۱۳۸۸ تیر ۲۳, سه‌شنبه



دغدغه‏هاى قديمى در" دوران جديد"

بالاخره تب و تاب انتخابات هم فروكش كرد، و دولت خدمتگزار نهم، وارد دوران جديد دهم شد.
حجم خدمات ارائه شده در چهار سال گذشته و تعداد اختراعات و ابداعات و پيشرفت‏هاى ثبت شده آنقدر زياد بود تا براى جمعيت حداكثرى رأى‏دهنده ترديدى در انتخاب مجدد دكتر احمدى‏نژاد باقى نگذارد. تا لكوموتيو پيشرفت انقلاب با سرعت تصاعدى درهمه سطحوح از علم گرفته تا ديپلماسى به راه خود ادامه دهد و ضمن معرفى ايرانى قدرتمند، به عملی کردن آرمان امام راحل كه همان صدور انقلاب اسلامى و بيدارى ملت‏هاست نزدیک شویم
در همين راستا در هفته‏اى كه گذشت رئيس‏جمهور محترم از دريچه رسانه ملى با عنوانى تحت نام "دوران جديد" با مردم ايران سخن گفت، و نويد آينده‏اى روشن و البته دورانى پركار را به مردم ايران داد، كه لازم است ضمن دست مريزاد به دكتر احمدى‏نژاد و ساير دولتمردان و خدمتگزاران در چهارسال گذشته از روحيه جهادى و خستگى‏ناپذير ايشان و نگاه اميدبخششان به آينده نيز تقدير و تشكر نمود كه قطعا همچون گذشته بركات عظيمى به همراه خواهد داشت اما در ميان سخنان رئيس‏جمهور محترم با مردم نكته ظريف و مهمى مطرح شد، كه ميليونها رأى‏دهنده را نگران كرد! و آن هم چيزي نبود جز اعلام مواضع رئيس‏جمهور در قبال وضع جارى فرهنگى در سطح كشور، مسأله‏اى كه در سال 84 نيز دغدغه اصلى جمعيت رأى‏دهنده به ايشان را به خود اختصاص مى‏داد.
چنانچه شدت ضربات وارد شده در 8 سال دوران اصلاحات به بدنه فرهنگ و على‏الخصوص مسأله حجاب و عفاف مردم مؤمن ايران را دست به کار کرد تا به دنبال راه چاره‏اى باشند و صدالبته اين راه چاره انتخاب رئيس‏جمهورى مكتبى و انقلابى بود كه به لطف خدا و با هزاران اميد و آرزو انجام پذيرفت.
لذا آنچه كه ملت مكتبى از آغاز دولت نهم بى‏صبرانه انتظار آن را مى‏كشيد احياء هر چه سريع‏تر ارزش‏هاى فراموش شده انقلاب بود چنانكه با گذشت يك سال از استقرار دولت نهم و شدت مطالبات مردمى نيروى محترم انتظامى به عنوانى آخرين حلقه در پروسه مبارزه با فرهنگ لاابالى‏گرى و غرب‏زدگى يك تنه وارد ميدان شد!
تا اندكى باعث تسكين قلوب جريحه‏دار شده مردم متدين گردد. در اين بين انتظار همكارى از دولت مكتبى با اين نهاد اجرايى آن قدر بالا بود كه اعلام مواضع دوگانه و ضد و نقيض دولت محترم در قبال طرح‏هايى چون جمع‏آورى ماهواره‏ها و برخوردهاى ارشادى گشت‏هاى نيروى انتظامى با متخلفين مردم را در شوك فرو برد!
تا در نهايت نيروى انتظامى به صورت نيم بند و با سطحى بسيار پايين‏تر از آنچه كه اعلام شد به برخورد با مصاديق جرائم فرهنگى در كوچه و بازار بپردازد.
در عوض آنچه كه توسط دولت نهم با بهانه كمبود كار فرهنگى انجام شد چيزى نبود جز ايجاد حاشيه امن براي عده‏اى هنجارشكن كه در دوران اصلاحات تولد يافته و با بيم از آينده خود وارد دوران خدمت دولت نهم شده بودند.
البته بدون قضاوت در مورد انگيزه‏هاى دولت در مورد موضعگيرى چهار ساله‏اش بايد گفت تنها نتيجه حاصل از اين رفتار رشد گستاخانه اين عده خاص بود تا بعضا ضمن استفاده از بيت‏المال و تقويت پايه‏هاى اجتماعى خويش به دهن كجى به آرمان‏هاى انقلاب پرداخته و قلوب مردم مومن را جريحه‏دار سازند
حال آنكه در اين دوران ضمن مشاهده اشاعه فساد و اباحى‏گرى توسط اين عده شاهد اعمال شديدترين حملات و توهين‏ها توسط آنان نسبت به دولت نهم بوديم؟ البته بى‏شرمى اين عده در دوران انتخابات دهم رياست جمهوري به جايى رسيد كه نه تنها تصميم به اسقاط دولت بلكه قصد عبور از نظام را كردند.
اما ظاهرا سخنان رئيس جمهور در دوران جديد، بويى از تجديدنظر در برخورد با اين گروه نمى‏دهد، گويا رخدادهايى بدتر از اين لازم است تا دست به كار شوند!
شايد برادر احمدى نژاد! باور ندارند آشوب‏طلبانى كه ايشان را دروغگو خطاب كردند و در روزهاى پس از انتخابات، امنيت ملى در پايتخت را به شکل سخت افزاری مخاطره انداختند همان گروهى هستند که با فرصت ايجاد شده سنگين‏ترين ضربات را به شكل نرم‏افزارى به فرهنگ كشور زدند.
جناب رئيس جمهوربايد به ياد آورند! قشر محجبه و متدين در جمع اهانت كنندگان به ايشان و ساحت دولت در سالگرد دوم خرداد( در استاديوم آزادى )حضور نداشتند!و آنانى كه 30 خرداد 59 را در تهران 88 دوباره آفريدند نه از جمع شرمندگان خون شهيدان بودند ونه از دلسوختگان انقلاب! چه آنكه صحنه هاي ثبت شده از تجمعات غير قانوني و آشوب ها مويد آن است كه شركت كنند گان در این آشوبها را همان قشر آزار دهنده اذهان عمومي تشكيل مي دادند كه هنوز هم با گستاخي مشغول ترويج فرهنگ برهنگي و دهن کجی به ارزشهای اسلامی در كوچه و خيابان هستند ! و البته دوباره به مرحله جنگ نرم خويش باز گشته‏اند تا با استفاده از روند تسامح و تساهل كار را به جايى برساند كه احتمالا در انتخابات يازدهم رياست جمهورى، ما مجبور به جنگ براى حفظ حداقل‏ها باشیم و از آن بدتر در آينده‏اى دورتر شاهد تكرار تاريخ آندلس براى ايران شویم.چه آنكه نبايد فراموش كنيم كه آندلس يك شبه آندلس نشد!
لذا بايد بدانيم حتي اگر به اين زودي سرنوشت آندلس به سراغمان نيايد اما قطعا ايران تهى از فرهنگ اسلامي حتى در پيشرفته‏ترين وضعيت اقتصادى و علمى هم حالى بهتراز هندوستان گوساله‏پرست نخواهد داشت!
پس هرگز عقلانى به نظر نخواهد رسيد كه به بهانه ضعف در ديگر حلقه‏هاى زنجيره مبارزه با ناتوى فرهنگى،و به جاى تقويت حلقه‏هاى ضعيف، تنها حلقه فعال در اين زنجيره را نيز به انفعال بكشانيم، و جامعه را با مصاديق جرائم فرهنگى به حال خود رها کرده تا کار فرهنگی بهانه ای شود برای کارشکنانی که قصد نابودی ارزشهای اسلامی را دارند
لذا انتظار عمومی از دولت دهم علاوه بر تلاش مضاعف در ترویج فرهنگ اسلامی برخورد قاطع با مصادیق جرائم فرهنگی است تا مبادا به رغم همه تلاشهای خستگی ناپذیر دولت خدمت گذار بار دیگر شاهدمخاطب قرار گرفتن ایشان در قبال نهیب ادامه مظلومیت فرهنگ در دولت دهم باشیم

۱۳۸۸ تیر ۱۲, جمعه

موسوی بر وزن موسولینی



شايد وقتى ميرحسين موسوى هوس "دوچه"(1) شدن به سرش مى‏زد به سرنوشت او نيانديشيد، دوچه محبوب، دوچه تماميت‏خواه اين ديكتاتور سياهپوش ايتاليا در حالى الگوى رهبر سبزپوش قرار گرفت كه سرنوشتى بهتر از وارونه آويزان شدن در انتظارش نبود!
شايد هم وقتى ميرحسين ترمز بريد و تصميم گرفت دوچه سبزپوش ايران شود به اين اميد بود كه تكيه‏گاه قديميش يعنى همان ستاره پرونده ايران كنترا بار ديگر در نقش ناجى ظاهر خواهد شد.
البته اين توهم استراتژيك ميرحسين ناشى از اين بود كه اول شخص ايران‏گيت يك بار در اسفندماه سال گذشته براى او نقش احياءكننده را بازى كرد و او را از انزواى 20 ساله‏اش رهايى بخشيد تا در عوض يك معامله سودآور ميرحسين نيز به آرزوى دوچه شدن دست يابد!
و بر همين مبنا بود كه ميرحسين به خود جرأت داد تا بدون توجه به سرنوشت تئوريسين ملون‏الحال فاشيسم نعل به نعل نسخه‏هاى شكست خورده اورا در ايران به اجرا گذارد تا همانند او بر موج پوپوليسم سوار شده و وعده تغيير سر دهد.
البته قرابت شخصيتى زيادى لازم است تا يك نفر بتواند همزادوار رفتار ديگرى را به عنوان الگو مورد استفاده قرار دهد و مثل بنيتو موسولينى (دوچه ايتاليا) درست زمانى كه تصوير ماركس به ديوار اتاقش آويخته بود به اقتصاد كوپنى خود افتخار و بازاريان را زالوصفت بنامد و در همان زمان به تقليد از او در حالى كه رياكارانه به سلطنت‏طلبان اطمينان خاطر مى‏داد خود را در آغوش اشراف‏زاده‏هاى مشاركتى بيافكند!
البته اين همزاد پندارى تا آنجا پيش رفت كه جاى لباس سياه و سرتراشيده موسولينى را پيراهن و شال سبز پُركرد تا القاكننده سلحشورى و تندروى فريب دهنده فاشيستى باشد! و موجى ايجاد كند تا شايد ايرانى‏ها هم همانند ايتالياييهاى فاشيست كه به يك باره سر تراشيده و سياه پوشيدند، اقيانوسى از رنگ سبز به راه بياندازند!
و براى اجراى همين توهم باطل بود كه تصور كرد ارازل و اوباش اجاره اى براى او نقش فاسكس‏ها(2) را بازى خواهند كرد تا او به فاشيوى(3) آرمانى خود دست يابد.
براساس اين نسخه شكست‏خورده تنها راه القاى پيروزى به اكثريت هدايت اراذل و اوباش حرفه‏اى به ميادين شهرها و در اين راه تنها سلاح موثر براى غلبه بر نظام حاكم، كشتن مردم بود!
براى اجراى اين نظريه يك شبه نياز بود تا به سبك فاشيست‏ها "راسها"(4) به ميدان بيايند، راسهايى كه در ايتالياى 1922 هدايت منطقه‏بندى شده اغتشاشات و آشوب‏هاى خيابانى را به عهده داشتند و در آشوب‏هاى آفريده شده در ايران با كمك "اسكارديستى‏هاى" سبزپوش(5) نقش التهاب‏آفرينى در جمعيت به راه افتاده در خيابان‏ها را بازى كردند
توهم پيروزى يك شبه به سبك موسولينى، ميرحسين را به آنجا رسانيد كه گمان كرد راهپيمايى غيرقانونى 30 خرداد از ميدان انقلاب تا آزادى در پايتخت همان نتيجه‏اى را مى‏دهد كه راهپيمايى فاشيست‏هاى اجيرشده در 30 اكتبر در رُم به ثمر رسانيد! تا پس از فتحى پيروزمندانه و ايجاد شايعه شهادت 3000 فاشيست (بخوانيد سبزپوش) در راه آزادى دوباره آنها را بسته‏بندى كرده و به خانه‏هايشان بفرستند!
با آنكه اين پروژه هم به شكست انجاميد اما صبر نظام اسلامى بر بى‏جنبگى ميرحسين افزود تا امر بر او مشتبه شود كه "شعار هميشه حق با دوچه است" در مورد او نيز صادق وبر همين مبنا مى‏تواند اعلام كند هر نتيجه‏اى در انتخابات كه پيروز آن ميرحسين نباشد باطل است حتى اگر پشتوانه آن 24 ميليون رأى باشد!
با همه اين حرفها پارانوياى ميرحسين كار به جايى نبرد و با تأييد نتيجه انتخابات توسط شوراى نگهبان، او براى بار دوم در عمرش به انزوا هدايت شد.
لابد اكنون هم به سياق چند ماه قبل در انتظار ناجى هميشگى نشسته تا او را از اين فلاكت خودساخته خارج كند.
سواى سابقه فريب‏خوردگى كه نخست وزير جنگ از شريك و ناجى قديمى خود در پرونده ايران كنترا دارد،و تكرار آن هم نا محتمل نيست بايد گفت اين بار حامى پشت پرده انتخابات دهم آنقدر براى تبرئه خود و خاندانش دچار مشغله شده كه ديگر نجات دوچه شكست‏خورده برايش ارزش ريسك ندارد.و به احتمال زياد اورا همراه با اتهاماتش در دادگاه ملت ايران تنها خواهد گذاشت! تاشكست خوردگان سياسى بدانند اگر فاشيسم در حافظه تاريخ باقى مانده نه براى اين است كه زنده بماند بلكه ياد آور اين نكته خواهد بود كه فاشيسم پديده خاص آن دوران اروپا بود ودر ايران مقتدر اسلامى محلى از اعراب ندارد
وصدالبته اگر در قانون مجازات اسلامى در مورد آويخته شدن برعكس در انظار تعريفى وجود ندارد اما قطعا فرار از مسئوليت خونهاى ريخته شده هم براى‏رهبر سبز پوش رقم نخواهد خورد!
(1) دوچه: در زبان ايتاليايى به معنى رهبر و لقب بنيتوموسولينى است.
(2) فاسكس: ريشه لاتين كلمه فاشيو به معنى ميله‏هاى در هم تنيده غيرقابل شكست و همچنين لقب اعضاى آشوب‏طلب فاشيست.
(3) فاشيو: ريشه ايتاليايى واژه فاشيسم
(4) راس: رهبران محلى آشوب در ايتالياى فاشيستى از ريشه كلمه عربى "رأس"
(5) اسكارديستى: محافظانى كه در آشوبها اونيفورم سياه مى‏پوشيدند تا از اغتشاشگران محافظت كنند.