اشاره: اين اولين بار نيست که گردهمايي هفتگي حزباللهيها در حسينيه محقرشان در شماره 21 خيابان شهيد کمالزاده فضاي سياسي، رسانهاي کشور را دگرگون ميکند! اما دگرگوني فضاي پس از آن بعد از ظهر گرم در سوم مرداد از نوع ديگري بود، شايد علت اين تفاوت اين باشد که اين بار بازتاب خبري اين جلسه به جاي سنگر غيرخوديها، جبهه خوديها را زير و رو کرد!يک دگرگوني که خواب خوش خيليها را زهرشان کرد. خوابي کاذب که شايد در اثر سنگيني يک سايه کاريزماتيک حادث شده و يا پيشگوييهايي که يکي در ميان به تحقق پيوسته و نپيوسته!شايد هم توهمي باشد به گنجايش 25 ميليون هوادار! و البته ترس از بازگشت به گذشتههاي تلخ هم ميتواند دليل فرو رفتن به اين خواب ساختگي باشد والبته شايد هم همگي باهم علت اين خواب سنگين باشند!از اين رو همان طور که دلايل اين خوابزدگي ميتواند متفاوت باشد، واکنش خواب زدهها هم به تلنگر خبري جلسه انصار حزبالله يکسان نبود، تا آنجا که عدهاي ترجيح دادند واقعيت را کتمان کنند و در عوض دوباره سر جايشان پهلو عوض کنند، عدهاي هم البته واقغيت را پذيرفتند اما به دلايلي که فقط خودشان را قانع ميکرد ترجيح دادند لب از لب باز نکنند و شد كه باز هم بار سنگين مسئوليت به دوش کساني افتاد که 32 سال است اصلاخواب ندارند و همچون گذشته وظيفه امر به معروف و نهي از منکر آنان را بر آن داشت تا به تبيين و شفاف سازي ابعاد فتنهاي بپردازند که نشانههاي آن در حال ظهور است.هر چند در اين راستا مراجعه ارگان مطبوعاتي انصارحزبالله به بسياري از صاحبنظران به همان دلايلي که ذکر شد به بنبست رسيد. اما بالاخره يک اصولگرا آن هم در خانه ملت، پاي کار آمد تا به سهم خود به روشنگري بپردازد، بحث فتنه پيشرو موضوعي بود که نشريه يالثاراتالحسين(ع) براي گفت و گو به حجت الاسلام حميد رسايي پيشنهاد داد و آن قدر با اهميت به نظر ميرسيد که نماينده مردم تهران را درايام تعطيلي مجلس به دفتر کارش بياورد! در اين راستا آنچه در ادامه ميخوانيد بخش گزيش شده از گفت و گويي طولاني است که فعلا به دلايلي اجازه انتشار نيافت!:
*آقاي رسايي! جلسه هفتگي انصار حزبالله در بعدازظهر سوم مرداد آغازگر يک جدال رسانهاي شد بدين مفهوم که آقاي مهدي محمدي – دبير سياسي کيهان - در آن جلسه عنوان کردند در بهمن 88 حضرت آقا ديدار محرمانهاي که با سي و اندي از نمايندگان مجلس داشتهاند، به آنها فرمودهاند که برويد مردم را براي فتنههاي پيچيدهتر و گستردهتري که در راه است آماده کنيد. ظاهرا شما هم يکي از اين نمايندگان بوديد که خدمت حضرت آقا رسيديد، براي ما جالب است تحليل شما را هم بدانيم؟
*آقاي رسايي! جلسه هفتگي انصار حزبالله در بعدازظهر سوم مرداد آغازگر يک جدال رسانهاي شد بدين مفهوم که آقاي مهدي محمدي – دبير سياسي کيهان - در آن جلسه عنوان کردند در بهمن 88 حضرت آقا ديدار محرمانهاي که با سي و اندي از نمايندگان مجلس داشتهاند، به آنها فرمودهاند که برويد مردم را براي فتنههاي پيچيدهتر و گستردهتري که در راه است آماده کنيد. ظاهرا شما هم يکي از اين نمايندگان بوديد که خدمت حضرت آقا رسيديد، براي ما جالب است تحليل شما را هم بدانيم؟
ببينيد چند ماه قبل از عيد به دليل تغيير و تحولاتي که در صحنه سياسي کشور ميديديم بويژه در درون مجلس و با توجه به عملکرد راس فراکسيون اصولگرايان در مقابله با فتنه و مواجهه با دولت، نامهاي خطاب به رهبري معظم انقلاب تنظيم شد که در آن به صورت اجمال اين دغدغهها مطرح گرديده بود و در آخر هم درخواست ملاقات حضوري از ايشان مطرح شده بود. بيش از 30 نفر از نمايندگان اين نامه را امضا کردند که بعد از مدتي هم اين درخواست پذيرفته شد.
* چرا فقط 30 نفر! يعني بقيه نمايندگان متن اين نامه را قبول نداشتند؟
* چرا فقط 30 نفر! يعني بقيه نمايندگان متن اين نامه را قبول نداشتند؟
اصلا قرار نبود به همين ميزان هم علني شود. قرار بود در حدود 10 نفر ببينند و امضا کنند اما يکي از دوستان به تعداد بيشتري از نمايندگان نشان داده بود که همه امضا کردند و همانها هم در ملاقات حضور يافتند.
* اين درخواست به چه منظور انجام شد؟ آيا صرفاً يک ديدار معمولي بود؟
معمولاً ديدار اهالي مجلس با حضرت آقا به اين صورت بوده که يا کميسيونهاي تخصصي به ديدار ايشان ميرفتند و يا نمايندگان به صورت انفرادي و در ديدارهاي سالانه هم کل مجلس خدمت ايشان شرفياب ميشدند. اما اينکه جمع خاصي از نمايندگان با ديدگاه خاصي خدمت رهبري برسند تاکنون سابقه نداشته است!
* پس بايد ديدار مهم و ويژهاي بوده باشد؟
البته، هم اين ديدار خاص بود و هم محتوايي که در آن مطرح شد و مهمتر از آن بيانات حضرت آقا بود که البته هيچوقت انتشار عمومي نيافت!
* چه کساني در اين ديدار سخن گفتند؟
به نوعي همه نمايندگان. شب قبل از ديدار جلسهاي برگزار شد و تمام دوستان نقطه نظرات خودشان را مطرح کردند و بعد توسط يکي از نمايندگان جمعبندي و در غالب يک نامه هفت صفحهاي تحرير شد. * اگر ممکن است با توجه به عدم انتشار عمومي اين جلسه ما را هم از محتواي اين هفت صفحه و بيانات حضرت آقا مطلع کنيد؟- انتشار عمومي سخنان رهبر معظم انقلاب از وظايف ما نيست و طبعا بيت ايشان هر وقت صلاح دانستند آن را منتشر ميکنند. من فقط ميتوانم به کليات آن اشاره کنم.
* نامهاي که توسط نمايندگان نوشته شده بود که قابل انتشار است؛ از موضوعات آن بگوييد
به طور کلي اين نامه در چند محور تنظيم شده بود که بيشترين بخشهاي آن (شايد حدود پنج صفحه) در مورد نگرانيهاي ما راجع به فراکسيون اصولگرايان و مواضع رييس مجلس بود و همچنين يک صفحه از آن به انتقاداتي از رييس دولت و صفحهاي هم در باره نحوه برخورد با سران فتنه بود.
* متن نامه تنظيم شده استدلالي و مستند بود يا کليگويي و شعاري؟
- در جمع بندياي که با دوستان ديگر داشتيم به اين نتيجه رسيديم که در محضر رهبري انقلاب صراحتا دغدغههاي خودمان را مطرح کنيم و به اصطلاح بدون رودربايستي سخن بگوييم و در نهايت هم تاکيد کنيم که تابع فرمايشات رهبر انقلاب هستيم. در حقيقت نخواستيم که دوپهلو حرف زده باشيم. جالب است بگويم متن اين نامه آنقدر صريح بود که برخي از مسئولان بيت رهبري حاضر در جلسه ابرو درهم کشيدند و معلوم بود که کمي برافروخته شدند، حتي خود ما هم احتمال ميداديم با واکنش انتقادي از جانب معظم له رو به رو شويم اما قرار بود راحت حرفمان را بزنيم! * نهايتا برخورد رهبر انقلاب چگونه بود؟
برعکس انتظار ما ايشان از اين صراحت استقبال زيادي کردند و تعبيرشان اين بود که مَنش احساس تکليف، شناخت تکليف، پاي فشردن بر وظيفه و ملاحظه هيچ چيز را نکردن، اين جوهر نمايندگي است.
* يعني رهبري هيچ انتقادي از اين صراحت انتقادات شما نکردند که چرا تند روي ميکنيد؟ بويژه که جمع حاضر در اين ديدار از جمله کساني بودند که متهم به تندروي هم هستند؟
ايشان نه تنها چنين برخوردي نداشتند بلکه خطاب به اين جمع فرمودند که وقتي هستهاي مثل شماها در مجالس وجود دارد پافشاري بر مباني در مجلسها ميماند. اين جمله افتخاري براي ما بود و حکايت از اين ميکرد که حرکت کلي ما درست و بجاست. ايشان حتي تصريح کردند که از اصرار بر امر صحيح و حق و لو با هزينههايي، نبايستي پشيمان باشيد.
* چرا ايشان احساس کردند که شما حالت پشيماني داريد؟ مگر در متن شما گلايه و شکايتي بود؟
نخير! اصلا اينطور نبود بلکه ما از برخي دوستان جبهه اصولگرا شکايت کرده بوديم که آنها ما را به دليل حمايت از دولتي که مورد حمايت خاص رهبري است و اين حمايت هم در راستاي ريل گذاري ايشان است، وکيل الدوله خطاب ميکنند!
* يعني رهبري انقلاب اشاره به اين انگ زدنها و ملامتها مثل وکيل الدوله گفتن داشتند؟
بله البته ايشان صراحتا فرمودند که مهم نيست به شماها وکيل الدوله بگويند بلکه خودتان را آماده کنيد براي بدتر از اين موارد و هزينههاي سنگين تر. تعبير ديگرشان اين بود که اگر احساس تکليف کرديد بايد کارتان را انجام دهيد و بيمناک از اين ملامتها نباشيد...
* تعبيري که گفته ميشود رهبري فرمودند برويد خودتان را براي فتنه بزرگتري آماده کنيد هم درست است؟
- البته نه به اين شکلي که شايع شده. ايشان فرمودند اينکه به شما وکيل الدوله بگويند امر سختي نيست. تعبير ايشان اين بود که در گذشته گاهي پافشاري بر اصول هزينههاي بيشتري داشت و الان هم شايد شرايط سختتراز اين هم بشود و شماها بايد خودتان را براي آن شرايط سخت هم آماده کنيد
* در مورد محاکمه سران فتنه چه مطلبي در نامه هفت صفحهاي گنجانده بوديد؟
- نظر ما اين بود که پس از نهم دي با توجه به حضور ميليوني مردم اگر با سران فتنه برخورد نشود، مردم احساس ميکنند که نظام در برخورد با سرا فتنه ناتوان است.
* پاسخ آقا چه بود؟
آقا اصلا نسبت به سران فتنه هيچ دغدغهاي نداشتند! جالب بود، تعبير ايشان اين بود که سران فتنه هميشه دم دست هستند و محاکمه آنها براي نظام کاري ندارد و اين اتفاق هم ميافتد اما مهم تر از محاکمه اين افراد، خشکاندن ريشه اين فتنه است؛ کما اينکه به تعبير ايشان اگر ريشه فتنه 18 تير سال 78 در ده سال پيش خشکانده شده بود امروز شاهد فتنه جديد سال 88 نبوديم
.* انتقادات شما از آقاي لاريجاني و فراکسيون اصولگرايان چه بود؟
تفصيل آن در اين وقت ممکن نيست اما به طور اجمال بايد بگويم که ما در کنار اشاره به ويژگيهاي مثبت، در خصوص رفتار غير دوستانه مجلس با دولت و دائما تيره نشان دادن اين فضا انتقاد داشتيم. براي ما جاي سئوال داشت که چرا بايد رسانههاي ساختار شکن اصلاح طلبان که روزگاري شعار سيماي لاريجاني تعطيل بايد گردد سر ميدادند، حالا دائما ايشان را تيتر يک خودشان ميکنند! روند تجمل گرايي و عادت دادن نمايندگان به رفاه زدگي که در مواقعي لطمات جبران ناپذيري به مجلس زده و همچنين تعامل و هماهنگي با اصلاح طلبان و سخت گيري بر نمايندگان حامي دولت مورد اعتراض ما بود...
يکي از گلايههاي ما خدمت ايشان همين مواضع دوپهلوي آقاي لاريجاني بود، هم در قبل از انتخابات و هم بعد از انتخابات در ايام فتنه و کودتاي مخملي بويژه در برنامه گفت و گوي ويژه خبري شبکه دو..
.* برخورد رهبري در برابر انتقادات شما چگونه بود؟
- رهبر معظم انقلاب فرمودند که برخي اشکالات به مجلس وارد است مثلا تغيير لوايح دولت؛ اين را درست ندانستند و يا تعدد سوال از وزرا تا اين حد و اندازه را نادرست دانستند. حتي در خصوص تحميل برخي قوانين به دولت در حالي که دولت ابزار و امکانات اجرا را ندارد نيز انتقاد داشتند. در خصوص انتقادات ما هم فرمودند که شما اشکالات خودتان را تذکر بدهيد ولي از جاده انصاف خارج نشويد و راه حمل بر صحت را هم نبنديد.
* انتقادات شما از فراکسيون اصولگرايان به چه چيز بود؟
ببينيد ما الان در مجلس فراکسيون اکثريت را از اصولگرايان ميدانيم در حالي که جامعه چنين حسي را ندارد، يعني تنشها و صداهايي که از اين مجلس با اکثريت اصولگرا بيرون ميآيد، مورد انتقاد و اعتراض بدنه جريان اصولگرايي در جامعه است. خب يک جاي کار ميلنگد، در حقيقت اين اکثريت اصولگرا توسط اقليت اصلاح صلب در حال مديريت است تا جايي که ما نميدانيم در مصوبات مهم چه اتفاق ميافتد...
* نمونه بارز آن قانون وقف دانشگاه آزاد است که به يکشنبه سياه مشهور شد
بله همينطور است و يا کاهش تعرفه خودرو که صراحتا رهبري در عيد موضع گرفتند و کاهش آن را نادرست دانستند ولي فوريت اصلاح آن در مجلس اصولگرا راي نياورد! در همين مورد وقف دانشگاه آزاد وقتي ما يک دو فوريتي آورديم تا مصوبات شوراي عالي انقلاب فرهنگي در خصوي دانشگاه آزاد را معتبر اعلام کنيم، آقاي لاريجاني مخالف بود و معتقد بود که مجلس منتظر بماند تا شوراي نگهبان مصوبه قبلي را رد کند و بعد ما در اصلاحيه اشتباه مجلس را جبران کنيم...
* علت مخالفت آقاي لاريجاني چه بود، ايشان که قبول داشت مصوبه مجلس خوب نبوده؟
آقاي لاريجاني نگران بود که شايد مصوبه دوم راي نياورد و با توجه به اين که در مقدمه طرح به نظرات امام و رهبري درباره شوراي عالي انقلاب فرهنگي اشاره شده بود، عدم راي آوري آن را نوعي بي توجهي مجلس به نظرات رهبري تلقي ميکرد. انتقاد ما هم دقيقا اين بود که چرا مجلس رسيده به اينجا که ما نگرانيم مصوبهاي به اين مهمي راي ميآورد يا نه! خب چه کسي بايد پاسخگوي اين فضاي ايجاد شده در مجلس و انتقادات تند و تيز نيروهاي بدنه اصولگرا ي جامعه باشد؟
*و البته اين انتقادات وارد است.....
من ترديدي در وارد بودن آن ندارم. ما با رايي که اين بدنه ساخت و تلاش کرد تا جريان اصولگرايي راي بياورد بر کرسيهاي مجلس تکيه زده ايم طبعا امروز بايد دغدغههاي آنها براي ما مهم باشد.
* انتقادات شما از دولت و احمدي نژاد چه بود؟
در کنار برخي ويژگيهاي مثبت بالاخره دولت و رييس آن هم از اشکالاتي برخوردارند. مواضع ما مانند گلايه از رييس مجلس در محضر رهبري، نوعي درد دل بود. ما از نوع تعامل دولت با مراجع و علما انتقاد داشتيم. از رابطه رمزآلود دکتر با مشايي و حمايت ويژه از يک نفر که هزينههاي زيادي را به خدمات دولت وارد کرده و هزينه ساز شده گلايه داشتيم. از نحوه برخورد آقاي احمدي نژاد با برخي از وزراي انقلابي و کاري مانند صفار هرندي و برخي ديگر انتقاد کرديم، جنس انتقادات عمدتا در اين راستا بود.
* آيا رهبري اين انتقادات را وارد دانستند؟
ايشان فرمودند که شايد اين اشکالات وارد باشد ولي ما بايد جمعبندي کنيم. تصريح ايشان اين بود که دولت در کنار خدماتش نمره منفي هم دارد ولي در جمعبندي، نقاط مثبت دولت ترجيح دارد و خيلي بيشتر از نمرات منفي آن است. آقا فرمودند که شما بايد نهي از منکر و امر به معروف کنيد اما نبايد اين کار شما بهانهاي شود براي جدا کردن راه يا تعارض و تخريب دولت...
* پس يکي از دلايل عدم انتقاد علني مثل شما از دولت به همين دليل است؟
دقيقا همينطور است! ما انتقادات صريحي از دولت داريم ولي ميدانيم که طرح عمومي آن باعث ميشود تا آن را بهانه کنند براي تخريب خدمات انقلابي دولت...
* اما چهرهاي که از مثل شما مطرح ميکنند اين است که شما هيچوقت از دولت انتقاد نميکنيد؟
- جنگ نرم يعني همين ، يعني قلب واقعيت با خبرسازي، البته ما هم از اين ترفندها بلديم ولي دستور خدا اين است که " ان الله يدافع عن الذين آمنوا " ما وظيفه داريم ايمانمان را حفظ کنيم در اين صورت دفاع به عهده خداست.
* آقاي رسايي بحث جنگ نرم شد، شما هم مانند برخي از تحليلگران سياسي معتقديد که بحرانهايي مثل آنچه پشت سر گذاشتيم، باز هم اتفاق خواهد افتد يا اين آخرين مورد آن بود؟
- ببينيد ما وقتي تاريخ انقلاب را ورق ميزنيم ميبينيم که اين انقلاب دو جنس بحران را تجربه کرده است، بحرانهايي از بيرون و بحرانهايي از درون ...
* تفاوت اين دو جنس از بحران در چيست؟
- تفاوت در رهبري فتنههاست. جنس بحرانهاي از بيرون را معمولا دشمنان خارجي رهبري ميکنند و شما به وضوح حضور آنها را لمس ميکنيد...
* مثلا جنگ تحميلي...
- بله جنگ تحميلي، حمله نظامي مستقيم آمريکا به ما در طبس، کودتاها، ترورها و بمب گذاريها اما در بحرانهاي از درون شما مستقيما با دشمنان تابلو دار روبهرو نيستيد بلکه حضور دشمن با چند واسطه لمس ميشود حتي گاهي اثبات وجود دشمن براي برخي از آدمهاي خوش خيال مشکل هم ميشود.
* به نمونههايي از اين بحرانهاي از درون هم اشاره کنيد.
- ببينيد وقتي ما به تاريخ 32 ساله انقلاب نگاه ميکنيم به اين نتيجه ميرسيم که انقلاب اسلامي هر ده سال يک بحران از درون را تجربه کرده است و به عبارتي هر ده سال ما يک پوست اندازي داشته ايم. پوست کهنه کنده شده و پوست نو با شادابي، مقاومت بالا، پوستي که به محيط اطرافش عادت نکرده جايگزين آن ميشود.انقلاب اسلامي سال 57 به پيروزي رسيد، در ده سال اول ما بحرانهاي متعدد از بيرون را تجربه کرديم وقتي همه آنها نتيجه نداد شما شاهد فعال شدن جرياني هستيد که با سوءاستفاده از سادگي آقاي منتظري در آن بيت نفوذ کرده و با استفاده از اين تريبون در حال محاکمه کردن انقلاب است. همين جا اولين بحران از درون شکل گرفت و دو جاده درست شد...
* يک جاده به رهبري امام بود و جاده ديگري در برابرش به رهبري آقاي منتظري..
دقيقا همينطور است. کسي که سابقهاش در سال 57 مبارزه، زندان و شکنجه به خاطر پيروزي انقلاب در دوران ستمشاهي است، عملکرد و گفتارش در سال 67 مطابق الگوي منافقين شد؟! خب تشخيص براي مردم کمي مشکل بود اما وجود امام باعث شد تا ما اين بحران را به راحتي پشت سر بگذاريم.
* البته اين بحران بدون هزينه هم نبود
قطعا هزينه داشت اما نسبت به بحرانهاي بعدي از هزينه کمتري برخوردار بود. در آن ايام هم برخي از خواص به دليل بي بصيرتي راه منتظري را انتخاب کردند و تبديل شدند به خواص مردود و از تاريخ انقلاب حذف شدند!
* جريان چپ در آن روز در صف مبارزه با خط منتظري قرار داشت..
.- بله ولي بعدها معلوم شد که برخي از افراد با نفوذ در اين جريان به دليل رويکرد مبنايي اين تصميم را نگرفته بودند بلکه اقتضاي معادلات سياسي آنها را به اين نتيجه رسانده بود تا جايي که وقتي بحران دوم آغاز شد، برخي از همين افراد چهره حقيقي خودشان را نشان دادند و مثل بهزاد نبوي و موسوي خوئينيها اعلام کردند که ما در دوره امام هم ولايت مطلقه فقيه را قبول نداشتيم ولي ابهت امام اجازه ابراز نميداد.يا همين آقاي طاهري اصفهاني که روزگاري به دليل اهانتهاي بيت آقاي منتظري به امام قصد ترک ايران را داشت و اعلام ميکرد که از غصه دق خواهد کرد، در بحران دوم رفت به ديدار آقاي منتظري و نه تنها دست منتظري را بوسيد بلکه گفت من بايد پاي شما را هم ببوسم.
* لطفا کمي درباره بحران دوم توضيح دهيد؟
- ده سال بعد از پوست اندازي اول در سال 67، شما شاهد ظهور جرياني بوديد که نام خودش را گذاشت اصلاحات ولي هر روز که از عمر آن بيشتر ميگذاشت، تباين و دوري آن با راه امام بيشتر معلوم ميشد. باز در اين بحران شما شاهد حضور جرياني هستيد که خوش سابقه هستند ولي دقيقا در مسيري حرکت ميکنند که دشمن ميخواهد. جرياني که ده سال قبل و در فتنه آقاي منتظري در صف حمايت از امام و ولايت فقيه بود، در اين مقطع هوادار و مريد آقاي منتظري شد! بعدها رهبر انقلاب از اين جريانات با عنوان اصلاحات آمريکايي ياد کردند.
* اين درست است که اصلاحات آمريکايي به دنبال حذف مظاهر دين از جامعه بود؛ البته خيلي ظريف و به شکل نامحسوس، اما آقاي رسايي! جرياني كه شما از آن به عنوان بحران دوم نام ميبريد، نمايندهاي داشت كه هشت سال با راي حداكثري مردم رئيس جمهور بود، چگونه فتنه گري جرياني را كه نماينده اش هشت سال دومين مقام عالي رتبه كشور بود را توجيه ميکنيد؟
- انتخاب مردم دليلي بر برائت اين جريان از فتنهگري و انحراف نميشود. مردم در سالهاي نخست انقلاب هم بني صدر را انتخاب کردند اما بعدا براي عزلش به خيابانها ريختند و شعار دادند. اصلا همين دليل روشني است براي اين که خداوند ملاک و مشروعيت انتخاب رهبران جامعه را راي اکثريت قرار ندهد چون مردم نميتوانند از کنه و ريشه اعتقادات و اهداف همنوعان خود باخبر شوند. بله اکثريت در مقبوليت نقش بسزايي دارد که اگر نباشد امکان تحقق يک پديده فراهم نميشود.
* اما تحليل اين نکته که يک جريان انحرافي بتواند بخش مهمي از جامعه را با خود همراه کند هم مهم است و نبايد از کنار آن به سادگي بکذريم.
- همينطور است. در دوره اصلاح طلبان قرار دادن مردم بين انتخاب دين سخت و دين آسان موثر بود.
* لطفا بيشتر توضيح دهيد.
- ببينيد جريان اصلاحات در آن سالها به اين نتيجه رسيد که مردم اگر بين دين داري و بي ديني قرار بگيرند، دين داري را انتخاب ميکنند ولي همين مردم در انتخاب بين دين سخت و دين آسان، دين آسان را همراهي ميکنند. براي همين در آن سالها جريان رسانهاي و جنگ رواني اينها تلاش کرد تا رهبري و نهادهاي وابسته به رهبري را متولي دين سخت معرفي کند و جريان خودشان را متولي دين آسان. حتي براي تکميل اين پروژه مرجع تراشي کردند و شخصي مثل صانعي را با فتاواي شاذ مطرح کردند. البته در نهايت مردم با خط دهي رهبري انقلاب و بصيرتي که توسط عمارهاي رهبري ايجاد شده به اين نتيجه رسيدند که اين تخيير انتخاب بين دين آسان و دين سخت نيست بلکه موضوع دين داري و بي ديني است.
* پس جنس بحران دوم هم مقابله با ولايت فقيه بود؟
- بله در اين مرحله هم ما با دو صف مواجه بوديم، صفي با عنوان زيباي اصلاح طلبي ولي با هدف مقابله با ولايت فقيه و محدود و حذف کردن آن و صفي هم که جريان انقلاب و ولايت بود. وقتي در شخصيتهاي اين جريان تجديد نظر طلب دقت ميکنيم ميبينيم که بسياري از آنها در بحران اول در صف ولايت بودند ولي ترديد داشتند يا بر اساس سود و زيانهاي سياسي در اين صف مانده بودند.
* ما در بحران دوم هزينههاي زيادي پرداختيم.
- بله ولي سود زيادي هم برديم. سطح آگاهي مردم خيلي بالا رفت، مردم طعم فاصله با آرمانها را چشيدند و احساس کردند که برخي در لباس دوست وارد ميشوند ولي حرف دشمن را ميزنند.
* پوست اندازي سوم هم طبعا مربوط ميشود به بحران يک و نيم سال قبل؟-
بحران سوم در آغاز دهه سوم انقلاب يعني 10 سال بعد از بحران دوم و در سال 87 خود را نشان داد. در اين پوست اندازي هم صفي در برابر ولايت فقيه شکل گرفت البته به بهانه انتخابات.
* اما در اين مرحله ما شاهد حضور اصولگراياني هم بوديم که با جريان فتنه همراهي کردند...
- در اين بحران ما شاهد همگرايي اصولگراياني با اصلاح طلبان شديم که ده سال قبل در صف مبارزه با دوم خرداد بودند. اصلا بعضي از آنها جزو سرداران مبارزه با انحراف دوم خرداد بودند ولي در انتخابات دهم با همانها در يک جبهه ايستادند!
* يعني به نظر شما اين بخش از اصولگرايان با علم به اين نکته که جريان سبز به دنبال حذف ولايت فقيه است با آن همراهي کردند؟
- نه من چنين اعتقادي ندارم. متاسفانه دلايل مختلفي باعث شد تا اين دسته نتواند وضعيت صف بندي سياسي را رصد کنند. حب و بغضها، کينههاي سياسي ناشي از شکست در انتخابات نهم، حسادتها و صفبنديهاي سياسي از يک طرف و برخي رفتارهاي غلط دولت نهم هم از طرف ديگر از جمله اين دلايل بود!
* اين جريان چگونه با فتنه همراهي کرد؟-
ما شاهد بوديم که اين دسته از اصولگرايان قبل از انتخابات با اتخاذ موضع سکوت در برابر تخريبهاي غير منصافانه و در مواقعي هم با حمايت صريح از جريان سبز و در بعد از انتخابات هم با استفاده از تريبونهاي مختلف از جمله تريبون مجلس سعي در احياء جريان فتنه داشتند و هر جا که ميرفت نفس اين جريان قطع شود با اعلام مواضع دو پهلو به جريان فتنه تنفس مصنوعي ميدادند. در حقيقت جريان ترديد به موازات جريان فتنه فضايي به مراتب غبارآلودتر از فتنه دوم خرداد ايجاد کرد.
* آقاي رسايي! تحليل شما در خصوص آينده چيست؟ با هزينهاي که پرداختيم باز هم در آينده فتنه خواهيم داشت؟
- بديهي است که اين روند ادامه خواهد داشت و ما باز هم پوست خواهيم انداخت، باز هم خواص مردود خواهيم داشت و باز هم به افزايش بصيرت نياز داريم. اصلا ما هر چه به اصل دين نزديکتر ميشويم جنس فتنهها نيز ديني تر ميشود اين قاعدهاي طبيعي است
.* نقطه اشتراک اين فتنهها را چه ميبينيد؟
- من نقطه اشتراک تمام اين فتنهها را ترديد در ولايت فقيه ميبينم. يعني همواره شما شاهد حضور خواصي در راس و حاشيههاي جريان فتنه هستيد که با واکاوي رفتار سياسي آنها ميبينيد نتوانسته اند موضوع ولايت فقيه و جايگاه آن و نسبت خودشان با اين جايگاه را تبيين کنند.
*حتي اصولگراياني که در جريان فتنه اخير سکوت کردند يا باواسطه از آنها حمايت کردند؟
- بله حتي همينها وقتي شما در خلوتشان بنشينيد ميگويند که آقا در حمايت از دولت اشتباه ميکند و ما بايد نظر رهبري را نسبت به دولت عوض کنيم.
* آقاي رسايي! برخي از صاحبنظران بعد از رسانهاي شدن بحث جلسه سوم مرداد انصار حزبالله تحليلهايي را ارائه دادند، مثلاً آقاي مرتضي نبوي معتقدند فتنهسازان بعدي معتقد به جايگاه ولايت فقيه به شکل واقعي نيستند و ادعا ميکنند مستقيم از امام زمان دستور ميگيرند پس نيازي به نظر فقها در تصميمگيريها نيست. آقاي پناهيان گفتهاند: فتنه بعدي با پرچم دين وارد ميدان ميشود و اخيراً آيتالله مصباح هم عنوان کردند فتنه بعدي پيچيدهتر و توسط افراد خوشنامي که اعتقاد قلبي به ولايت فقيه ندارند ايجاد ميشود! شما هم که معتقديد ما هر چه به اصل دين نزديکتر ميشويم جنس فتنه نيز ديني تر ميشود، يعني ما به يک اشتراک نظر در تحليلگران ميرسيم.
- ظاهرا همين طور است. من معتقدم طبق اين روال که ما هر ده سال يک بحران از درون و پوست اندازي داشته ايم، پس ده سال ديگر هم فتنهاي جديد ظهور ميکند با رنگ و لعابي ديني تر که تشخيص در آن فتنه مشکل تر از موارد قبل ميشود و البته صيقل يافتگي جامعه نيز بيشتر ميشود.
* فکر نميکنيد جرياني که اين صاحبنظران به آن اشاره دارند نشانههايي از خود را در اطراف رييسجمهور بروز داده و حتي بر نحوه گويش ايشان هم تأثير گذاشته مثل ورود ايشان به اظهارنظر در مورد حرمت قائل نشدن براي تراشيدن ريش و استفاده از کراوات؟!
- من نميخواهم الان براي اين تحليل خودم مصداق تعيين کنم هر چند نشانههايي براي آن دارم اما به نظرم احمدي نژاد به دليل سلامت و اخلاصي که دارد نبايد در صف مقابله با ولايت دنبال او بگرديم. به نظرم در آينده برخي از اين وصلههاي ناموزون جدا ميشوند و ورق برمي گردد. اتهام مقابله با ولايت فقيه وصله ناچسبي به دکتر احمدي نژاد است هر چند انتقادات ديگري به ايشان وارد است.
* بالاخره شما مانند برخي احمدي نژاد را يک ملاک و شاخص ميدانيد يا نه؟
- قطعا نميدانم! احمدي نژاد فرمانده خوبي در لشکر سربازان ولايت است اما نقطه نهايي اتکاي ما در دوره غيبت که نيست تا او را شاخص بدانيم.
* لطفا بيشتر توضيح دهيد.
- ببينيد ما در دوره غيبت موظف هستيم از فردي تبعيت کنيم که ملاکهايي مانند تقوا و مراقبت، اجتهاد، زهد و بي ميلي به دنيا، شجاعت و قدرت مديريت را دارد. احمدي نژاد واقعا تمامي اين شرايط را در حد قابل قبولي داراست الا اجتهاد. پس ما نميتوانيم ايشان را نقطه اتکا قرار دهيم. چون در دوره غيبت توصيه شده ايم به کسي اتکا کنيم که يکي از ويژگيهايش اجتهاد است. اتفاقا احمدي نژاد از همين ناحيه در حال آسيب رساني به خودش است.
* صراحتا بفرماييد که به نظر شما تفکر مشايي فتنه آينده نظام است يا نه؟-
بنده به مشايي انتقاد دارم و مواضع او را در يادداشتهايي که در سايتم موجود است نقد و تحليل کردهام اما به نظرم بزرگ کردن مشايي تا اين اندازه هم درست نيست. مشايي يک آدم معمولي است با مطالعات ديني و البته فردي استاد نديده به همين دليل شما اعوجاجهايي را در تفکراتش ميبينيد که در برخي موارد به دليل بيان نارس و همراه با شيک گويي غلط آقاي مشايي، برداشت نوعي التقاط هم از بياناتش ميشود نمونهاش همين نظر ترويج مکتب ايران به جاي مکتب اسلام!
* لطفا اين شيک گويي غلط را کمي بازتر کنيد، منظورتان چيست؟
- ببينيد آقاي مشايي ميخواهد حرف نو بزند براي همين دائما اصطلاح خلق ميکند، اما بعد مجبور است بدود دنبال همين اصطلاحاتي که خلق کرده تا از آنها برداشت ديگري نشود! خب کدام عاقلي اين کار را ميکند؟ از طرفي به عقيده من چون اطلاعات ديني دارد، نظرات خودش را مبتني بر دين ميداند و هر نظري ميدهد ميگويد اين عين قرآن است!
* با اين حساب شما انتقاد نرمي نسبت به مشايي و روند رفتاري او داريد، در حالي که جريان عدالت طلبي بدترين ضربات را از جانب رفتارهاي او و حمايت رييسجمهور از او خورده است...
- اصلا بحث انتقاد نرم و سخت نيست. من شايد از صريحترين منتقدان آقاي مشايي هستم و بارها به او گفتهام که اگر ولايتپذير هستي به توصيه آقا عمل کن که به شما گفت «اتقوا مواضع التهم» ولي ايشان همواره سعي ميکند در موضع تهمت خودش را قرار دهد و همين هم به ما هزينه وارد ميکند. به اضافه اين که برخي سئوالاتم درباره او و رفتارهاي جريان فتنه نسبت به او برايم حل نشده است...
*مثلا چه سوالي؟
- در دوره انتخابات دهم يک سيدي بين مردم توزيع شد با نام 90 سياسي. اين سيدي ملغمهاي بود از راست و دروغ که سعي کرده بود به اشکالات و نقطه ضعفهاي آقاي احمدينژاد بپردازد. شما در 90 سياسي هر موضوعي را ميديديدالا يک موضوع!
* چه موضوعي؟!
- موضوع مشايي! در 90 سياسي به همه چيز پرداخته شده بود الا موضوع مشايي در حالي که نسبت به اين موضوع حساسيت بالايي در جامعه وجود داشت و طرح و يادآوري آن ميتوانست براي جريان فتنه ثمر داشته باشد.
* يعني ميخواهيد بگوييد پدرخوانده فتنه و جريان او اين شخص را در آب نمک خواباندهاند و يک ارتباطي بين ايشان و آنها وجود دارد؟!
- نميدانم اما اين براي من سوال است و حتي از خودش هم سوال کردم که فلاني! راستي چرا جاي تو در 90 سياسي خالي بود؟!
* چه جوابي داد؟
- گفت از خودشان بپرسيد! من هنوز جوابي براي اين سوالم پيدا نکردهام و از طرفي هم نميتوانم باور کنم که جريان مخالف دولت همه همت خود را براي تخريب احمدينژاد در 90 سياسي به کار گرفت اما شخص مورد نظرمان را نديد و يادش رفت!؟ اين در حالي است که اين آقا اکنون نقش مؤثري را در عزل و نصبها بازي ميکند و عمدتا کساني که با توصيه او نصب ميشوند از حاشيههايي برخوردارند! همين که ما ميبينيم برخي از معاونين وي در دوره ميراث فرهنگي رابطه محکمي با دانشگاه آزاد دارند در حالي که مديريت آن سايه احمدي نژاد را با تير ميزند!
* پس شما مشايي را يک جريان مرموز ميبينيد که به دنبال لطمه زدن به اين جريان عدالت طلبي است؟
- ما مشايي را در دوره دوم خرداد نديديم، هيچ تحرکي، تلاشي و هيچ اثري، حداقل من که با بسياري از فعالان جبهه ولايي آن دوره ارتباط داشتم، اسم مشايي را هم نشنيدم، آن وقت امروز که ميبينم آقاي مشايي نسبت به حاج حسين شريعتمداري تعرض ميکند و او را کسي ميداند که در آينده معلوم ميشود که از ابتدا با جريان اصولگرايي نبوده، برايم شنيدن اين حرف سخت خواهد بود! حاج حسين شريعتمداري با اين سابقه ديروز و عمار بودن امروز کجا، مشايي با اين سابقه پر ابهام ديروز و علامت سوالهاي امروز کجا!؟
* شماها خودتان از کي نسبت به مشايي حساس شديد؟
- از همان ابتدا که حرفهاي چندپهلوي ديني ميزد نسبت به مواضع ايشان علامت سئال داشتيم اما بد نيست بدانيد يک سال بعد از تشکيل دولت نهم، آيتالله مصباح از بحران آفريني مشايي براي جريان عدالت طلبي و احمدينژاد خبر داد و ما را هوشيار کرد و براي ما به تجربه ثابت شده حساسيتهاي آيتالله مصباح نسبت به يک نفر مانند حساسيت يک پزشک نسبت به يک بيماري است که جامعه علائم آن را نميفهمد اما آن پزشک تشخيص ميدهد. شما دقت کنيد مشايي هر وقت آبي ريخته در جوب دشمنان احمدي نژاد ريخته...
* خب چرا هميشه مورد حمايت احمدي نژاد است؟
- چون حبّ الشيء يعمي و يصم! مگر شهيد رجايي به کشميري تا حد اقامه نماز جماعت اعتقاد نداشت؟ به همين دليل هم ما بين احمدي نژاد و مشايي تفکيک ميکنيم، شايد در مواقعي باعث رنجش احمدي نژاد هم شود اما چه کنيم نگاه ما به ايشان مطلق نيست.
* نظر شما در خصوص مواضع اخير دکتر احمدينژاد در خصوص دايره اصولگرايي و اين که نبايد ريش تيغزدهها و کراواتيها را از آن خارج کنيم، چيست؟
- به نظرم آقاي احمدي نژاد در مواردي در خصوص مثالهايي که ميزند دقت نميکند، در مصاحبه مربوط به حجاب هم اين بي دقتي صورت گرفت. اخيرا در ملاقاتي که با رييس جمهور داشتيم در خصوص اين موارد هم بحث کرديم. * چگونه اين مسأله را به ايشان گوشزد کرديد؟
- ببينيد ما شک نداريم که احمدي نژاد در خصوص مساله بدحجابي قائل به ترويج آن يا حداقل سکوت در برابر اين ناهنجاري نيست بلکه ايشان در شيوه برخورد حرفهايي براي شنيدن دارد اما از نحوه بيان و گاهي مثالهايي که زده ميشود انتقاد داريم چون طوري القا ميشود که انگار دولت در برابر معضل بد حجابي منفعل است.
*احمدي نژاد چه پاسخي داد؟
- ايشان پذيرفت که در ادبيات و مثالهايي که ميزند تجديد نظر کند
.* به نظر ميرسد که شما بر خلاف گذشته با آن جديت از احمدي نژاد حمايت نميکنيد؟
- هنوز هم با تمام وجود از احمدي نژاد حمايت ميکنم. هنوز هم اگر فضاي انتخابات نهم و دهم رياست جمهوري در برابرم باشد و علم هم داشته باشم که اتفاقات بعد از آن از سوي احمدي نژاد همينها خواهد بود که الان اتفاق افتاده باز هم نه تنها به او راي ميدادم بلکه به همين ميزان براي راي آوري او تلاش ميکردم. ببينيد ما نبايد فراموش کنيم که اشکالات دکتر در مقايسه با انحرافات ديگران قابل مقايسه نيست. اصلا به نظر من تفاوت در همين اشکال داشتن يک نفر و انحراف داشتن است. ما در مواضع احمدينژاد اشکال ميبينيم ولي انحراف نميبينيم در حالي که شاهديم برخي از شخصيتهاي ديگر حتي در جبهه اصولگرايي انحرافات مبنايي در مواضع خود دارند. ما در انتخاباتها شاهديم که برخي براي به دست آوردن راي دست به هر کاري ميزنند. براي همين جريان حزبالله نبايد فريب بخورد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر