۱۳۸۹ دی ۷, سه‌شنبه

اگر مردم نبودند اكثر نخبگان راي به تمكين از فتنه گران مي دادند

واقعيت آن است که رخداد آشوب‌هاي خياباني در روزهايي مثل 23، 25، 28 و30 خرداد، همچنين 18 و 26 تير، و نيز روز قدس، 13 آبان و 16و 30 آذر و از همه مهمتر فاجعه عاشورا همگي با تحريك مستقيم رسانه‌هاي بيگانه و البته 17 بيانيه تحريك‌آميز ميرحسين موسوي انجام يافت.
در اين راستا تشويش اذهان عمومي را مي‌توان دليل عمده حضور طرفداران موسوي در روزهاي ابتدايي پس از انتخابات دانست. بي‌شك مي‌توان حجم انبوه خبرسازي رسانه‌هاي مجازي جنبش سبز و نيز شبكه‌هاي ماهواره‌اي كه به استناد بيانيه‌ها و فراخوان‌هاي عمومي بدون مجوز ميرحسين موسوي و نيز كروبي همراه بود را دليل اصلي اين تشويش عمومي اذهان دانست.
البته اين عموميت مشمول حال كساني مي‌شد كه با قرار گرفتن در فضاي ساختگي تبليغاتي پيش از 22 خرداد تقريبا مطمئن شده بودند كه رئيس‌جمهور بعدي ميرحسين موسوي است و هر نتيجه ديگري غير از اين، حكايت از يك تقلب بزرگ دارد.
دليل اين مدعا نيز كاهش جمعيت حاضر در اعتراضات غير قانوني خياباني است كه با سپري شدن ايام غبارآلود و ظاهر شدن خواسته‌هاي اصلي و غير متعارف كانديداهاي شكست خورده با شيب تندي ادامه داشت. البته ارائه مستندات قانوني مبني بر صحت نتيجه انتخابات نيز در تنوير افكارطرفداران ميرحسين موسوي نقش بسزايي ايفا كرد.
بر اين اساس فاصله 7‌ماهه22 خرداد تا نهم دي 88 در حالي طي مي‌شد كه طرفداران واقعي كانديداي اصلي شكست خورده با فهم شرايط نامتعارف و خواسته‌هاي غير عادي و خارج از چارچوب كانديداي مورد نظر خود به سرعت از جريان ايجاد شده كنار مي‌كشيدند.
چنانكه به راستي پايان اين غربالگري را مي‌توان روز ششم دي‌ماه (مصادف با فجايع روزعاشورا) ناميد كه بيانيه حمايت‌آميز هفدهم موسوي نيز نقطه پايان آن بود.
در اين راستا نهم دي‌ماه نقطه آغاز انسجامي شد كه پايان شبهات ماههاي گذشته در عملكرد ميرحسين موسوي و جنبش سبز دليل اصلي آن بود. انسجامي كه متشكل از همه مردم و نه تنها راي‌دهندگان به كانديداي پيروز بود.
البته حضور مردم در اين روز موج عظيمي ايجاد كرد كه بررسي تبعات مثبت آن نياز به كار كارشناسي و تبيين دارد. چنان که مي‌توان نتايج آن را سرلوحه و نسخه عملكرد نظام براي برخورد با چالش‌هاي آينده دانست.
براين اساس آنچه مي‌خوانيد حاصل تبيين درسهاي نهم دي‌ماه از زبان كارشناسان ديني و سياسي است كه به گفتگو با هفته نامه يالثارت پرداختند:
سعدالله زارعي تحليلگر سياسي
نهم دي 88 يک روز تاريخي، سياسي و فراموش‌نشدني در تقويم نظام جمهوري اسلامي ايران است. برخي از بزرگان از نهم دي به عنوان يک حماسه ياد کرده‌اند؛ اما اين روز مشخصاتي فراتر از يک حماسه دارد. چرا که حماسه محدود به يک اقدام خاص در يک مطقع زماني و مکاني خاص است. چنانچه حتي مي‌تواند به عنوان يک نقطه عطف تاريخي هم مطرح نباشد. به عنوان مثال يک انتخابات را به دليل يک مشارکت حداکثري يک حماسه مي‌نامند؛ ولي با اين وجود آثار اين انتخابات حماسي مي‌تواند محدود به يک دوره چهارساله باقي بماند، اما نهم دي را مي‌توان در حد يک نهضت فراگير در تاريخ انقلاب اسلامي موثر دانست؛ چرا که مسلما منشاء برکات فراواني در آينده سياسي کشور خواهد بود.
براي تبيين اين مساله بايد گفت مردم در زماني پس از انتخابات دوره دهم رياست جمهوري احساس کردند که دو جريان داخلي و خارجي به هم پيوند خورده و در صدد اين مساله هستند که نظام اسلامي برآمده از مکتب عاشورا، خون شهدا و زحمات حضرت امام(ره) را به چالش کشيده و دست آخر از ميان بردارند. اين دو جريان براندازي را حتي از طريق تجاوز به تماميت ارضي جمهوري اسلامي ايران پيگيري مي‌کردند.
حوادث 6‌ماهه پس از انتخابات، پس از 22 خرداد تا 9 دي 88 بيان کننده اين بود که آمريکايي‌ها خود را براي پياده کردن طرح تاريخي خودشان يعني همان خاورميانه بزرگ آماده کرده‌اند که اين طرح شامل تبديل ايران و خاورميانه به کشورهاي کوچک مي‌باشد. نشانه‌هايي از قصد جدي آمريکا نيز به وضوح مشاهده مي‌شد. چنانکه آنان اقدام به گسيل نيروهاي پرشماري به اطراف مرزهاي غربي ايران نموده بودند و ستاد عملياتي آنها تنها منتظر صدور فرمان تجاوز بودند.
البته اين مساله با هوشياري رهبري و مردم ناکام ماند و به جايي نرسيد. بنابراين آنچه باعث آفريده شدن نهم دي بود احساس مردم بود که به آنها مي‌گفت: نه تنها استقلال آنها در خطر است، بلکه تماميت ارضي ايران در معرض تجاوز قرار دارد.
اگر بخواهيم حاصل جمع تجمعات مردمي کل کشور را براي دفاع از انقلاب و نظام مدنظر قرار دهيم، به عدد حدودي 40 ميليون نفر مي‌رسيم. اين در حالي بود که اجتماع مردم در روز نهم دي که بدون تبليغات آنچناني انجام شده بود در تهران رقمي حدود 3 ميليون نفر را شامل مي‌شد که رکورد تجمعات 30 سال گذشته را شکست و اين تجمع شامل طيفي از سنين 15 تا 80 سال مي‌شد. اين رقم حکايت از حضور همه کساني بود که مي‌توانستند به لحاظ سن قانوني در سرنوشت سياسي کشور دخالت کنند و به معناي ديگر حکايت از اين داشت که تقريبا همه راي‌دهندگان به همه کانديداها در خرداد 88 صرف‌نظر از اينکه راي آنها به چه کسي بوده است، روز نهم دي در خيابان حاضر شدند. درواقع تظاهرات نهم دي تجمع همه آرا و گرايشهاي سياسي بود که به فعاليت در چارچوب نظام جمهوري اسلامي و تحت فرمايشات ولايت فقيه اعتقاد داشتند.
حاضرين در تجمع نهم دي دو استراتژي را مدنظر داشتند. اولين راهبرد آنها نهي آمريکايي‌ها و دومين آن نهي شکست‌خوردگان سياسي داخلي بود که با مطامع سياسي آشفته‌اي که داشتند با آمريکايي‌ها هم‌راي شده بودند. دراين راستا بايد گفت که نهم دي براي همه طيف‌ها داراي پيام بود. پيامي که اين تجمع براي نظام و رهبري داشت، اين بود که مردم همچنان مومنانه بر اصول و آرمانهاي انقلاب اسلامي استوار هستند و بر آن تاکيد مي‌کنند. لذا اين نکته ثابت شد که برخلاف تبليغات سياسي دشمنان در آن ايام که چهره مردم ايران را در قالب اپوزيسيون به همه معرفي مي‌کردند، مردم گرم‌تر از هميشه به مقام ولايت فقيه لبيک مي‌گويند.
لذا اين تعبير را مي‌توان از تصاوير موجود از آن ايام به خوبي درک کرد؛ چرا که تقريبا همه شرکت‌کنندگان در آن تظاهرات يا حامل تصاوير مقام معظم رهبري بودند يا سربندهايي با شعار حمايت از ايشان به همراه خود داشتند. اين مساله در تمامي پلاکاردها و شعارهاي تظاهرکنندگان هم تجلي داشت.
اما پيام دوم براي مسئوليني بود که در نظام سياسي جمهوري اسلامي ايران دست‌اندرکار بودند. اين در حالي بود که برخي از اين گروهها با تحليل‌هاي غيرواقعي و مبتني بر برداشت‌هاي شخصي اين گمانه را مطرح مي‌کردند که کشور و نظام دچار چند دستگي است. و بنابراين براي حل اين مساله بايد به نوعي با فتنه‌گران کنار آمد و ضمن به رسميت شناختن آنان به سهم‌خواهي ايشان پاسخ مثبت داد. اين مساله تا جايي پيش رفت که برخي معتقد بودند براي کاهش تنش حداقل بايد به بعضي از خواسته‌هاي فتنه‌گران تن داد و تمکين کرد. حال آنکه خواسته‌هاي فتنه‌گران چيزي جز زير پا قرار دادن قانون و هتک نهادهاي مقدس در کشور نبود. چيزي که به شکل خوشبينانه حديقف آن به محدود کردن رهبري در اختيارات مي‌انجاميد. لذا مردم به اين دسته از تحليلگران يادآور شدند اختلاف‌نظر چند عنصر سياسي و ديدگاههاي آنان هيچ ارتباطي به متن توده‌هاي مردم ندارد و هواداران نظام حتي اگر در يک انتخابات مرتکب يک خطاي سياسي هم شده باشند اين اشتباه به معناي رويگرداني آنها از اصول و آرمانها و ناسپاسي نسبت به رهبر معظم انقلاب نيست. چنانچه بعد از نهم دي شاهد بوديم که بسياري از اين تحليلگران در جمع‌بندي نظرات خود عقب‌گرد کرده و با يک تجديدنظر جدي دوباره آن را ارائه نمودند، تا جايي که اين عده هم به جمع مطالبه‌کنندگان مجازات فتنه‌گران و قانون‌گريزان پيوستند. اين در حالي بود که آنها تا قبل از اين به هيچ وجه اعتقادي به ارتباط حلقه فتنه داخلي و بيگانگان نداشتند.
پيام سومي که حماسه عظيم نهم دي به فتنه‌گران و سران آشوب داشت که اتفاقا برخي از آنان در موقعيت‌هاي حساس نظام هم حضور داشتند و هنوز هم حضور دارند بود. اين پيام حاوي اين مفهوم بود که راي به يک کانديدا در يک انتخابات نمي‌تواند مبناي اختيار کامل دادن به او و همراهي با او در اقدامات ضد انقلابي باشد.
البته اين پيام در ادامه فراخوان‌هاي غيرقانوني فتنه‌گران، بروز يافت، چنان‌ که بعد از هر بار ايجاد تجمع غيرقانوني، عده حاضران کمتر مي‌شد و نقطه عطف اين رويگرداني پس از افتضاحي بود که در روز عاشورا به بار آمد و در روز نهم دي به نقطه نهايي خود رسيد. که تبلور آن را مي‌شد در شعارهاي سلبي مردم در اين روز تاريخي به وضوح مشاهده کرد. اين در حالي بود که تصاوير سران فتنه به شکل وارونه حمل مي‌شد. مشهورترين اين شعارها لعن علي عدوک ياحسين بود که پس از آن نام سه تن از سران فتنه برده مي‌شد و حکايتگر اين بود که رويگرداني مردم از آنان به حدي است که علاوه بر دشمني نظام قائل به دشمني اين سه تن با حضرت اباعبدالله(ع) هم هستند.

حجت الاسلام عبدالحسين خسروپناه،
عضو هيات علمي پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي
به عقيده بنده اولين و مهمترين پيامي که تظاهرات نهم دي به همراه داشت براي مسئولين بود تا بدانند سابقه انقلابي نمي‌تواند ضمانت کند که آنان هميشه انقلابي باقي بمانند و لذا ضمانت در مسير ماندن آنان، ولايت‌پذيري تام و تمام آنان و عدم ايجاد زاويه با ولايت خواهد بود. چنانچه اگر زماني با ولايت زاويه پيدا کنند، پس از چندي تا آنجا پيش خواهند رفت که مقابل آن خواهند ايستاد و در واقع توده‌هاي مردم به عنوان سردمداران ثابت قدم در بيعت با ولايت اين پيام را به مسئولين دادند که براي جلوگيري از حذف نشدن از صحنه بايد همواره پيوند محکمي با ولايت داشته باشند.
اين يک پيام ديگر هم داشت و آن اينکه حتي عده‌اي که در دوره انتخابات رياست جمهوري دهم به کانديداهاي خاص راي داده بودند، پس از اثبات رويگرداني آنها از ولايت فقيه، از آنان رويگردان شدند.
توده مردم حتي در روز عاشورا جمع‌کنندگان اصلي فتنه‌گران بودند.
حرکت مردمي نهم دي يک خيز بسيجي عظيم جامع‌نگر بود. اين در حالي بود که مقابله با فتنه‌گران تا قبل از نهم دي به شکل جزيره‌اي انجام مي‌شد و با اتمام حجت بر مردم حتي راي‌دهندگان به برخي کانديداها در انتخابات خرداد 88 تبديل به يک حرکت سراسري در روز نهم دي شد و اين جاي تقدير و تشکر داشت. اين مساله براساس تجربه به مردم اثبات شده که بايد حامي جايگاه ولايت فقيه باشند و در صورت حفظ و صيانت از اين جايگاه است که مي‌توان نظام را هم حفظ کرد. اين اعتماد آنها به ولايت به بيمه شدن انقلاب در روز نهم دي انجاميد.
اما اينجا جا دارد به يک نکته اشاره کنيم و آن اينکه بي‌تدبيري برخي مسئولين و بي‌بصيرتي برخي نخبگان باعث شد تا پس از انتخابات خرداد 88 دشمن بتواند سوءاستفاده بيشتري از اوضاع ايجاد شده داشته باشد. و در همين راستا هم فتنه‌گران دچار توهم بيشتري شوند. اين مساله مهمي است که شخصيت‌هاي اصولگرا بايد در مقابل فتنه‌گران و براي حفظ نظام باهم متحد مي‌شدند اما متاسفانه برخي از اصولگرايان با تسامح و تساهل با قضايا برخورد کردند و برخي نخبگان اين طيف خيلي ديرتر از مردم عادي متوجه شدند که با چه فاجعه‌اي قبل از نهم دي رو به رو بوده‌ايم و تازه بعد از نهم دي شروع به موضعگيري کردند.
اين مسائل بيانگر اين است که ما نبايد فکر کنيم فتنه 88 آخرين فتنه عليه نظام بود. همان‌طوري که مقام معظم رهبري هم فرمودند با فتنه‌هاي جديدتر و حتي با شعارهاي ارزشي رو به رو خواهيم بود و البته الان هم شاهد آغاز اين فتنه‌ها هستيم و اين لزوم هوشياري نخبگان را در همين‌ آغاز کار مي‌طلبد.
نکته مهمتر اين است که نخبگان و مسئوليني که امروز قصد مقابله با فتنه را مي‌کنند بايد با قصد حفظ نظام دست به اين کار بزنند و نه براي رقيب‌شکني و استفاده‌هاي حزبي و شخصي. چنانچه تاريخ نشان مي‌دهد، خوارج بعد از شهادت امير‌المومنين(ع) با اينکه قاتل اميرالمومنين(ع) بودند وارد سپاه امام حسن(ع) شدند. چرا که داراي اغراض سياسي و مطامع دنيوي بودند و مي‌خواستند از قدرت امام حسن(ع) براي دستيابي به اهداف خود استفاده کنند که اين يک شيطنت بود. نخبگان سياسي کشور بايد با آينده‌پژوهي مراقب آينده باشند.
امروز بايد مواظب باشند چرا که از همين الان عده‌اي تبليغات براي رياست جمهوري آينده را آغاز کرده‌اند و مشغول هستند و خدا مي‌داند که چه اتفاقاتي را براي آينده کشور رقم بزنند. جلوگيري از اين اتفاقات مستلزم هوشياري اصولگرايان و اتحاد آنان است تا با ارائه يک شخصيت واحد از فتنه جلوگيري کنند. اين در حالي است که بي‌تدبيري مي‌تواند باعث شود چند چهره اصولگرا به صحنه بيايند و باعث متفرق شدن آرا بشوند.
کشور ما الان در حال طي کردن يک مسير صعودي است و در اين مسير بحث‌هاي مهمي مثل اجراي هدفمندي يارانه‌ها، اصل 44 و تحول در علوم انساني در جريان است که تحقق يا عدم تحقق آن وابسته به هوشياري مسئولين و نخبگان است. طي طريق سريع در يک مسير صعودي نيازمند آرامش است و فتنه‌گري اين شرايط را از کشور سلب مي‌کند لذا اصولگرايان ضمن سعي براي ايجاد يک وحدت راهبردي حتي اگر نياز باشد بايد به يک وحدت تاکتيکي دست بزنند.
براين اساس بايد از گذشته عبرت بگيريم. البته امام زمان(عج) حافظ اين انقلاب و نظام است و خون شهدا نهال اين انقلاب را آبياري مي‌کند و دعاي خانواده شهدا حافظ ماست و البته رهبر حکيم و فرزانه و جامع‌الشرايط به تدبير امور مشغول است و البته به لطف الهي توده مردم هم حافظ انقلاب هستند.
حجت‌الاسلام عليرضا پيروزمند
قائم مقام و مسئول گروه روش فرهنگستان علوم اسلامي قم
نهم دي 88 ظرف ايجاد يک حماسه پرفروغ در تاريخ انقلاب و ملت حماسه‌ساز ايران بود. اين اتفاق آب سردي بود بر آتش فتنه‌اي که دشمنان انقلاب روشن کرده و بر آن مي‌دميدند. معاندين طمع کرده بودند تا از بستر اين فتنه تا مرز براندازي نظام جمهوري اسلامي پيش بروند. لذا در امتداد مواضع بصيرت مدار ملت ايران در ايام پس از انتخابات خرداد 88، نهم دي، فصل‌الخطابي بود که به نااميدي دشمنان داخلي و خارجي انجاميد. البته اين حادثه مبارک، پيام‌هايي را براي تمام اقشار ملت در پي داشت که به شکل فهرست‌وار به آن اشاره مي‌کنم. در حقيقت مي‌توان گفت حماسه نهم دي براي سه گروه مردم، مسئولين و جريان‌هاي سياسي حاوي پيام بود.
الف) عبرتهاي حماسه 9 دي براي مردم
ـ بركات پيوند مردم با رهبري
بخشي از پيام اين حماسه براي مردم اين بود که مردم اهميت و ثمرات پيوند خود با رهبري را بار ديگر احساس کردند. تحقق حماسه نهم دي نبايد جداي از رهنمودها و توصيه‌هاي مقام معظم رهبري تحليل و بررسي شود. هر چند مقام معظم رهبري مشخصاً مردم را به راهپيمايي دعوت ننمودند اما مردم هوشمند نشان دادند با فهم نکات مدنظر مقام معظم رهبري، حرکت استوار خود را ادامه مي‌دهند؛ بنابراين در بازتحليل اين ماجرا بايد توجه داشت که واقعه نهم دي حاصل پيوند مردم و رهبري است و تا زماني که اين پيوند گسسته نشود، انقلاب بيمه خواهد بود.

تأثير زمان‏شناسي مردم
پيام دومي که به نظر مي‌رسد بايد توسط اقشار مختلف مردم مورد توجه قرار گيرد اين است که مردم بايد به نقش خود در حفظ و پاسداشت انقلاب اسلامي واقف باشند و بر اين نقش آفريني و حضور، پافشاري کنند. از ديگرسو مردم بايد متوجه باشند که زمان‌شناسي ايشان تاکنون باعث نقش‌آفريني به موقع آنان بوده است؛ اين زمان‌شناسي بايد در آينده نيز حفظ شود.

حفظ آمادگي براي آزمون‌هاي ديگر
پيام سوم حاکي از اين بود که آزمون‌ها براي امتحان مردم تمامي ندارد و مردم همواره بايد آمادگي خود را براي مقابله با فتنه‌هاي سنگين‌تر آماده کنند. چنانچه مردم شاهد بودند، مشارکت عمومي در انتخابات بالاي 85 درصد جمعيت راي دهنده بود كه اين مساله قاعدتا براي دشمنان يک سرخوردگي سياسي محسوب مي‌شود، اما با اين وجود دشمن از ايجاد فتنه نااميد نشد؛ فتنه گسترده‏اي كه پيچيده‏تر از موارد مشابه قبل بود. تكرار اين قبيل فتنه‌ها در آينده نيز محتمل است؛ ازاين رو آمادگي هميشگي مردم امري لازم است.

ب) عبرت‌هاي حماسه 9 دي براي مسئولين
قدرشناسي از مردم با خدمت به آنها
علاوه بر مواردي که دانستن آن براي عموم لازم است، نکات ديگري نيز وجود دارد که مي‌توان آن را تحت عنوان عبرت‌هاي حماسه نهم دي به مسئولين گوشزد کرد.
اول اينکه بايد قدر اين مردم هوشيار را بدانند و قدرشناسي از مردم خارج از اين نيست که با تمام قوا براي مردم خدمت کنند چرا که مردم نشان داده‌اند شايسته خدمتگذاري هستند و براي حفظ نظام و پشتيباني از رهبري حاضر به کنار گذاشتن اختلاف نظراتشان هستند. اين يک الگوي عملي براي مسئولين امر نيز است.
ـ حفظ و ارتقاء اعتماد به مردم
دوم اينکه اعتماد مردم به مسئولين بايد توسط آنان محترم شمرده شود و از اقداماتي که منجر به خدشه‌دار شدن اعتماد مردم مي‌شود، پرهيز كنند. البته اين مساله اختصاص به يک دولت خاص ندارد و همه مسئولين در همه مقاطع تاريخي بعد از اين هم بايد علاوه بر تلاش براي حفظ اعتماد مردم، ضريب اين اعتماد را نيز افزايش دهند.

تأثير صداقت با مردم
پيام سوم براي مسئولين اين است که بايد صداقت گفتار خود با مردم را حفظ کرده و افزايش دهند چرا که اگر مردم شاهد کلام صادقانه خدمتگذاران خود باشند، بهترين موضع گيري را نشان خواهند داد.

بزرگ نكردن اختلافات جزئي براي حفظ نظام
پيام چهارم براي مسئولين، انسجامي است که مردم با به نمايش گذاردن آن در نهم دي، به عنوان يک الگوي عملي فراروي مسئولين قرار دادند تا به بهانه اختلافات خرد، اقدام به صف‌آرايي در مقابل يکديگر نکنند؛ اين امر بيش از همه در مورد قواي سه‌گانه مصداق پيدا مي‌کند.
ـ شناخت مدافعين واقعي انقلاب
پيام پنجم براي مسئولين اين بود که همواره بايد بدانند مدافعين انقلاب از چه اقشاري تشکيل شده‏اند. اين نکته منافي با اين مساله نيست که هر ايراني از هر قشري شايسته خدمتگذاري است و مسئولين موظف به اين امر هستند اما بازخواني تاريخ انقلاب از ابتدا تا جنگ تحميلي و پس از آن مويد اين مساله است که اين اقشار ضعيف و متوسط جامعه هستند که براي نظام و انقلاب بيشترين سرمايه‌گذاري را كرده اند. از طرف ديگر قشر مرفه و بي‌درد اقشاري هستند که همواره کمترين خدمت به نظام و انقلاب و بيشترين هزينه را براي آن داشته‌اند؛ بنابراين مسئولين بايد متوجه باشند که خدمت به اين اقشار، به خوش‌خدمتي به اقشار مرفه تبديل نشود، اقشاري كه به ثروت خود اتکاء دارند و اقشار ضعيف اقتصادي را بي‏سواد و بي‏فرهنگ قلمداد مي‏كنند.

استفاده فراگير از نيروهاي انقلاب
پيام ششم که مسئولين بايد به آن توجه داشته باشند اين نکته است که بايد از همه ظرفيت‌هاي موجود کشور براي پيشرفت و تعالي جمهوري اسلامي ايران بهره ببرند. در اين راستا از برخورد‌هاي جناحي با نيروهاي خلاق و مسئوليت‌پذير پرهيز کنند. رأي دادن يا ندادن ملاك اصلي براي استفاده از نخبگان نيست.

ج) عبرت‌هاي حماسه 9 دي براي جريانات سياسي
جدا نشدن از متن مردم انقلابي
بعد از مردم و مسئولين شايد بتوان گفت حماسه نهم دي پيام‌هاي روشني هم براي جريانات و جناح‌هاي سياسي داشت. اول اينکه جريانات سياسي بايد متوجه باشند اگر صف خود را از قاطبه مردم ولايت مدار جدا کنند و به زعم اينکه ما با فهم و با سواد و هدايت‌گر مردم هستيم دچار اين توهم شوند که «مردم بايد تابع اغراض ما حركت نمايند»، مطمئن باشند که مردم به سرعت عکس‌‌العمل نشان داده و از ايشان اعلام برائت خواهند نمود. لذا جريانات سياسي بايد بدانند که نبايد از صف مردم حاضردر صحنه نهم دي جدا شوند.
اينکه بر مردم حاضر در نهم دي تاکيد مي‌کنيم به اين علت است که حاضران در آن حماسه داراي آرمانها و اهداف روشن و مشخصي بودند و لذا اهداف و آرمانهاي اين مردم معياري بود که باعث آن انسجام تاريخي شد ؛ اين امر بايد به عنوان الگوي عملي جناح‌هاي سياسي قرار گيرد.

متمايل نشدن به دشمن
دوم اينکه جريانات سياسي بدانند، در هر يك از مراحل وجودي خود (چه در بدو تأسيس و چه در ادامه حرکت) اگرچرخشي به سمت دشمنان نظام داشته باشند، مردم چنانکه که تاکنون عمل کرده‌اند آنان را براي هميشه به بايگاني تاريخ سياسي خواهند سپرد.

توهم ندانستن جريان فتنه
سومين پيام براي جريانات سياسي اين بود که همه بايد جريان فتنه را تحت همين عنوان به رسميت بشناسند. يعني اين واقعيت که جمع قليلي در داخل و جمع کثيري در خارج به دنبال فتنه‌گري و براندازي نظام جمهوري اسلامي هستند را بپذيرند. البته در مقابل نبايد اين مسأله باعث عيب‏پوشي، نشناختن ضعفها و فرافكني در مسئوليت‏ها شود.

شناسايي و تصفيه عوامل فتنه در درون
چهارمين درس نهم دي براي جريانات سياسي اين بود که بعد از فهم و به رسميت شناختن جريان فتنه، براي حفظ و بقاي خود هم كه شده است، ايادي و وابستگان اين جريان را حتي در جبهه خودي شناسايي واز آنان اعلام برائت کنند. اين مساله در مورد اتئلاف سياسي‌ هم صادق است. بايد مرزهاي روشني وجود داشته باشد که در صورت عبور عده‌اي از اين خط قرمز، به سرعت به مردم معرفي شوند. البته بايد توجه داشت مرز روشني بين فتنه‏گر و غافل وجود دارد. غافل بعد از اطلاع، اظهار پشيماني مي‏كند و صف خود را جدا مي‏نمايد اما فتنه‏گر بر اشتباه خود پافشاري و آن را توجيه مي‏كند.

عقب نماندن از بصيرت مردم
پنجمين عبرت‌آموزي براي جريانات سياسي، توجه دادن ايشان به عقب نماندن از توده‌هاي مردم است. در حالي که اصولاً جريانات سياسي بايد پيشرو و پيشتاز مردم باشند، اما شاهد بوديم که بعضي خواص بعد از حضور مردم در صحنه، تازه متوجه عمق فاجعه و همراهي مردم با انقلاب شدند و پس از آن عکس‌العمل نشان دادند. برخي از اين گروه‌ها گمان مي‌کردند هنوز ذهن مردم نسبت به صحت انتخابات مشوش است؛ آنها هرگز تصور نمي‌کردند که مردم چنين بصيرت و حضوري را رقم بزنند، که خوشبختانه عکس آن ثابت شد.

جدا ناپذيري راه امام (ره) و رهبري
ششمين يادآوري حماسه نهم دي براي جريانات سياسي حاوي اين نکته بود که راه امام(ره) و رهبري يک راه است و به هيچ وجه قابل تفکيک از هم نيست. راه امام (ره) روشن است و در موارد ابهام احتمالي بايد با قرائت مقام معظم رهبري از راه امام (ره) پاسداري نمود. اگر جريانات سياسي گمان کنند که مي‌توانند به بهانه ادامه راه امام (ره) و دفاع از بيت شريف آن رهبر فرزانه، مخالفت با مقام معظم رهبري را در پيش بگيرند، كور خوانده‏اند وبدانند كه قدم نهادن دراين بي راهه قطعاً باعث طرد آنان خواهد شد. در جريانات فتنه شاهد تلاش عده‌اي براي مصادره بيت شريف امام و بالاتر از آن انديشه‌هاي ايشان بوديم؛ اين در حالي بود که همين عده در مقاطعي ديگري، شعار عبور از انديشه‌هاي امام (ره) را سر مي‌دادند.

سرلوحه قرار دادن رهنمود رهبري
درس هفتم براي جريانات سياسي پايبندي آنان به پيشتازي در تبيين فرمايشات مقام معظم رهبري است؛ هر چند که اين تبيين به ضرر يک جناح يا جريان سياسي خاص و يا افراد و اشخاص بانفوذ نظام باشد. در اين راستا هرگونه برخورد گزينشي با کلام رهبري، با هوشياري مردم مواجه شده و هزينه سنگيني را متوجه جريانات مربوط، خواهد کرد.

حفظ وحدت رمز بقاء جريانات سياسي
پيام هشتم واقعه نهم دي که متوجه جريانات سياسي است به اين مهم اشاره دارد که نخبگان سياسي بايد منشاء حرکت و بلوغ سياسي توده‌هاي مردم باشند، و نه باعث و باني تفرقه و فرسايش توان كشور. احساس مردم مبني بر اينکه عناوين سياسي منجر به صف‌آرايي جريانات سياسي در مقابل يك ديگر شده است، باعث عدم صلاحيت جريانات تفرقه‌افکن در نظر مردم و در نتيجه نابودي آنان خواهد بود.

تعصب در حفظ ارزش‌ها و نه سابقه خدمت، شرط همراهي مردم
كلام آخر اينكه جريانات سياسي بايد بدانند سابقه خدمت، نه براي اشخاص حقيقي و نه براي اشخاص حقوقي و احزاب ضمانت بقا نخواهد بود. البته پيام قاطع مردم در نهم دي اين بود که آستانه تحمل مردم نسبت به توهين به مقدسات بسيار پايين است چنانکه در مقابل آن حاضر به جان فشاني هستند. فراموش نکرده‌ايم که آخرين عامل حضور مردم در مراسم نهم دي، اقدام ناشيانه و هتاکانه عده‌اي در روز عاشورا بود.
موارد فوق درس‌هاي گران بهايي بود که از حماسه باشکوه نهم دي مي‏توان فراگرفت. تذکر آنها موجب انسجام بيشتر در حركت اميدبخش و روشن آينده انقلاب خواهد بود.

۱۳۸۹ آذر ۳۰, سه‌شنبه

در صورت عدم پايبندي1+5 به توافق ژنو مذاكرات استانبول1 دقيقه هم به طول نمي انجامد!

بازتاب‌هاي مذاکرات ژنو بين ايران و گروه 1+5 در حالي هنوز ادامه دارد. که عده‌اي معتقدند مذاکرات ژنو دستاوردهاي فراواني براي ايران به همراه داشت که بدايند آن باعث افزايش ضريب عزتمداري و اقتدار بين‌الملي ايران شد.
از ديگر سو عده‌اي از کارشناسان معتقدند فارغ از القاي قدرتمندانه مفاهيم مورد انتظار توسط تيم گروه ايراني به 1+5 که در حقيقت جلوه‌اي از روحيه انقلابي و استکبارستيزي بود. در واقع اين مذاکرات برآيند ديپلماتيک نداشته است. اين تفسير از اين ديدگاه برمي‌خيزد که عده‌اي معتقدند مسأله‌اي هسته‌اي براي ايران در رده منافع ملي تعريف شده و اساساً در هيچ کجاي دنيا هيچ حاکميتي بر سر منافع ملي خود مذاکره نمي‌کند و در اين راستا مذاکره بر سر موضوع هسته‌اي را مي‌توان با مذاکره در مورد تماميت ارضي مقايسه کرد که خود به خود بي‌معني است. اين در حالي است که اساساً همين عده معتقدند نقش مذاکره بر مبناي بده‌بستان امتياز بنا شده و اين در حالي است که تيم ايراني بارها اعلام کرده موضوع هسته‌اي مفروض مذاکرات است و هيچ امتيازي بابت آن به طرف مقابل نمي‌دهد و از طرف ديگر بسته‌هاي پيشنهادي ايران براي مذاکره حاوي موضوعات جهاني مثل خلاء سلاح اتمي و يا موشک‌هاي اسراييل است. اين تفاسير در حالي است که تيم 1+5 همواره براي به تعليق در آوردن فعاليت‌هاي هسته‌اي ايران و قبولاندن بدون قيد و شرط پروتکل الحاقي به ايران پاي ميز مذاکره آمده است و خارج از اين اهداف اصولاً مذاکره براي غربي‌ها بي‌معني مي‌نمايد. کارشناسان ياد شده در روابط بين‌الملل بر اين نظرند که دو طرف هيچ موضوع مشترکي براي مذاکره ندارند و بر همين اساس نه نام چنين نشستي مذاکره است و نه برآيندي از آن متصور مي‌شود.
اما آنچه در اسناد مربوط به ژو 3 ثبت و ضبط شده حاکي از اين است که «اشتون» به نمايندگان از طرف 1+5 اعلام کرده در مذاکرات بعدي که در ماه ژانويه سال آينده در استانبول برگزار مي‌شود نقطه شروع مذاکرات «پيدا کردن نقاط مشترک براي همکاري» خواهد بود. در اين راستا برخي کارشناسان معتقدند اين توافق به اين معني است که موضوع هسته‌اي خود به خود از مذاکرات حذف مي‌شود چون نقطه مشترک ايران و 1+5 نيست و در مقابل عده ديگري معتقدند اگر موضوع هسته‌اي ايران در بين نباشد. اساساً براي 1+5 مذاکره‌اي مفروض نخواهد بود و قطعاً تيم 1+5 در مذاکرات ترکيه با تعريف موسعي از توافق ژنو 3 دوباره مسأله هسته‌اي ايران را به عنوان موضوع مذاکره مطرح خواهد کرد. مجموع اين اما و اگرها مسائلي بود که هفته‌نامه يالثارات را بر آن داشت براي يافتن پاسخ متقن به گفتگو با مهدي محمدي مشاور دبير شوراي عالي امنيت ملي و تحليل‌گر مسايل روابط بين‌الملل بپردازد. تا در نهايت مشخص شود در صورت عدم پذيرش تفسير تيم ايراني از «نقاط مشترک» توسط 1+5 آينده مذاکرات چه خواهد بود. ضمن اينکه اهداف تعيين شده براي آخرين قطعنامه (1929) بر عليه ايران نيز همان اهدافي است که 1+5 براي خود تعريف کرده و قبول تفسير ايران توسط غرب اجراي قطعنامه شوراي امنيت را نيز به لحاظ حقوقي در حاله‌اي از ابهام فرو خواهد بود.
بر اين اساس آنچه مي‌خوانيد حاصل مطرح کردن اين ابهامات و دريافت پاسخ براي آن است.

﷼ آقاي محمدي! لطفا بفرمائيد شاخص‌ترين دستاورد ما از ملاقات ژنو با گروه 1+5 چيست؟
- مهترين دستاورد ژنو که مي‌توان آن را بزرگترين دستاورد مذاکرات هسته‌اي ايران با غرب تا امروز ناميد اين است که غرب براي اولين بار دستور کاري را براي مذاکرات بعدي پذيرفت که در آن بحث بر سر حقوق ايران لحاظ نشده است. از سال 2003 تا امروز درتمام مذاکرات طرف غربي اصرار داشت بايد حق غني‌سازي ايران و اينکه ايران اساسا حق غني‌سازي دارد يانه بخشي از موضوع مذاکرات باشد. و ايران هم تاکنون تاکيد کرده است که مطابق ان‌پي‌تي حق ايران براي غني‌سازي غيرقابل مذاکره است و اين عدم توافق تا امروز به درازا انجاميده بود.
اما به دلايل مفصلي که ذکر آن در اين وقت کم نمي‌گنجد 1+5 پذيرفت که از اين پس موضوع مذاکره با ايران پيداکردن نقاط مشترک براي همکاري باشد. اين توافق به اين مفهوم خواهد بود که پس از اين موضوع هسته‌اي خود به خود از موضوع مذاکرات حذف خواهد شد! چرا که يک موضوع مشترک نيست.
و نکته مهم اين است که 1+5 به اين موضوع واقف بود که اين توافق به لحاظ حقوقي اين حق را براي ايران ايجاد خواهد کرد که موضوع هسته‌اي را از ميز مذاکره حذف کند!
لذا مهمترين دستاورد ژنو اين بود که ايران توانست موضع خود را تحت عنوان موضع مورد توافق هر دو طرف به عنوان نتيجه مذاکره اعلام کند.
اين نکته مهمي بود که در بيانيه 14 آذر دبير شوراي عالي امنيت ملي اعلام شده و ذکر شده بود که ما در مورد حق خودمان مذاکره نخواهيم کرد.
قطعنامه‌هاي شوراي حکام، شوراي امنيت ملي و همين‌طور بسته‌هاي پيشنهادي 1+5 همواره روي اين مساله تاکيد داشته که ايران بايد پروتکل الحاقي را بدون قيد و شرط بپذيرد.

﷼ در مذاکرات ژنو در اين مورد از طرف مقابل تاکيدي صورت گرفت؟
- در مذاکرات ژنو بحث پروتکل الحاقي مطلقا مطرح نشد! وتنها بحثي که از طرف مقابل مطرح شد اين بود که ايران بايدمشکلات خود را با آژانس برطرف کند و ايران هم در مقابل عنوان کرد که بين ما و آژانس مقررات حکم مي‌کند و ما حاضريم مطابق اين مقررات، با آژانس مذاکره کنيم. ضمن اينکه طبق اين مقررات آژانس تاکنون اعلام کرده است برنامه فعلي هسته‌اي کاملا تحت کنترل است و وضعيت گذشته هسته‌اي ايران هم طبق مداليتي 2007 بدون ابهام گزارش شده است و اين در برنامه‌هاي رسمي آژانس اعلام شده است و بعيد هم به نظر مي‌رسد که ايران به اين زودي‌ها حاضر به پذيرش پروتکل الحاقي و اجراي آن باشد. چرا که خاطره بسيار بدي از اجراي آن در دوران دولت اصلاحات وجود دارد.
﷼ آقاي محمدي! گفته مي‌شود ترکيب تيم مذاکره کننده 1+5 در ژنو تغيير کرده بوده و حاصل اين تغيير هم عدم اشراف برخي اعضا و در نتيجه انفعال اين تيم بوده است. و لذا گفته مي‌شود توافقات فعلي اين تيم بر سرنقاط مشترک به عنوان موضوع بحث آتي صرفا يک تاکتيک بوده تا 1+5 بدون پرداخت هزينه بيشتر در قبال تيم قدرتمند ايران خود را براي مذاکرات ترکيه آماده کند و اساسا معلوم نيست 1+5 در ترکيه به اين توافق پايبند باشد.
- اگر فرض کنيم طرف مقابل در مذاکرات بعدي قادر به پايبندي به توافق ژنو 3 نباشد، اين اصل توافق را زير سوال نمي‌برد. مجموعه جلسات به شکل تصويري ضبط شده و گزارش آن هم موجود است و خيلي واضح است که نتيجه پاياني جلسه که توسط خانم اشتون اعلام شد که مطلبي است و اين مطلب تنها يک جمله است:«گفت و گو براي يافتن نقاط مشترک، آخر ژاويه در استانبول» و اين جمع‌بندي خانم اشتون است نه جمع تيم مذاکره کننده ايراني! البته امکان دارد اعضاي 1+5 در رسانه‌ها حرف‌هاي ديگري غير از توافقات انجام شده بزنند. اما به لحاظ حقوقي نمي‌توانند آن را نفي کنند. در نتيجه نقطه شروع مذاکره در استانبول از همين نقطه‌اي است که خانم اشتون به پايان رسانده است. حالا دو حالت وجود دارد يا در اجلاس ترکيه 1+5 توافق ژنو را لغو مي‌کند که مستندات فراواني از طرف ما براي اثبات اين توافق وجود دارد و يا اينکه توافقات انجام شده را مبناي مذاکره قرار مي‌دهند که به نظر من آنها اين کار را خواهند کرد؛ چرا که آمريکايي‌ها به شدت نيازمند باز کردن يک کانال همکاري با ايران هستند و موضوعات همکاري را هم مشخص کرد‌ه‌اند.
﷼ و اگر غرب به اين توافقات پايبند نبود؟
- هزينه‌هاي آن را پرداخت خواهد کرد. اول اينکه مذاکرات در همان دقيقه اول از طرف ايران پايان يافته تلقي خواهد شد. با اين تفاوت که اين بار ايران قادر خواهد بود هم در فضاي رسانه‌اي و هم حقوقي با ارائه مستندات موجود عدم پايبندي 1+5 به توافقات را احراز کند واين اثرات مهلکي براي غربي‌ها خواهد داشت که منجر به يک آبروريزي ديپلماتيک خواهد شد.
نکته دوم اين است که اين بار 1+5 بيش از ايران از شکست مذاکرات نگران است و اين نگراني هم از دو علت نشئت مي‌گيرد؛ اول اينکه در صورت شکست غربي‌ها براي وادار کردن ايران به پذيرش شرايط خود، وارد فاز جديدي از تحريم‌ها بشوند که توان اين کار را به دليل در اختيار نداشتن مکانيسم‌هاي لازم ندارند. چرا که 1+5 و حتي اتحاديه اروپا همه مکانيسم‌هايي را که فکر مي‌کردند کارساز است در قطعنامه 1929 و تحريم‌هاي فراقطعنامه‌اي اروپا که پس از آن اعمال شد به کار بردند و به اهداف تعيين شده دست پيدا نکردند.
دوم اينکه آمريکا در حوزه‌هايي که به دلايل امنيتي از نام بردن آن معذورم به همکاري ايران نيازمند است و در صورت شکست مذاکرات هيچ توافقي روي موضوعات مورد علاقه آنها شکل نخواهد گرفت.
و اين مطلوب آنها نيست. پس بايد به دستور کار ژنو 3 پايبند باشند و اين طور به نظر مي‌رسد که 1+5 در مذاکرات بعدي دست به ارائه تفسيرهاي جديد از توافق ژنو3 بزند و نه نفي آن. تا در خلال آن بتواند موضوعات اضافه‌تر از آنچه که در ژنو مطرح شد را روي ميز مذاکره بگذارد.
﷼ شما به قطعنامه 1929 اشاره کرديد. يکي از اهداف تعيين شده براي اين قطعنامه که شديد‌ترين قطعنامه تاکنون عليه ايران بوده تعليق کليه فعاليت‌هاي غني‌سازي و پذيرش بدون قيد و شرط پروتکل الحاقي توسط ايران بوده است. باتوجه به اينکه شما مي‌گوييد نه در مذاکرات ژنو 3 حرفي از تعليق مطرح شد و نه در مذاکرات بعدي چنين خواسته‌اي مطرح مي‌شود، تکليف قطعنامه چه خواهد بود؟
- نفس برگزاري مذاکرات ژنو3 پذيرش شکست قطعنامه 1929 توسط غربي‌ها بود. چرا که مبناي 1929 اين بود که فشار اقتصادي به ايران وارد شود و در اثر اين فشار ناآرامي در کشور ايجاد کنند و اين ناآرامي با تلفيق حوادث بعد از انتخابات تبديل به بي‌ثباتي سياسي در ايران شود. و ايران در اثر اين بي‌ثباتي با تضعيف موضع رو به رو شده و مجبور به دادن امتياز باشد.هدف ديگر قطعنامه 1929 کند کردن سرعت پيشرفت هسته‌اي ايران بود، هدفي که با محدود کردن ايران در دستيابي به مواد و قطعات و نيروي انساني قصد داشت به نتيجه برسد و ترورهاي اخير هم در همين راستا انجام شد.
و با اين کندي روند، فضايي براي غربي‌ها ايجاد مي‌شد که به ابتکارات جديد دست پيدا کنند که هيچ کدام از اهداف اين قطعنامه به نتيجه نرسيد. براين اساس اگر قطعنامه 1929 به اهداف خود مي‌رسيد، 1+5 هيچ‌گاه حاضر به نشستن پشت ميز مذاکرات نمي‌شد و اين توسط نماينده روسيه عنوان شد که ما به مذاکرات ژنو بيش از ايراني‌ها نياز داشتيم. در اين راستا مي‌توان قطعنامه 1929 را يک سند مرده دانست.

﷼ به لحاظ حقوقي تکليف اين قطعنامه چه خواهد شد؟
- يا بايد به اهداف تعيين شده برسد و يا قطعنامه جديدي تصويب شود. تجربه نشان داده که در چنين مواردي به دلايلي که ذکر شد قطعنامه‌ جديدي صادر نمي‌شود، بلکه قطعنامه فعلي توسط شوراي امنيت که نهاد پيگيري کننده آن است مسکوت گذاشته خواهد شد.

بركناري نامتعارف وزير خارجه يك ناهماهنگي اداري بود!

بركناري وزير امورخارجه ايران در حين ماموريت در حالي انجام شد كه پس از اعلام اين خبر رئيس کميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس شوراي اسلامي در پاسخ به يكي از سايت‌هاي خبري كه در اين رابطه با او تماس گرفته بود گفت: «مجلس در جريان نبوده و همين الان از طريق همين مصاحبه از اين موضوع اطلاع پيدا کرده است.»
او در ادامه از خبرنگار پرسيد: «مگر آقاي متکي در حال حاضر در سفر نيستند، يعني در شرايطي که ايشان به ماموريت فرستاده شدند، حکم برکناري صادر شده است؟»
اما اظهار تعجب رئيس كميسيون امنيت ملي مجلس از اين رويداد پايان ماجرا نبود؛ چرا كه اين خبر موجي از تحليل‌ها و گمانه‌زني‌هاي داخلي و خارجي را برانگيخت و رسانه‌هاي غربي هر کدام بر اساس ديدگاه خود با اشاره به برکناري وزير خارجه ايران اين اقدام را «ناگهاني و شوک‌برانگيز» ارزيابي کردند.
نيويورک تايمز به برکناري متکي در اثناي سفر وي به سنگال توجه کرده و نوشت: اين اقدام تکان دهنده موجب شگفتي برخي محافل در غرب شده است.
بعد از آنكه منوچهر متكي در راستاي مذاکرات ژنو گفته بود: «مواضع خانم کلينتون با واقعيتهاي حاکم بر روند و نتايج به دست آمده از مذاکرات ژنو مغايرت دارد و رويه‌هايي همچون مسير دوگانه، مدلهاي رنگ‌باخته‌اي بوده که فاقد کارآمدي است. ما توصيه مي‌کنيم خانم کلينتون واقع‌بيني را پيشه و از تکرار شعارهاي بي‌نتيجه دوره بوش اجتناب کند. «برخي محافل چنين عنوان كردند كه بركناري متكي بر اثر فشارهاي گروه حامي مذاكره با ‌آمريكا در ايران رخ داده تا به واسطه آن چراغ سبزي به طرف مقابل داده شده باشد.
خبرگزاري فرانسه در اين راستا برکناري متکي را در حالي که ايران در حال مذاکره با گروه 1+5 در مورد موضوع هسته‌اي خود است اقدامي شوک‌برانگيز و قابل تامل ارزيابي کرد. و آن را بي‌ارتباط با اظهارات اخير متکي در واکنش به سخنان کلينتون ندانست.
شبکه خبري العربيه نيز مدعي شد که صدور حکم برکناري متکي بي‌ارتباط با مذاکرات اخير ايران و گروه 1+5 در ژنو نبوده است.
اين تنها بخشي از تحليل‌هاي اشاعه داده شده بود. چنانكه برخي ديگر اين بركناري غير ديپلماتيك را به اختلاف وزير سابق با نماينده‌هاي ويژه رئيس‌جمهور نسبت دادند.
آقاي احمدي‌نژاد در تابستان ۸۹، اسفنديار رحيم مشايي را به عنوان نماينده ويژه رئيس‌جمهور در امور خاورميانه، حميد بقايي را نماينده ويژه در امور آسيا، مهدي آخوندزاده را به عنوان نماينده ويژه در امور درياي خزر و ابوالفضل زهره‌وند را بعنوان نماينده ويژه در امور افغانستان منصوب کرد.
اين درحالي بود كه در بحبوحه اين وقايع، متکي در شهريور ۸۹، و پس از اظهارات تنش‌آفرين بقايي، از مسئولان خواست تا «با ناپخته سخن گفتن»، هزينه کشور در سياست خارجي را بالا نبرند. متکي تاکيد کرده بود تضعيف دستگاه سياست خارجي «در شرايط کنوني آن هم توسط برخي از اعضاي دولت مصداق، بارز بر شاخه نشستن و بن بريدن است.» پس از اين122 نماينده مجلس نيز به حمايت از او برآمدند و به رئيس‌جمهور تذکر دادند که از انتخاب نمايندگان ويژه در مناطق مختلف جهان پرهيز کند.
بازار تحليل دوم زماني داغ‌تر شد كه تنها يك روز پس از بركناري منوچهر متكي، اسفنديار رحيم مشايي دست به يك پركاري ديپلماتيك زد و طي دو ديدار با سفراي سوئيس و قرقيزستان ملاقات كرد. اين درحالي بود كه وي سه روز قبل از آن نيز با پادشاه اردن ديدار كرده بود.
رئيس دفتر و مشاور رئيس دولت، طي ديدار خود با ليويالوي آگوستي(سفير سوئيس و حافظ منافع آمريکا در ايران) گفته بود: «جمهوري اسلامي آمادگي دارد تا همکاري‌هاي دوجانبه و چندجانبه خود را با سوئيس تقويت کند.»
همه اينها در حالي بود كه فراخوان سفير سنگال از تهران نيز مزيد برعلت شد تا برخي تحليلگران بدشان نيايد اين فراخوان را به بركناري متكي حين ماموريت در اين كشور نسبت دهند. اين خبر در حالي به سرعت منتشر شد كه سنگال سفير خود در ايران را در ارتباط با کشف محموله سلاح فراخواند.
اين فراخوان به کانتينر حاوي سلاحي مربوط مي‌شد كه نيجريه درسيزدهم اکتبر در بندر لاگوس کشف کرده و ادعا مي‌كرد که از ايران آمده است و سفر آقاي متکي به سنگال نيز اتفاقا از جمله براي توضيح درباره محموله سلاح کشف شده انجام شده بود.
كنار هم قرار دادن ماهرانه موضوع فراخوان سفير سنگال از ايران و بركناري منوچهر متكي در حالي بود كه در بيانيه وزارت خارجه سنگال آمده است: «با توجه به اصل نياز به صلح و امنيت که بايد معيار اصلي در روابط ميان کشورها باشد، و نارضايتي از توضيحات طرف ايراني در اين ماجرا، سنگال تصميم گرفته است که سفير خود در ايران را از امروز براي مشاوره فراخواند.»
مسلما بررسي اين اتهام نادرست و مشكوك به ايران بايد در جايگاه ديگري مورد بررسي قرار گيرد. اما آنچه مسلم است تنها يك اقدام نابجا توسط دستگاه اجرايي باعث شد تا اين همه اتهام به صورت يك جا و پر حجم جمهوري اسلامي ايران را مورد هدف خود قرار دهد و خوراك خبري خوبي در ميان‌مدت براي رسانه‌هاي بيگانه تهيه ببيند.
لذا در اين راستا هفته‌نامه يالثارات به گفتگو با فاطمه آليا رئيس پارلماني ايران و سنگال پرداخت كه عضو كميسيون امنيت ملي نيز هست.
ناگفته نماند پس از اين گفتگو منوچهر متكي در مصاحبه با رسانه‌ها و البته به طور غير مستقيم بخش اعظمي از گفته‌هاي خانم آليا را تكذيب نمود.
او در موردادعاهاي مطرح شده مبني بر آگاهي قبلي وي در تعيين سرپرست وزارت امور خارجه، بر ضرورت رعايت صداقت در گفتار به ويژه از سوي مسئولين تاکيد کرد.
وي با اشاره به ديدار خود با احمدي نژاد در شب سفر به چند کشور و تبادل نظر با وي درباره موضوع اين سفرها، اظهار داشت هرگز در جريان تعيين فردي به فاصله 24 ساعت بعد از عزيمت به ماموريت و مضحک تر از آن تعيين روز توديع و معارفه قرار نگرفته است.
منوچهر متکي اين نحوه برخورد در برکناري يک وزير در حين انجام ماموريت را غير اسلامي، خارج از عرف سياسي و ديپلماتيک و توهين آميز خواند.
بر اين اساس آنچه مي‌خوانيد حاصل پرسش و پاسخ يالثارات در باره موضوع بركناري نابهنگام وزير امورخارجه و تبعات آن قبل از اظهارات منوچهر متكي است:

فاطمه آليا عضو کميسيون امنيت ملي مجلس و رئيس گروه پارلماني دوستي ايران و سنگال
﷼ خانم آليا! لطفا به عنوان عضوي از کميسيون امنيت ملي و آشنا به مسايل ديپلماتيک نظر خود را راجع به برکناري غير متعارف وزير امورخارجه در حين ماموريت بفرماييد.
- موضوع ايجاد تحول در وزارت خارجه و به تبع آن تغيير وزير بحث جديدي در دولت نبود. کما اينکه کساني که مسايل سياسي را دنبال مي‌کنند در جريان هستند در آغاز انتخاب کابينه دولت دهم هم بحث بر سر اين بود که فرد ديگري غير از جناب آقاي متکي سکاندار اين وزارتخانه باشند.
﷼ چرا اين اتفاق نيفتاد؟
- باتوجه به ملاحظاتي که جمهوري اسلامي ايران در صحنه بين‌الملل داشت، دولت به اين جمع‌بندي رسيد که فعلا شخص جديدي براي تصدي وزارت خارجه به مجلس معرفي نشود. کمااينکه آقاي متکي هم در حد خودشان با ارائه خدمت خالصانه به انجام وظيفه مشغول بودند. اما خب با اين جود بحث تحول در وزارت امور خارجه ادامه پيدا کرد. حتي دو ماه پيش يکي از معاونين ايشان(آقاي متکي) در يکي از جلساتي که بنده حضور داشتم اعلام کردند که بنابر اين شده تا شخص ديگري به جاي آقاي متکي مسئوليت وزارت خارجه را به عهده بگيرند. اما متاسفانه شاهد بوديم که عده‌اي با ايجاد فضاسازي سعي کردند اين مسئله را غيرعادي جلوه دهند. در حالي که آقاي احمدي‌نژاد بارها گفته‌اند که تغييرات در کابينه يک مسئله عادي است و تعويض يک نفر به معني عدم کارايي وي نيست؛ بلکه به مفهوم جايگزيني ايشان با يک شخص تازه‌نفس است.
﷼ بنده سوال اول را دوباره تکرار مي‌کنم! بحث ما بر سر تغيير وزير نيست، بلکه بر سر تعويض ايشان در هنگام ماموريت است. کارشناسان آشنا به مسائل ديپلماتيک به هيچ وجه اين شيوه عملکرد آن هم در مورد يک وزير را مطلوب نمي‌دانند. حتي بعضا معتقدند اين رفتار ديپلماتيک حامل پيام‌هايي براي جهان خارج است و روي هم رفته عزتمداري نظام اسلامي را زير سوال مي‌برد!
- همانطور که اشاره کردم، موضوع برکناري آقاي متکي حرف تازه‌اي نبود؛ بلکه خود ايشان هم قبل از سفر به سنگال از اين تصميم اطلاع داشتند. اما اينکه چرا در حين ماموريت برکنار شدند، شايد يک سوال اساسي باشد. که بايد از دفتر رئيس‌جمهور اين مسئله را سوال کردکه ارسال متن برکناري آقاي متکي توسط کدام يک از مسئولين در دفتر ايشان انجام شده است؟
اين سوالي است که ما هنوز پاسخ آن را دريافت نکرده‌ايم! کمااينکه مي‌شد صبر کرد تا ايشان از ماموريت برگردند. لذا الان در موضوع برکناري آقاي متکي همين سوال حاشيه‌اي باقي مانده است.

﷼ اينکه شما مي‌گوييد هنوز مشخص نيست چه کسي در نهاد رياست جمهوري اين کار را کرده به اين مفهوم است که دفتر رياست جمهوري سرخود و بدون هماهنگي با رئيس‌جمهور اقدام به انتشار متن نامه برکناري آقاي متکي کرده است؛ اما به نظر نمي‌آيد اين طور باشد.
- اين مسئله مسبوق به سابقه است، نه در اين دولت بلکه در دولت‌هاي قبلي هم اتفاق افتاده که امور اداري و پيگيري جريانات توسط دوايري انجام شده که ناهماهنگ عمل کرده‌اند و البته اين مسئله مورد سوال است؛ چرا که يک مسئله که همه و حتي وزير سابق هم در جريان آن بوده است به گونه‌اي عنوان شد که باعث جريان‌سازي سوء شد.
*به نظر مي‌رسد کميسيون امنيت ملي بايد اين مسئله را به طور جدي پيگيري کند! چون اگر همان‌طور که گفتيد اين مسئله ناشي از يک ناهماهنگي بوده باشد. به عقيده کارشناسان حاصل آن چيزي جز آبروريزي نظام در سطح بين‌الملل و ايجاد پرسشي بدون جواب نبود! حتي شايعه شد رئيس‌جمهور سنگال اين رويداد را يک توهين ديپلماتيک فرض کرده و به خاطر آن سفير خود در ايران را احضار کرده است.
- بحث احضار سفير يک موضوع جداست. و اين يک پروژه ديگر است که دستگاه‌هاي جاسوسي دنبال مي‌کنند. و اصل ماجرا مربوط به يک خبرسازي کذب در مورد يک محموله اسلحه است که دشمنان خارجي نظام آن را به عنوان حربه‌اي براي تخريب روابط ايران و کشورهاي آفريقايي مورد استفاده قرار دادند. بنده اين مطلب را به عنوان رئيس پارلماني ايران و سنگال خدمت شما عرض مي‌کنم و روي آن اشراف کامل دارم. که مسئله احضار سفير سنگال اصلاً ربطي به برکناري آقاي متکي نداشت و دليل آن صرفاً همان مسايل مجعولي که عرض کردم بود. ضمن اينکه بنده از طريق همتاي خودم در کشور سنگال در حال پيگيري اين ماجرا هستم. در اين رابطه بايد گفت عده‌اي فرصت‌‌طلب اين دو مطلب را کنار هم قرار دادند تا از آن بهره‌برداري کنند. در حالي که اختلاف‌افکني در روابط ايران و کشورهاي آفريقايي مدت‌هاست که ادامه دارد.
*خانم آليا اين برکناري بي‌موقع حرف و حديث‌هاي زيادي ايجاد کرده مثلاً گفته مي‌شود بعد از پاسخ تند منوچهر متکي به هيلاري کلينتون جرياني که در داخل به دنبال مذاکره با آمريکاست براي نشان دادن چراغ سبز به اين کشور موجبات برکناري غيرمتعارف وزير خارجه را فراهم آورده تا دل طرف مقابل را به دست آورد! شما چه نظري داريد؟
- ببينيد همانطور که گفتم مسئولين نظام و همين‌طور آقاي متکي در جريان اين برکناري بوده‌اند ضمن اينکه سابقه اين برکناري به ابتداي دولت دهم برمي‌گردد. اما برخي جريان‌هاي سياسي داخل قصد دارند وقايع را به نوعي تحليل کنند که جريانات و رخدادهاي داخل کشور را غيرمتعادل جلوه بدهند.
يکي از اين تحليل‌ها پيش کشيدن بحث پيگيري مذاکره با آمريکا توسط آقاي احمدي‌نژاد است. اين حرف و حديث‌ها در حالي پيش کشيده مي‌شود که آقاي رئيس‌جمهور از مقام معظم رهبري تبعيت کامل دارند و سواي از اين مسئله تمام سياست‌هاي کلي نظام از جمله سياست خارجي را مقام معظم رهبري تعيين مي‌کنند و خارج از چارچوب‌هاي تعيين شده توسط ايشان هيچ کس قدرت تصميم‌گيري ندارد. البته رئيس‌جمهور هم در حال حاضر در همين چارچوب عمل مي‌کنند. لذا مطلبي هم که شما گفتيد در ادامه همين سناريوست و مي‌خواهند اين‌گونه القا کنند که دولت قصد مذاکره با آمريکا را دارد و در اين راه حتي وزير کابينه خود را هم قرباني مي‌کند.
﷼ يکي ديگر از تحليل‌هايي که پيرامون برکناري آقاي متکي عنوان شد اين بود که دليل برکناري ايشان مخالفت وي با عملکرد شوراي ايرانيان خارج از کشور و نمايندگان ويژه رئيس‌جمهور بوده است! ضمن اينکه بنده از زاويه ديگري در اين مورد از شما سوال دارم! هيئت دولت در ديدار با مقام معظم رهبري موظف به پرهيز از موازي‌کاري شد و در پي آن و وجود فشارها، حکم نمايندگان ويژه رئيس‌جمهور به مشاور کاهش سطح يافت اما يک روز بعد از برکناري آقاي متکي شاهد ديدار آقاي مشايي با سفير سوئيس و قيرقيزستان بوديم ضمن اينکه قبل از آن هم ايشان ملاقاتي با پادشاه اردن انجام داده بودند. خب، اين مسايل ضمن قوت دادن به شايعات اين سوال را هم مطرح مي‌کند که اگر اسم عملکرد مسئول دفتر رئيس‌جمهور، موازي کاري با دستگاه ديپلماسي کشور نيست، پس چيست؟
- اينکه آقاي رئيس‌جمهور در برخي موضوعات مثل رژيم حقوقي درياي خزر و يا ترکيه مشاور ويژه انتخاب مي‌کنند به اين دليل است که انتظارات آقاي رئيس‌جمهور از وزارت خارجه به طور کامل برآورده نمي‌شد. در همين راستا هم ايشان به دنبال تحول در بدنه وزارت خارجه و سفارتخانه‌هاي ايران هستند.
حتي بنده و همکاران محترم کميسيون امنيت ملي که در برخي اجلاس‌هاي خارجي شرکت مي‌کنيم، عملکرد برخي سفراي جمهوري اسلامي ايرن را در حد مطلوب و در تراز با انقلاب اسلامي نمي‌دانيم. اما آقاي متکي با وجود هه تلاشهايي که داشتند موفق به تحول مدنظر بدنه وزارت خارجه و سفارتخانه‌هاي ايران نشدند و به همين دليل هم رئيس‌جمهور در برخي امور به حضور مشاوريني در کنار خود احساس نياز کردند. و همان طور که مي‌دانيد آقاي احمدي‌نژاد يکي از فعالان عرصه ديپلماسي در جهان هستند که باعث ارتقاي جايگاه ايران شده‌اند و اين مسئله رضايت مقام معظم رهبري را هم جلب کرده است. چنانکه حضور ايران در معادلات بين‌المللي به وضوح احساس مي‌شود و اين حضور در حوزه‌هايي از آفريقا و آمريکاي لاتين به وضوح نمود داشته است. اما در مورد ملاقات‌هاي آقاي مشايي بنده خبري از کيفيت آن ندارم و فقط مي‌دانم اختياري که‌ آقاي رئيس‌جمهور به مسئول دفتر خود در مسايل خارجي داده‌اند، فقط در جهت رتق و فتق امور ايرانيان خارج از کشور است.
و اگر ملاقاتي هم با کسي صورت مي‌گيرد، بايد در چارچوب اختيارات واگذار شده در جهت رفع مشکلات ايرانيان خارج از کشور باشد.
و يک نکته ديگر هم مطرح است و آن اينکه ممکن است آقاي رئيس‌جمهور براي يک ماموريت خاص به ايشان دستور ويژه‌اي داده باشند. اين مسئله در سفرهاي استاني و ساير وزرا هم صدق مي‌کند و ايشان طي اين سفرها به هر يک از وزرا دستور ويژه‌اي مي‌دهند که در حوزه کاري وي قرار ندارد. اما به غير از اين دستورات موردي همان‌‌طور که گفتم اختيارات آقاي مشايي در حد رسيدگي به مشکلات ايرانيان خارج از کشور است.
﷼ اما به نظر مي‌رسد اين دستورهاي ويژه براي آقاي مشايي کمي بيشتر از حد معمول اتفاق مي‌افتد و تقريبا يک روال است، چند ملاقات ديپلماتيک با اختلاف زماني کوتاه نيز مويد همين سخن است.
- اين مسئله جزء موضوعاتي است که مربوط به خود رئيس‌جمهور است و ايشان هم معمولا وقتي در قبال آن با سوال خبرنگاران مواجه مي‌شوند به‌ آن پاسخ مي‌‌دهند. براين اساس بنده اطلاع چنداني از اين مسئله ندارم که چرا ايشان براي برخي موضوعات داخلي و خارجي اشخاص ويژه‌اي را اعزام مي‌کنند و اين فقط در مورد آقاي مشايي نيست مثلا ممکن است براي موردي آقاي ثمره‌هاشمي اعزام و يا حتي من يادم هست در ارتباط با موضوعي وزير تعاون به ماموريت اعزام شد و اين بيشتر بستگي به نوع مذاکرات و اهدافي که دنبال مي‌شود دارد.
﷼ خانم آليا! شما عضو کميسيون امنيت ملي هستيد و مي‌دانيد که عرصه ديپلماتيک نياز به حضور افراد متخصص دارد. شما گفتيد در سفرهاي خارجي به اين مسئله پي برده‌ايد که برخي سفرا عملکردي در شان انقلاب اسلامي ندارند. حال چطور ممکن است يک شخص با مدرک کارشناسي کامپيوتر با مسئوليتي در حد يک مسئول دفتر و به قول شما حداکثر رسيدگي به مشکلات ايرانيان خارج از کشور بتواند در حد يک ديپلمات کارکشته عمل کند؟ چنانچه در اين مورد ما اظهارات ناپخته آقاي بقايي، رئيس سازمان ميراث فرهنگي گردشگري و مشاور رئيس‌جمهور در امور آسيا در مورد کشتار ارامنه را داشتيم که مشکلاتي بين جمهوري اسلامي ايران و ترکيه ايجاد کرد.
- بله، معتقدم آن اظهارات اشکال داشت...
﷼ بنده اين مطلب را فقط به عنوان مصداق عرض کردم و بحثي روي آن ندارم مسئله اين است که از اين نمونه ممکن است زياد اتفاق بيفتد. اين در حالي است که دولت در صورت بروز چنين مشکلاتي هيچ دفاعي در قبال خرابکاري آقايان ندارد چون در انتصاب اشخاصي غيرمتخصص مقصر است.
- ما بايد خروجي کار را در نظر بگيريم. چنانچه در بخش سياست خارجي عملکرد رئيس‌جمهور هم مورد قبول مردم است و هم مسئولين و هم مقام معظم رهبري. ما نمي‌توانيم عنوان کنيم که يک شخص در همه مسير خدمتش بايد بدون اشکال باشد. در اين راستا ما شاهديم خروجي عملکرد دولت ايران به عنوان يک بازيگر بين‌المللي باعث عزتمندي نظام جمهوري اسلامي بوده است. لذا با توجه به همه نقدهايي که در مورد عملکرد در سياست خارجي با آنها مواجهيم، ما با يک سلسله عمليات مواجهيم و نه يک عملکرد واحد در يک بخش مع خروجي اين سلسله عمليات‌ها در سياست خارجي باعث عزتمندي نظام جمهوري اسلامي بوده است.
* بنده سوالي ندارم اگر مطلبي مغفول مانده بفرماييد.
- مسايل بين‌المللي از حساسيت ويژه‌اي برخوردار است. در اين راستا شاهديم که آقاي احمدي‌نژاد مسئله هسته‌اي را همانطور که مدنظر مقام معظم رهبري بوده است هدايت کرده است چنانکه حضرت آقا در يکي از ديدارها فرمودند: «من اين مسايل را از دولت‌هاي پيشين هم مي‌خواستم اما نتايج طبق انتظا نبود.» خب اين موفقيت در تأمين منويات رهبري مستلزم مديريت اجرايي موفق آقاي احمدي‌نژاد بوده است. و اين نبايد ناديده گرفته شود. بنده در ملاقات‌هاي ديپلماتيکي که با مسئولين چند کشور ديگر داشتم، آنها صراحتاً به اين مسئله اذعان داشتند که آقاي احمدي‌نژاد تنها طرف مبارزه با آمريکاست. لذا بايد گفت ما در سياست خارجي از آقاي احمدي‌نژاد رضايت داريم و در اين مورد خاص هم که مورد مصاحبه مد نظر ماست من تنها نقدي که وارد مي‌دانم عدم هماهنگي در دستگاه اداري در اعلام رسانه‌اي حکم آقاي متکي است که بايد در مورد آن سوال شود.


۱۳۸۹ آذر ۲۲, دوشنبه

نمايندگان مجلس : همانطور كه به سرعت متهمين كهريزك و كوي دانشگاه را محكوم كرديد محاربان عاشوراي 1431 رااعدام كنيد


اشاره: کمتر از يک سال شمسي ازحوادث عاشوراي سال 88 مي‌گذرد. عاشورايي که همه به خاطر دارند چگونه علاوه بر غم و عزاي اهل بيت عليهم‌السلام مصيبت اهانت به قرآن و شعائر دين نيزبر غصه‌هاي مردم افزوده شد تا با دل و جان آنچه را که در عاشوراي سال 60 هجري بر امام حسين عليه‌السلام گذشت در عاشوراي 1431 تجربه کنند.
در آستانه سالگرد آن روزهاي غمبار بد نيست تا با مرور آن حوادث و تبعات پس از آن دوباره بينديشيم که چه بر ما گذشت و ببينيم مسئولين محترم در مورد عاملين آن فجايع چه کاري از پيش برده‌اند:
ماجرا از کجا آغاز شد؟
شنبه پنجم دي ماه 1388 مصادف با شب عاشورا بود که در چند خيابان مركزي تهران عزاداران حسيني به مقابله با آشوبگران جنبش سبز پرداختند و آنها را پس از ساعتي مجبور به فرار کردند.
در آن شب پس از ورود محمد خاتمي به حسينيه جماران نيز، شمار زيادي از حاضران شروع به كف‌زدن كردند و اين جلسه را به آشوب كشيدند.
اما فرداي آن روز يعني يکشنبه ششم دي ماه اغتشاشگران بدون توجه به حرمت روز عاشورا از ساعت 30/9 صبح با حضور در چندين از نقطه خيابان‌هاي انقلاب، وليعصر و بلوار كشاورز اقدام به اهانت به مقدسات، حمله به مردم و تخريب اموال عمومي كردند.
در اين راستا شماري از فتنه‌گران در ميدان ولي‌عصر(عج) پرچم‌هاي يا زهرا(ع) و ياحسين(ع) را پاره كردند. در اين اغتشاشات به چند خودروي نيروي انتظامي و وسايل نقليه عمومي و خصوصي و چند بانك خساراتي وارد شد و تعدادي موتورسيكلت و سطل زباله در خيابان انقلاب به آتش كشيده شد. در حوالي ظهر پس از دخالت نيروي انتظامي، درگيري‌هايي در برخي نقاط خيابان‌هاي انقلاب، وليعصر و بلوار كشاورز رخ داد.
از سوي ديگر هيأت‌هاي عزاداري پس از اتمام مراسم خود مقارن ظهر عاشورا با راه‌اندازي دسته‌هاي عزاداري در خيابان‌هاي مرکزي تهران، فتنه‌گران را متفرق کردند. اين عزاداران با سر دادن شعارهايي نظير «حسين حسين شعار ما شهادت افتخار ما»، «اين همه لشکر آمده به عشق رهبر آمده»، «منافق حيا کن عاشورا رو رها کن»، «مرگ بر ضد ولايت فقيه» از دانشگاه تهران به سمت چهارراه وليعصر و سپس چهارراه طالقاني حرکت کردند که اغتشاشگران با ديدن عزاداران دانشجو به کوچه‌ها و خيابان‌هاي اطراف مي‌گريختند.
بعد از ظهر آن روز عده‌اي از آشوبگران با حضور در ميدان جمهوري اسلامي و مشاهده برگزاري نماز ظهر عاشورا در هيأت رهپويان آل طاها، به عزاداران حسيني سنگ‌پراني كردند. اين افراد که نمادهاي سبزرنگ نيز با خود داشتند، تعدادي از نمازگزاران را نيز مورد ضرب و شتم قرار داده و با سنگ‌پراکني به سوي حجت‌الاسلام صالحان امام جماعت اين هيئت، وي را مجروح کردند.
همچنين در حاشيه ميدان ولي عصر(عج) پرچم‌هاي مقدس يا زهرا و يا حسين از سوي آشوبگران پاره و كيوسك پليس نيز به آتش كشيده شد.
در ادامه عزاداران به سمت ميدان وليعصر و سپس هفت‌تير حرکت کردند که آشوب‌طلبان در اين منطقه با پرتاب آجر، سنگ و کوکتل مولوتف منجر به مجروحيت چندين نفر از دانشجويان و حتي دو زن و يک کودک از عزاداران حسيني شدند. فتنه‌گران که به صورت سازماندهي شده به اخلال در عزاداري‌هاي مردم مي‌پرداختند، هيچ گونه نمادي از نمادهاي مرتبط با عزاي حسيني را با خود حمل نمي‌کردند و با هتاکي به عزاداران قصد عصباني کردن آنها و ايجاد درگيري را داشتند که اين امر با خويشتنداري مردم مواجه شد.
مريم رجوي آشوبگران روز عاشورا را خودي خواند!
درپي حمايت غرب و رژيم صهيونيستي، از اغتشاشات روز عاشورا، مريم رجوي سرکرده گروهک منافقين که حدود ده نفر از اعضاي تشکيلات تروريستي‌ا‌ش در اغتشاشات يکشنبه تهران دستگير شده بودند، در مصاحبه‌اي تلفني به خبرگزاري رويترز گفت: «لازم است که سياستي جدي درجهت قطع روابط اقتصادي و سياسي اتخاذ شود، چرا که هم اکنون مردم!! به خيابان‌ها ريخته‌اند و بايد به آنان کمک شود. آمريکا و اروپا بايد اقدامي صورت دهند. اين جنبش اعتراضي اکنون خواستار همان چيزهايي است که مدنظر گروه ما است.»
موسوي و خداجويان در روز عاشورا
پنج روز پس از اين وقايع ميرحسين موسوي بيانيه هفدهم خود را در حالي منتشر کرد که در صدر آن بدون درج نام الله آمده بود بسم‌الرحمن‌الرحيم است ضمن اينکه در ابتداي بيانيه به جاي جمله: ولي لمن والاکم و عدو لمن عاداکم نوشته بود: وال لمن والاکم و عاد لمن عاداکم.
او در اين بيانيه که يازدهم دي ماه 88 منتشرشد صراحتا اعلام کرد:
براي مراسم عاشوراي حسيني عليرغم درخواستهاي فراوان، نه جناب حجت‌الاسلام والمسلمين کروبي اطلاعيه دادند و نه حجت‌الاسلام و‌المسلمين خاتمي اطلاعيه صادر کردند و نه بنده و دوستانم. با اين وصف يک بار ديگر مردمي خداجوي به صحنه آمدند و نشان دادند که شبکه‌هاي وسيع اجتماعي و مدني که در طول انتخابات و بعد از آن به صورت خود‌جوش شکل گرفته است، منتظر اطلاعيه و بيانيه نمي‌مانند.

فرماندهي انتظامي تهران بزرگ با صدور بيانيه‌اي ابعاد فجايع آن روز را شرح داد:
معدودي از فتنه‌گران با برنامه ريزي قبلي و بر اساس هدايت و فرخوان رسانه‌هاي بيگانه و با حضور در برخي خيابانها و مسير‌هاي عزاداران حسيني با طرح شعار‌هاي انحرافي اقدام به اخلال در نظم عمومي نموده که بلافاصله فرماندهي نيروي انتظامي تهران بزرگ با حضور در صحنه واز طريق گفت و گو، تلاش براي برقراري نظم و آرامش و حفظ حرمت اين روز عزيز و تسهيل عزاداري مردم نمودند که با هجوم و پرتاب اشياء از سوي فتنه گران وي و تعدادي از ماموران نيروي انتظامي مجروح و مصدوم گرديدند.
در تداوم فتنه‌گري فتنه‌گران و تخريب اموال عمومي و شخصي مردم، نيروي انتظامي با قاطعيت و با بهره‌گيري از ابزار و تجهيزات ضد اغتشاش و با تاکيد بر عدم حمل و به کارگيري سلاح گرم به متفرق نمودن اغتشاشگران اقدام کرد.
با کمال تاسف، در اين اغتشاشات 5نفر به طرز مشکوکي جان باختند و تعدادي نيز مجروح شدند..
پس از اين بيانيه سردار رادان اعلام کرد: بيش از 300 نفر ازتجمع کنندگان در کشور دستگير شدند كه تحويل مراجع قضايي داده مي‌شوند.

محارب كيست؟
ماده 183قانون مجازات اسلامي مي گويد هر کس که براي ايجاد رعب و هراس و سلب آزادي و امنيت مردم دست به اسلحه ببرد محارب و مفسد في‌الارض مي‌باشد.
تبصره 3 ـ ميان سلاح سرد و سلاح گرم فرقي نيست‌.
ماده 186 ـ هر گروه يا جمعيت متشکل که در برابر حکومت اسلامي قيام مسلحانه کند، مادام که مرکزيت آن باقي است تمام اعضا و هواداران آن‌، که موضع آن گروه يا جمعيت يا سازمان را مي‌دانند و به نحوي در پيشبرد اهداف آن فعاليت و تلاش موثر دارند محاربند اگرچه در شاخه نظامي شرکت نداشته باشند.
تبصره ـ جبهه متحدي که از گروهها و اشخاص مختلف تشکيل شود، در حکم يک واحد است‌.
ماده 187 ـ هر فرد يا گروه که طرح براندازي حکومت اسلامي را بريزد و براي اين منظور اسلحه و مواد منفجره تهيه کند و نيز کساني که ‌با آگاهي و اختيار، امکانات مالي موثر و يا وسايل و اسباب کار و سلاح در اختيار آنها بگذارند محارب و مفسد في‌الارض مي‌باشند.
فصل دوم ـ راههاي ثبوت محاربه و افساد في‌الارض‌
محاربه و افساد في‌الارض از راههاي زير ثابت مي‌شود (ماده 189 ):
الف ـ با يک بار اقرار به شرط آنکه اقرارکننده بالغ و عاقل و اقرار او با قصد و اختيار باشد.
ب ـ با شهادت فقط دو مرد عادل‌.
تبصره 1 ـ شهادت مردمي که مورد تهاجم محاربان قرار گرفته‌اند به نفع همديگر پذيرفته نيست‌.
تبصره 2 ـ هرگاه عده‌اي مورد تهاجم محاربان قرار گرفته باشند شهادت اشخاصي که بگويند به ما آسيبي نرسيده نسبت به ديگران‌ پذيرفته است‌.
تبصره 3 ـ شهادت اشخاصي که مورد تهاجم قرار گرفته‌اند اگر به منظور اثبات محارب بودن مهاجمين باشد و شکايت شخصي نباشد، پذيرفته است‌.
حد محاربه و افساد في‌الارض‌
ماده 190 ـ حد محاربه و افساد في‌الارض يکي‌ از چهار چيز است‌:
1 ـ قتل 2 ـ آويختن به دار 3 ـ اول قطع دست راست و سپس پاي چپ 4 ـ نفي بلد.
ماده 191 ـ انتخاب هر يک از اين امور چهارگانه به اختيار قاضي است خواه محارب کسي را کشته يا مجروح کرده يا مال او را گرفته باشد و خواه هيچ‌ يک از اين کارها را انجام نداده باشد.
ماده 192 ـ حد محاربه و افساد في‌الارض با عفو صاحب حق ساقط نمي‌شود.
ماده 193 ـ محاربي که تبعيد مي‌شود بايد تحت مراقبت قرار گيرد و با ديگران معاشرت و مراوده نداشته باشد.
ماده 194 ـ مدت تبعيد در هر حال کمتر از يک سال نيست، اگرچه بعد از دستگيري توبه نمايد و در صورتي که توبه ننمايد همچنان در تبعيد باقي خواهد ماند.
ماده 195 ـ مصلوب کردن مفسد و محارب به صورت زير انجام مي‌گردد:
الف ـ نحوه بستن موجب مرگ او نگردد.
ب ـ بيش از سه روز بر صليب نماند ولي اگر در اثناي سه روز بميرد مي‌توان او را پايين آورد.
ج ـ اگر بعد از سه روز زنده بماند نبايد او را کشت‌.
ماده 196 ـ بريدن دست راست و پاي چپ مفسد و محارب به همان‌گونه‌اي است که در «حد سرقت‌» عمل مي‌شود.
دادستان آشوبگران را محارب دانست
سه‌شنبه 15 دي 88 دادستان کل کشور در مصاحبه‌اي اعلام کرد: کساني که عليه حق قيام کنند حکمشان از نظر شرع اعدام است.

تعداد ديگري از عاملان اصلي با کمک مردم دستگير شدند
سه شنبه 29 دي 1388، پس از آنکه دو روز پيش از آن سردار رجب زاده، فرمانده انتظامي تهران بزرگ از شناسايي تک تک افرادي که در حوادث روز عاشورا حضور داشتند خبر داده بود، نيروي انتظامي اعلام کرد بر اساس تصاوير منتشر شده از آشوب‌گران بيش از 40 نفر از تجمع‌کنندگان روز عاشورا با همکاري مردم شناسايي و دستگير شدند.
متهمان براي سير مراحل تحقيق و بازجويي در اختيار نيروي انتظامي قرار دارند.
پس از آن پايگاه اطلاع‌رساني دادسراي عمومي و انقلاب تهران از ارسال پرونده 16 متهم حوادث عاشوا به دادگاه خبر داد.

۱۱ بهمن ۱۳۸۸ دادگاه 16متهم اصلي حوادث روز عاشورا برگزار شد
آنچه در ادامه مي‌خوانيد گزيده‌اي از اعترافات پنج تن از آشوبگران در دادگاه است:
«س. گ» يکي از آشوبگران روز عاشورا در رابطه با حضورش درآن حوادث، عنوان كرد: در روز تاسوعا يكي از دوستانم تماس گرفت و گفت كه در انقلاب تجمع صورت گرفته و مردم معترضند و كف و سوت و دست‌زدن هم انجام شده است. هنگامي كه شب آن روز براي گرفتن نذري قرار گذاشته بوديم من در سايت بالاترين خواندم آن شب قرار است كه خاتمي در حسينيه جماران سخنراني كند. من به دوستي كه در نياوران حضور داشت اين موضوع را گفتم و در سايت بالاترين نوشته شده بود كه جمعيت زيادي قرار است به آن سمت بروند كه دوستم پس از چند ساعت با من تماس گرفت و گفت كه تجمع شده و مردم اعتراض مي‌كنند و شعار مي‌دهند و گفت كه در تجمع شب تاسوعا در نياوران شركت كنم.
اين متهم گفت: دوستم در آن ملاقات اصرار كرد فردا (روز عاشورا) با همديگر در تجمع شركت كنيم. من گفتم دو تن از فاميل‌هاي من هم هستند و من حتما همراه خانواده‌ام شركت مي‌كنم. صبح آن روز فاميل‌مان به من زنگ زد و گفت كه ما در حال حركت هستيم. بعد از آن اس‌ام‌اس از دوستم دريافت كردم كه نوشته شده بود: دوستان من در ميدان فردوسي منتظرند. من قصد نداشتم خيلي زود به آنجا بروم ولي موافقت كردم و رفتم.
قاضي از متهم پرسيد: بعد از سخنراني ‌‌٢٩ خرداد مقام معظم رهبري شما با چه انگيزه‌اي در فتنه عاشورا شركت كرديد؟ متهم پاسخ داد: انگيزه‌ من براندازي نظام بود. چون نظام را در اتفاقاتي كه صورت گرفت مقصر مي‌دانستم.
قاضي صلواتي با فراخواندن متهم پرونده دوم اظهار كرد: اتهام شما اجتماع و تباني براي ارتكاب جرايم عليه امنيت كشور و فعاليت تبليغي عليه نظام است. چه دفاعي داريد؟
آشوبگر رديف دوم پس از دفاع اوليه گفت: آقاياني كه خوب بيانيه مي‌دهند بيايند و از منافقين، سلطنت‌طلبان، وابستگان به فرقه‌هاي ضاله، رقاصان خارج از كشور و مطربان اعلام برائت كنند و با هماهنگي وزارت كشور تجمعي را برگزار كنند. اگر كسي آمد؟ اين شعارها، حمايت‌ها و... به پايان مي‌رسد. دشمن در حوادث بعد از انتخابات از ما دولت وابسته نظامي مي‌خواست تا آخرين نظريه ساموئل‌هانتينگتون محقق شود
متهم پرونده دوم گفت: برخي خواص جامعه با بيانيه‌ها، مصاحبه‌ها و ميزگردها، پياده نظام و كارگزار دشمن بودند. امام(ره) فرمودند كه دو طبقه روشنفكران بي‌تعهد و مقدس‌مآب‌ها دست و پاي را مي‌بندند والا آمريكا نمي‌تواند كاري كند. اين دو جريان بايد گذشته‌ خودشان را بازخواني كنند. حرف‌هايي كه من در دادگاه مي‌زنم براساس القائات نيست كه در بيرون از آن سوءاستفاده كنند.
قاضي از متهم خواست تا صراحتا در مورد اقداماتش در روز عاشورا توضيح دهد كه متهم پرونده دوم گفت: حضورم در روز عاشورا براي تحليل فضاي سياسي در مدت ‌١٠ الي ‌١٥ دقيقه بود و فضا به شدت راديكال بود.
قاضي از متهم خواست تا درباره انگيزه‌اش در صدور بيانيه‌هاي متعدد و مصاحبه با رسانه‌هاي بيگانه توضيح دهد و گفت: ‌٥ دقيقه قبل از دستگيري در حال مصاحبه با رسانه‌هاي بيگانه بودي انگيزه‌ات چه بود؟
متهم پرونده دوم گفت: انگيزه ما عناد نبود ما به دنبال اصلاحات هستيم. من به بازجويم گفتم كه راه‌هاي رسانه‌هاي داخلي به روي ما بسته است و ما مجبوريم با رسانه‌هاي خارجي مصاحبه كنيم. بازپرس هم گفت: چرا اين اتفاق افتاد؟ به او گفتم: ما فرزندان پدري هستيم كه ما را از خانه بيرون كرده و بازپرس گفت وقتي پدرت بيرونتان كرد بايد به خانه دشمن پدر برويد؟ كه در پاسخ به اين سوال جوابي نداشتم.
در ادامه «الف. م» پس از تفهيم اتهام گفت: مادرم عضو گروه مادران صلح بود. پدرم در سال ‌٦٧ به اعدام محكوم شد و عمويم در سال ‌٦٣ به دلايلي از ايران خارج شد.
در ادامه، قاضي صلواتي از متهم پرسيد آيا با انگيزه‌ سياسي در تجمع عاشورا شركت كرديد؟ متهم پاسخ داد: در روز عاشورا با هماهنگي قبلي با پنج تن از دوستانم و بدون قصد سياسي مشخصي در تجمعات شركت كرديم. در مسيري كه از ماشين پياده شديم و حركت كرديم هيچ شعاري نداديم و فقط تماشاگر بوديم.
الف. م در ادامه‌ دفاعيات خود درباره‌ انگيزه‌ شركت در تجمعات عاشورا گفت: بخشي از اين محاكمه در واقع محاكمه‌ من نيست. محاكمه رهبراني است كه حاضر نشدند به احزاب رسمي تن بدهند و فضا را باز گذاشتند تا رسانه‌هاي خارجي و اپوزيسيون خط و ربط تعيين كنند. چرا آنها پاسخگو نيستند؟ چرا كساني كه با ادعاي تقلب، اعلام تجمع كردند مسووليت كارشان را نمي‌پذيرند؟
وي با بيان اين‌كه در زندان درباره‌ انگيزه‌ام بيشتر فكر كردم، افزود: من ‌١١ صبح روز عاشورا در خيابان طالقاني بودم و وقتي به خانه رسيدم متوجه شدم كه چه اتفاقاتي افتاده است و هيچ برنامه‌ريزي نكرده بودم. پس آنهايي كه با بيانيه‌هاي خودشان كه احتمالا خيلي خوش‌نويس هم هست ما را سر شوق آوردند چه؟
وي ادامه داد: مي‌دانم در تجمع عاشورا از خط قرمزها گذشتم و آن‌چه كه در روز عاشورا اتفاق افتاد هيچ احترامي براي عقايد، تقوا و آرامش مردم قائل نبود و فقط دو سه روز بعد جوابش را گرفت.
در ادامه نماينده‌ دادستان به قرائت اتهامات متهم پرونده‌ چهارم «پ. ف» ساكن تهران و بهايي پرداخت و گفت: اين متهم فعاليت تبليغي عليه نظام به نفع گروه‌هاي معاند از طريق شركت در اغتشاشات عاشورا داشته، همچنين اتهام اجتماع و تباني عليه امنيت كشور و استفاده از تشكيلات دريافت ماهواره از جمله اتهامات وي است.
وي افزود: فرقه‌ بهاييت و بيت‌العدل كه در فلسطين اشغالي واقع است، علي‌رغم رويه‌ گذشته‌اش كه همواره بهاييان را از شركت در انتخابات برحذر مي‌داشت، در انتخابات دهم با حمايت از كانديداي منتسب به جنبش سبز، هواداران خود را امر به شركت در انتخابات كرد و با فراهم كردن فضاي آشوب و اغتشاش از طريق سايت‌ها، بهاييان را دعوت كرد كه با به اوج رسيدن هنجارشكني‌ها در عاشوراي حسيني، به گونه‌اي فعال در كليه‌ تجمعات عاشورا و در همه‌ نقاط شهر حاضر شوند و متهم حاضر يكي از آنهاست.
متهم گفت: در روز عاشورا ساعت 30/9 صبح به يكي از دوستان بهايي‌ام زنگ زدم كه او گفت من با گروه خودم مي‌روم. در نتيجه من به همراه ‌٥ نفر ديگر در ميدان فاطمي قرار گذاشتيم و سپس به سمت پايين حركت كرديم. روي پل حافظ تجمع نيروي انتظامي را ديدم و زير پل اغتشاشگران بودند.
قاضي صلواتي اتهام ارتباط، هواداري و هواخواهي موثر با گروهك منافقين با مجازات محاربه را به متهم پرونده پنجم تفهيم كرد و گفت چه دفاعي داري؟ وي گفت: در سال ‌١٣٨٤ جذب سازمان منافقين شدم و با ايميل با آنها ارتباط برقرار كردم، آنها اسامي مختلفي چون رضا، موسي، رامين براي من انتخاب كردند و فعاليت‌هاي تبليغي داشته‌ام تا اواسط سال ‌٨٦ توسط ماموران اطلاعات بازداشت شدم، اما مورد رافت دستگاه قضايي قرار گرفتم.
اما از سوي سيماي منافقين ايميل‌هاي متعددي براي من فرستادند و با آنها ارتباط برقرار كردم. آنها نام مستعار شهاب را براي من گذاشتند و سرپل ارتباطي جديدم مهري شد كه مرا ترغيب به شركت در تجمعات كرد. براي روز عاشورا فايلي حاوي ليست شعارها، عكس مسعود و مريم رجبي برايم فرستادند و خواستند كه عكس‌ها را منتشر و آن را در بين تجمع كنندگان پخش كنم، سپس از آنها عكس گرفته و برايشان بفرستم.
متهم پرونده پنجم گفت: روز عاشورا بدون اين كه موضوع را به خانمم بگويم با دختر كوچكم به زير پل كالج رفتيم كه موبايلم زنگ خورد و از سيماي منافقين از من درباره وضعيت آنجا سوال كردند كه من گفتم مردم شعار الله‌اكبر مي‌دهند، جمعيت زياد است. انگار انقلاب‌٥٧ رخ داده، سنگ پراني از بالاي پل مي‌شود، گاز اشك آور زدند و صداي تيراندازي مي‌آيد كه در اين زمان ارتباط تلفني قطع شد.
وي با اشاره به اين‌كه آنها شعارهايي همچون مرگ بر ديكتاتور براي من در ايميل ارسال كرده بودند، گفت: بعد از عاشورا در تلويزيون چند خانم بدحجاب را ديدم كه شعارهاي منافقين را سر مي‌دادند و به جاي عكس مسعود و مريم پارچه سبز بالاي سرشان گرفته بودند.
وي گفت: بعد از روز عاشورا نامه‌اي از سرپل قبلي‌ام رسيد، مبني بر اين كه شيوا سرپل جديد است و پروسه جديدي را بيان كردند مبني بر اين كه در داخل تاكسي سوار شويد و به جاي ميدان وليعصر بگوييد به ميدان مصدق مي‌روم. سپس از اين موضوع فيلم بگيريد و براي ما بفرستيد.
نه نفر به اعدام محکوم شده‌اند
اما بايد صبر کرد!

چند روزپس از برگزاري دادگاه آشوبگران روز عاشورا مورخ سه شنبه 20 بهمن 1388 معاون اول قوه قضاييه اعلام کرد: 9 نفر از آشوب گران به اعدام محکوم شده‌انداما محكومين به حكم اعتراض كرده‌اندو در نتيجه پرونده در دادگاه تجديد نظر است که بايد منتظر بود.
وي، افزود: تا زماني كه دادگاه تجديد نظر راي خود را اعلام نكند، بايد صبر كرد.
اتهام محاربه و تلاش براي براندازي نظام جمهوري اسلامي و عضويت در گروهك مسلح ضد انقلابي انجمن پادشاهي ايران و گروهك تروريستي منافقين، از جمله اتهامات اين محكومان اعلام شده است.
معاون اول قوه قضاييه در پاسخ به پرسش خبرنگاري مبني بر نظر دستگاه قضايي در مورد امضاي طومار ميليوني كه براي محاكمه و برخورد با سران فتنه ارايه شده است، گفت: دستگاه قضايي قبلا نظر خود را در اين زمينه اعلام كرده است. دستگاه قضايي ان‌شاءالله وظايف قانوني خود را انجام خواهد داد.
اين مقام قضايي در پاسخ به اين پرسش كه چرا احكام متهماني كه در دوره اول بازداشت شدند، صادر نشده است، گفت: تلاش بر اين است كه پرونده‌ها سريع رسيدگي شود. به دادستان تهران و روساي دادگاهها نيز تاكيد شده است كه اين پرونده‌ها بدون فوت وقت و اطاله دادرسي و با سرعت، دقت و رعايت قانون رسيدگي شود. «اگر حكمي تاكنون اعلام نشده حتما در زمان خودش اعلام خواهد شد.»در هر صورت رسيدگي‌ها در حوزه دادسراهاي تهران متوقف نشده است و قضات شبانه روز مشغولند.

چقدر بايد صبر کرد؟
روزي که خوانندگان محترم يالثارات شماره 602 اين هفته نامه و اين نوشتار را مطالعه مي‌کنند دقيقا يک سال قمري از وقوع فجايع تاسوعا و عاشوراي 1431 والبته 308 روز از صدور حکم مجازات براي مسببين اصلي آن مي‌گذرد. اما هنوز هيچ خبري از اجراي آن به گوش نمي‌رسد! اين درحالي است که به نظر مي‌رسد اجراي احکام محاربيني که روز عاشوراي حسيني را براي براندازي نظام اسلامي و اهانت به مقدسات مردم انتخاب کردند بايد خيلي قبل‌تراز اين تاريخ رخ مي‌داد. بر اين اساس براي پيگيري مطالبه خويش با سه تن از وكلاي مردم در مجلس شوراي اسلامي تماس گرفتيم تا از كم و كيف كار با خبر شويم:
محمد کوثري نماينده مردم تهران
* آقاي کوثري گويا هنوز دادگاه تجديدنظر قصد ندارد احکام قطعي محاربين عاشوراي سال گذشته را اعلام کند. مجلس چه کاري در اين زمينه تا امروز انجام داده است؟
- مجلس به طور كلي موضوع فتنه را در دو نوبت پيگيري کرده است. يک نوبت از آن با امضاي 144 نفر و نوبت بعدي با امضاي 185 نفر از نمايندگان مجلس خواستار محاکمه سران فتنه شديم. اما متأسفانه بايد گفت در اين مورد از مسئولين قوه قضائيه هيچ جوابي شنيده نشد.
اما در رابطه با مسأله عاشوراي سال گذشته هم اوضاع به همين منوال است و البته ما در اين مورد هم به دستگاه قضايي اعتراض داشته و داريم. چرا که ما دوبار به نمايندگي از ملت شريف ايران درخواست خود را به شکل مکتوب ارائه داده‌ايم که ترتيب اثري به آن داده نشد. حتي داستان محترم هم به عنوان مدعي‌العموم به طرح اين موضوع نپرداخت.
اين در حالي است که دستگاه قضايي به محض وصول شکايت از سوي اصحاب فتنه به سرعت به آن رسيدگي کرده است. مثل شکايت از رسانه‌ها که دستگاه قضايي با سرعت عمل به آن پرداخت و البته به وظيفه خودش هم عمل کرد. اما چرا اين انجام وظيفه در قبال دشمنان نظام انجام نمي‌شود؟ اين نحوه عمل قوه قضائيه براي مردم شريف ايران ايجاد سوال کرده است. علي‌الخصوص اين سوال در مورد تعلل اين قوه در قبال عاملين جنايت محرم سال گذشته بيشتر مصداق پيدا مي‌کند. جناياتي که نه تنها در طول 30 سال انقلاب بلکه به نظر نمي‌رسد در طول تاريخ اسلام هم به غير از دوره خلفاي نامشروع اموي و عباسي در جاي ديگري رخ داده باشد.
حوادث سال گذشته توسط مجموعه‌اي از گروه‌هاي مارکسيستي و سلطنت‌طلب و بهايي گرفته تا مشارکتي‌ها و منافقين و خلاصه همه مخالفين نظام انجام شد که عده‌اي از آنها دستگير شدند و اعتراف هم کردند. اما با کمال تأسف شاهد برخورد قاطع - که شايسته دستگاه قضايي يک نظام اسلامي باشد - در قبال آنان نبوديم.
در اين بين مردم مکرراً از ما به عنوان وکلاي خودشان سوال مي‌کنند که بالاخره قوه قضائيه چه مي‌خواهد بکند؟
از آن طرف ما شاهديم بچه بسيجي‌ها به اسم اينکه در کوي دانشگاه اتفاقاتي افتاد دستگير شدند و محاکمه شدند و احکام آنها هم صادر شد و عوامل نيروي انتظامي هم که در مورد قضيه کهريزک مقصر شناخته شده بودند محاکمه شدند و حکمشان هم صادر شد. اما از اين طرف معلوم نيست که تکليف محاربين چيست؟ و اين تعلل نتيجه‌اي نداشته به غير از افزايش گستاخي و جسارت عاملين اصلي فتنه! و لذا دو پهلويي عملکرد قوه قضائيه مورد سوال نمايندگان مجلس است.
* مطالبه شما از دستگاه قضائيه به عنوان يک نماينده مجلس، بلکه به عنوان يک شخص داغ ديده از حوادث سال گذشته چيست؟
- اجراي حکم محاربين در سالگرد عاشوراي حسيني.
خليل حيات مقدم نماينده مردم ماهشهر
* آقاي حيات مقدم الان 308 روز از صدور احکام محاربين روز عاشورا مي‌گذرد چرا هنوز اين احکام اجرا نشده است؟
- رأي صادر شده براساس مستندات موجود و اعتراف محکومين صادر شده و کاملاً قانوني و شرعي است. بر اين اساس به نظر من خدشه‌اي به اين آراء وارد نيست اما به لحاظ قانوني هر محکومي حق اعتراض به رأي صادر شده در مورد خود را دارد که در دادگاه تجديدنظر مورد بررسي قرار مي‌گيرد.
* اما به نظر مي‌رسد اين رسيدگي به اعتراض کمي طولاني شده است. مسائلي با درجه اهميت کمتر از اين با سرعت خيلي بيشتر در دستگاه قضا مورد بررسي قرار مي‌گيرد و در مورد آن رأي صادر مي‌شود و بخش اجراي احکام هم حکم صادره را به همان سرعت اجرا مي‌کند!
- بله بنده هم با نظر شما موافقم. نبايد در چنين پرونده‌هايي با اين درجه اهميت، تعلل به خرج داد. اين عده با جديّت به صحنه آمدند و قصد براندازي داشتند. لذا پاسخ آنها هم بايد سريع و جدّي باشد.
* در آستانه عاشوراي 1432 هستيم مطالبه شما از دستگاه قضايي پس از يک سال قمري از آن فجايع چيست؟
- من به عنوان يک سرباز ولايت و نه به عنوان يک نماينده مجلس خواستار اجراي حدود خدا در عاشوراي 1432 در حق کساني هستم که بدترين هتاکي‌ها را در حق دين خدا و حضرت ابا عبدالله عليه‌السلام انجام دادند.

محمود احمدي‌‌ بيغش، نماينده مردم شازند
* آقاي احمدي به نظر شما دليل تعلل قوه قضائيه در اجراي حکم محاربين روز عاشورا چيست؟
- دستگاه قضايي يک قوه مستقل است که ما بايد به احکام آن احترام بگذاريم اما يک نکته وجود دارد که ما بايد آن را در نظر بگيريم و آن هم ديد يک طرفه اين قوه به احکام اسلام است. چنانچه ما شاهديم به شکل پررنگي به رأفت اسلامي بها داده مي‌شود. در صورتي که اسلام در مقابل کفار و منافقين دستور به شدت برخورد داده است. و لذا در قبال کساني که با اسلام خصومت دارند رأفت اسلامي بي‌معني است. ولي در اين راستا ما شاهد شدت عمل قوه قضائيه در قبال کساني که در عاشوراي سال گذشته خيمه‌هاي عزاداري حسيني را به آتش کشيدند به نواميس مردم حمله کردند و چادر از سر زنان نمازگزار در ظهر عاشورا کشيدند و اموال عمومي و خصوصي را به آتش کشيدند و دست آخر قصد براندازي نظام اسلامي را داشتند، نبوديم. در حالي که از طرف ديگر ديديم در مورد حوادث رخ داده در بازداشتگاه کهريزک ودر قبال تعلل و کوتاهي چند مأمور ساده نيروي انتظامي احکام شديدي صادر شد. البته من نمي‌گويم خدشه‌اي به آن احکام وارد است. اما آيا انصاف نيست در حالي که به خطاي چند مأمور با سرعت و شدت هر چه تمام‌تر رسيدگي مي‌کنيم به همان شدت و سرعت هم به جرم سران و اصحاب فتنه رسيدگي کنيم؟
امامتأسفانه تا امروز ما شاهد چنين اتفاقي نبوديم و مردم هم در اين مورد مطالبه دارند.
* مجلس به عنوان نماينده مردم تا امروز چگونه اين مطالبه را پيگيري کرده است؟
- مجلس در اين رابطه چه کاري مي‌تواند انجام دهد؟ آيا ما مي‌توانيم با غل و زنجير به سراغ فتنه‌گران برويم و آنها را به بند بکشيم؟ مجلس هم در اين رابطه مطالبه عمومي را به شکل مکتوب به قوه قضاييه در دو نوبت ارائه کرده است.
اما متأسفانه قوه قضاييه به آن ترتيب اثر نداد و حرمت‌ نمايندگان مردم را حفظ نکرد. من معتقدم قوه قضائيه بايد به خود بيايد و احترام نمايندگان مجلس که زبان گوياي مردم هستند را حفظ کند. چرا که مردم از ما مطالبه و سوال مي‌کنند و نامه ما در حقيقت نامه مردم است.
عدم پاسخگويي دستگاه قضايي در حالي است که سران و اصحاب فتنه در اثر اين مسامحه هر روز گستاخ‌تر مي‌شوند و با عملکرد خودشان نظام و حکومت را به سخره گرفته‌اند و لذا ما به نمايندگي از مردم خون داده در راه اين انقلاب از قوه قضائيه طلب داريم و اين طلب هم مجازات هر چه سريع‌تر سران اصلي فتنه است.
*مطالبه محاکمه سران فتنه يک مطلب است! الان سوال اينجاست که چرا محاربيني که حکمشان يک سال است صادر شده به سزاي اعمال خودشان نمي‌رسند؟
- اين سوال را شما بايد از مسئولين قوه قضائيه بپرسيد. بنده هم با شما در اين مورد هم رأي هستم. چرا بايد اصحاب فتنه‌اي که در دادگاه به قصد خود که همان براندازي نظام بود اعتراف کنند، اما بعد از آن به مرخصي بروند و در همان مرخصي به آن سوي مرزها بگريزند و به دامان اربابان اصلي خودشان بروند؟!
من يک سوال از دستگاه قضايي دارم! همان‌طور که عرض کردم قوه قضائيه در قبال مأمورين مقصر در قضيه کهريزک به سرعت وارد عمل شد و اين عده را محاکمه کرد و احکام آنان را با شدت هر چه تمام‌تر صادر کرد. حال سوال بنده اينجاست اگر کساني مثل موسوي و کروبي و خاتمي دست به فتنه‌گري نمي‌زدند آيا مأمورين نيروي انتظامي گرفتار چنين حکمي مي‌شدند؟ حکمي که بر اثر خطا نصيب آنها شده است و نه تعمد! کجاي اين رويه اسلامي است که مسببين اين قضايا مثل خاتمي و موسوي و کروبي و بچه‌هاي آقاي‌هاشمي، در کمال آرامش آزاد باشند و دوباره مشغول به فتنه‌گري شوند؟

*مطالبه شما در مورد محاربين روز عاشورا چيست؟
- مجازات اين عده در سالروز جناياتشان.

۱۳۸۹ آذر ۱۶, سه‌شنبه

وضع حجاب هم خوب شد هم بد!!!


اشاره: همانطور كه در پست گذشته مطالعه كرديد هفته نامه يالثارات گفتگويي با آقاي افشار معاون فرهنگي وزارت كشور و مسئول اجراي قانون گسترش عفاف و حجاب انجام داد و همانگونه كه هفته گذشته هم اشاره شد ابهاماتي در طول اين گفتگو بوجود آمد كه بي پاسخ ماند لذا برآن شديم تا براي رفع هرگونه شبهه سوالات خود را با كارشناسان مسائل فرهنگي در ميان گذاشته و پاسخ آن را دراختيار خوانندگان قرار دهيم.
بر اين اساس گفتگويي با ابراهیم فیاض عضو هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران،دكت
ر محمد صادق كوشكي محقق و استاد دانشگاه و همين طور محمد تقي رهبر عضو فراكسيون رو حانيون مجلس انجام داديم كه حاصل ‌آن را در ذيل مي خوانيد:
* آقاي فياض!هفته نامه يالثارات، گفت و گويي با معاونت فرهنگي وزارت کشور انجام داد و از ايشان در مورد کم و کيف آماري که چند وقت پيش راجع به رشد 9 درصدي حجاب ارائه دادند سوال کرد، ضمن اينکه ما هم آمار ارائه شده توسط خانم شرف‌الدين مدير کل امور بانوان و خانواده نهاد رياست جمهوري و همين‌طور سازمان ملي جوانان را به ايشان ارائه و عنوان کرديم که نتايج دو تحقيق فوق‌الذکر در تعارض با نتيجه اعلام شده توسط وزارت کشور استو البته ايشان اين استدلال را نپذيرفت. شما در اين رابطه چه نظري داريد؟
- ببينيد، ما بايد ببينيم اين آمار با چه شاخص‌هايي تهيه شده تا آنجا که من اطلاع دارم آماري که دبيرخانه شوراي فرهنگ عمومي به وزارت کشور ارائه داده به اين نکته اشاره دارد که با پيروزي اصولگرايان در انتخابات فضايي در جامعه حاکم شده که در نتيجه آن وضع حجاب بهبود يافته است و در مقابل مخالفين سياسي اصولگراها مثل جنبش سبز بر وضع بي‌حجابي خودشان افزوده‌اند.
* اما به نظر مي‌آيد آنچه شما مي‌گوييد همخواني داشته باشد مشاهده ما مي‌گويد بي‌حجابي در کنار آن کم شدن حساسيت بدنه متدين جامعه نسبت به اين پديده در حال افزايش عمومي و تبديل شدن به يک ايپدمي است. به طوري که الان صرف نظر از ميزان تمکن مالي شهروندان تقريبا وضعيت‌هاي پوشش نابهنجار درهمه سطح شهر به يک ميزان قابل مشاهده است مثلا من همان تيپ آدمهايي را که در بخشهاي شمالي خيابان ولي‌عصر(عج) مي‌بينم در کنار حرم حضرت عبدالعظيم(ع) هم مشاهده مي‌کنم.
- شما بايد براي کسب اطلاعات بيشتر سراغ دکتر منصور واعظي مسئول مستقيم اين پژوهش برويد. بنده تئوريسن هستم و بحث تئوريک مي‌کنم.
*آقاي كوشكي شما در مورد آمار ارائه شده توسط دبيرخانه شوراي فرهنگ عمومي چه نظري داريد؟
- بايد براي بررسي استانداردهاي چنين روش آمارگيري با کمي تامل برخورد کرد. اول اينکه حجاب يک پديده فقهي است، ودقيقا داراي تعريف است.
و تعاريف فقهي هم بايد جامع و مانع باشد و برداشت از آن هم به گونه‌اي باشد که براي عمومي کسان و فاقد پيچيدگي باشد و لذا فقه شيعه هم داراي چنين ويژگي‌هايي و آنچه در علم حقوق ماست منطبق با فقه شيعه است. براين اساس وقتي ما براي تعيين حد و مرز حجاب به فقها مراجعه مي‌کنيم، با يک وحدت نظر در رابطه با حد و مرز آن مواجه مي‌شويم و حدي که همه فقهاي شيعه براي حجاب زنان در نظر گرفته‌‌اند وجوب پوشاندن همه بدن بهغير از وجه و کفتين است.يعني گردي صورت و دو دست از مچ به پايين و اگر کسي به غير از اين استاندارد تعيين شده شيوه ديگري را مدنظر قرار داد حجاب را رعايت نکرده است. در عين حال برخي احکام دين هستند که يا کامل رعايت مي‌شوند و يا نمي‌شوند و حد وسطي دارند.
مثلا اگر کسي يک دقيقه بعد از اذان صبح يا يک دقيقه مانده به اذان مغرب روزه‌خواري کند و ادعا کند که باقي‌مانده روز را آب و غذا نخورده نمي‌توان به لحاظ شرعي پذيرفت که اين شخص روزه‌دار بوده است. يا اينکه ادعا کند من در چهار رکعت نمازي که خوانده‌ام فقط يک کلمه فارسي را عمدا اضافه کرده‌ام و نه بيشتر! پس نمازم صحيح است.
لذا حجاب هم از اين دست احکام است که حد وسطي براي آن وجود ندارد. يعني يا بايد حد شرعي آن رعايت شود. افزودن بر اين بايد گفت به غير از حدي که علماي متفق‌القول بر آن تاکيد دارند.عدمت برج و رفتاري که باعث جلب توجه نامحرم شود نيز در قالب حد حجاب جاي مي‌گيرد. يعني پوشيدن لباسي که برجستگي‌هاي بدن را نمايان سازد در زمره عدم رعايت حد حجاب قرار مي‌گيرد. حتي پوشيدن لباسي که رنگهاي استفاده شده در آن باعث جلب توجه مي‌شود از مصاديق بي‌حجابي است.
در نتيجه بايد گفت حجاب فقهي حد و مرز مشخصي دارد که صرفا توسط فقها تعيين مي‌شود و هيچ کس ديگري هم حق ورود به اين حوزه و تغيير اين معيار و استانداردها را ندارد. افزودن بر اين در حکومت اسلامي نظر ولي فقيه ملاک و معيار است و ايشان نيز همين حد تعيين شده را تاييد کرده‌اند.

*جناب رهبر لطفا شما هم نظر خود را بفرماييد؟
- آماري که دبيرخانه شوراي فرهنگ عمومي ارائه داده به رده‌بندي بي‌حجاب‌ها پرداخته است و نتيجه آن هم مي‌تواند حداکثر بهبود وضعيت بي‌حجابي باشد نه اينکه بگويم وضعيت حجاب بهتر شده و لذا حجاب اسلامي شامل رده‌بندي نمي‌شود و حد آن مشخص است. آماري که شما به آن اشاره کرديد، بيشتر بازي با اعداد به نظر مي‌رسد. هر چند که کار کارشناسي براي تهيه اين پژوهش انجام شده باشد اما در عمل آنچه ما از جامعه مي‌بينيم نامطلوب است. دو روز گذشته بنده در اصفهان در يک جلسه هنري که نام آن محفوظ مي‌باشد، شرکت داشتم. بنده بعد از يک ربع ساعت با شرمندگي از وضعيت مدعوين از سالن خارج شدماين در حالي بود که اين جلسه هنري باسازمان تبليغات اسلامي در ارتباط است و آن هم از زيرمجموعه‌هاي نهاد مقام معظم رهبري است.
متاسفانه بنده شاهد يک نوع بي‌تفاوتي هستم که نسبت به مساله بي‌حجابي دارد بر جامعه حاکم مي‌شود. مگرما چه کار خاصي انجام داده‌ايم که انتظار داريم وضع حجاب بهبود يافته باشد؟ تنها دوراني که من به خاطر دارم وضعيت حجاب اندکي رو به بهبود گذاشت وقتي بود که گشت‌هاي ارشاد نيروي انتظامي وارد عمل شدند. ولي متاسفانه آن هم به خاطر ايستادگي دولت در مقابل آن متوقف شد. الان اگر شما به يکي از ادارات دولتي که موظف به اجراي قانون گسترش عفاف و حجاب هستند سري بزنيد، کمتر جايي پيدا مي‌کنيد ه اصلا از وجود اين قانون خبر باشند. اين بي‌تفاوتي نسبت به مساله حجاب در دولت اصولگرا مايه تاسف است. ما در صداقت آقاي افشار شکي نداريم؛ اما اگر در کنار کار فرهنگي نهي از منکر وجود نداشته باشد، زحمات فرهنگي اين بزرگواران که پاسخ آن در درازمدت معلوم مي‌شود لوث خواهد شد
*آقاي فياض لطفا مورد فوق الذكر را از لحاظ تئوريک را براي خوانندگان يالثارات شرح دهيد.
- من مي‌گويم بعد از پيروزي اصولگرايان فرهنگ مذهبي کشور رشد يافته است. مثلا شما در مسابقات آسيايي شاهد بوديد که ورزشکاران بعد از پيروزي زمين را سجده مي‌کردند و يا دعا مي‌خواندند و اين نشان دهنده ظهور و بروز معنويات است. اما از طرف ديگر کساني هم هستند خلاف اين عمل مي‌کنند.
*اين مثالي که شما زديد چگونه در يک قالب تئوريک قرار مي‌گيرد؟
- خيلي واضح است.اين مساله را حضرت اميرالمومنين علي(ع) هم مي‌فرمايند که مقتضاي زمان با سلطان تغيير مي‌کند. و اين وفق حال زمان ماست چنانچه رئيس قوه قضائيه هم اشاره کردند که با انتخاب آقاي احمدي‌نژاد گفتمان‌ها تغيير يافته است و لذا آنچه را که شما امروز تحت عنوان پديده بي‌حجابي مي‌بينيد حاصل دوران قبل از پيروزي اصولگراهاست و بايد سالها بازسازي انجام شود تا به وضعيت مطلوب دست پيدا کنيم.
*دكتر كوشكي! در مورد تئوري‌پردازي آقاي فياض چه نظري داريد؟ ضمن اينكه اين نظر آقاي افشار هم بود!
- همان طور كه گفته شداين تئوري برگرفته از کلام مبارک امير‌المومنين(ع) است که مي‌فرمايند: مردم هر زمان به حاکمان خود شبيه‌ترند تا به پدرانشان. حال حال ما مي‌خواهيم بدانيم اين تئوري در مورد دولت‌هاي نهم و دهم صادق است يا خير؟ براي اثبات اين نظريه بايد ببينيم که مسئولين امر در اين دو دولت به ارتقاي سطح حجاب و عفاف اهتمام داشته‌اند يا خير؟ اگر داشته‌اند پس مي‌توان پذيرفت که اين تئوري در مورد دولت‌هاي اصولگراي نهم ودهم صادق است.
حال سوال اين است که آيا دولت نهم در طول 4 سال سابقه خدمت خود و دولت دهم در طول 2 سال خدمتش گامي در جهت احياي عفاف و حجاب برداشته است؟اگر برداشته است نام بياورند! ما که اثري از چنين فعاليتي نديديم
* البته آقاي افشار هم هيچ جمع‌بندي و يا آمار خاصي از عملکرد دولت‌هاي نهم و دهم در خصوص عفاف و حجاب و فرهنگ اسلامي نداشته‌اند که ما ارائه بدهند.
- بسيار خوب، پس نتيجه مي‌گيريم اين ادعا زماني صحت دارد که ما شاهد گام مثبتي از سوي دولت باشيم که نيستيم. اما نکته دوم اين است که دولتهاي نهم و دهم در عين حال که حجاب شرعي را قبول دارند اما در عمل دست به ترويج بي‌حجابي زده‌اند. من براي اثبات نظرم مثال‌هايي براي شما مي‌آورم اگر ما نگاهي به تئاترهاي اکران شده در طول عمر دولتهاي آقاي احمدي‌نژاد بيندازيم،‌ متوجه مي‌شويم که بيش از نود درصد اين نمايش‌ها مروج بي‌حجابي هستند حال آنکه در اين مدت مستحق دريافت جوايز فراواني هم شده‌اند. يک نمونه محدود آن تئائ اتلّو بود که در سال جاري و در ماه رمضان اجرا شد و برگزيده تئاتر فجر سال 88 هم بود اما به خاطر شدت بي‌حجابي و رواج روابط غير شرعي که در روي صحنه اتفاق مي‌افتاد. دادستان تهران دستور جلب بازيگران و عوامل اين تئاتر را صادر کرد! البته نمونه اين موارد بسيار زياد است. ما در اين زمينه از مسئولين وزارت ارشاد دعوت مي‌کنيم تصاوير تئاترهايي را که خودشان قبول دارند براي قضاوت ارائه دهند.
از ديگر موارد نشر و تبليغ بي‌حجابي فيلم‌هايي است که در دوره رياست جمهوري آقاي احمدي‌نژاد از وزارت ارشاد ساخته شدند و مجوز ارشاد گرفتند! حال آنکه شرح حال لمپنيسم و روابط نامشروع زن و مرد رايج در اين فيلم‌ها برکسي پوشيده نيست و اين در حالي است که بسياري از اين فيلم‌ها حتي جايزه هم دريافت کرده‌اند.
بعضي وقتها کارها مفتضحانه خود جلو مي‌رود. مثلا دريکي از همين جشنواره‌ها خانمي به نام مريم زندي که کارگردان فيلم‌هايي از همين دست است موقع دريافت جايزه از دست وزير تقريبا روسير بر سر نداشت!
چرا راه دور مي‌رويم؟ در همين مسابقات آسيايي آيا حضور زنان تيم قايقراني با آن وضع پوشش ترويج حجاب اسلامي محسوب مي‌شود؟ و يا تشکيل و اعزام تيم‌هايي مثل فوتبال و کبدي زنان به مسابقات در حالي که ذات اين ورزش‌ها مستلزم انجام فعاليت‌هاي دون شان يک زن مسلمان در انزار عموم است و يا مثلا وزارت ارشاد دولتي که به يک زن به نام شيدا مجوز تک‌خواني و توزيع آلبوم مي‌دهد چطور مي‌تواند مدعي‌ ارزشگرايي باشد؟

*آقاي رهبرلطفا در مورد تئوري مورد بحث نظر خود رابيان كنيد؟
- اگر پشتيباني از نيروي انتظامي نباشد، نمي‌توان اين انتظار را از آنان داشت که يک‌تنه جلوي اين همه منکرات را بگيرند کما اينکه ديديم در جلوي سفارت فرانسه 120. زن و مرد مست در خيابان بودند و با نيروي انتظامي هم درگير شدند و فحاشي کردند.
ما گزارش سفارت فرانسه و کشف حجاب چيني‌ها در نمايشگاه صنايع خودرو را با يک نامه ضميمه کرديم و خدمت آقاي رئيس جمهور فرستاديم و سوال کرديم که کار فرهنگي کجا صورت مي‌گيرد که ما شاهد اين وضعيت وخيم در مکان‌هاي مختلف هستيم؟ ما از ايشان خواستيم به نيروهاي تحت امر خود تذکر بذدهند.
دو هفته گذشته دو تن از فرماندهان عالي رتبه نيروي انتظامي که من از شما مي‌خواهم نام آنان را فاش نکنيد با ما ملاقات داشتند. به ما گفتند که به نيروي انتظامي دستور داده شده است که نه وارد اين موضوع شود و نه تذکر بدهد، بلکه اين نيرو را موظف کرده‌اند خيلي با احتياط اشخاص با وضع پوشش بسيار بد را تعقيب کنند و در مکان‌هاي خلوت به آنها تذکر بدهند.
اينجا الان يک سوال مطرح است مگر نيروي انتظامي چند نفر نيرو در اختيار دارد که نفر به نفر دنبال اشخاص بد پوشش اعزام کند. تا به آنها تذکر بدهند. و اين يعني در عمل به نيروي انتظامي گفته‌اند که شما هيچ کاري نکنيد و اين فرقي با تعطيلي کار ندارد. اگر مردم در جامعه امر و نهي مأمورين را نبينند اين استنباط ايجاد مي‌شود که ميدان عمل براي فاسقين باز گذاشته شده است. اين در حالي است که به فرموده حضرت آقا وظيفه نيروي انتظامي حفظ ارزش‌هاي اسلامي است و بي‌حجابي هم يک جرم مشهود است و مجازات دارد.
نماينده مقام معظم رهبري در دانشگاه‌ها به مجلس آمدند و ما در فراکسيون دانشگاهيان با ايشان مذاکره کرديم. ايشان عنوان کردند که ما کار فرهنگي مي‌کنيم ولي جوابگو نيست و همکاري‌ها هم ضعيف است من در خبرنامه‌هايي که براي ما مي‌آيد خبرهاي بدي از اهمال مسئولين مي‌خوانيم. چند روز پيش در خبرنامه جامعه مدرسين درج شده بود که گويا در جشنواره دفاع مقدس يک خانم با وضع حجاب بسيار بد از دست وزير جايزه دريافت کرده است. من احساس مي‌کنم. مسئولين در مورد حجاب خانواده خود حساسيت دارند در حالي که اين حساسيت را در مورد جامعه ندارند. و يا اگر هم دارند برنامه‌اي براي آن ندارند. و يا اينکه غافلند و ارزيابي از عملکرد اشخاصي که در مصادر امور گذاشته‌اند ندارند. آن عده هم با ارائه يک سري بيلان‌هاي کاري آنان را گمراه مي‌کنند.

*آقاي فياض به نظر شما چه کار بايد کرد که به قول شما اين عده‌‌اي که مخالف شرايط سياسي حاکم هستند و اقدام به کشف حجاب مي‌کنند يا دست به اين کار نزنند و يا مجبورشوند از اين عمل خلاف شرع دست بردارند؟
- ما بايد براي اين عده خودآگاهي ايجاد کنيم. ما معتقديم حجاب يک امر فطري است و برهنگي يک نوع بي‌احترامي محسوب مي‌شود وکسي آن را نمي‌پسندد. تاريخ بشر ثابت کرده انسان هر چقدر به سمت حيوانيت پيش رفته برهنه‌تر شده است.جغرافياي جهاني هم اين مطلب را تاييد مي‌کند. شما به هر جاي دنيا که برويد حجاب دارند. من خودم جايي از دنيا را نديده‌ام که حجاب را حفظ نکنند. مثلا ممکن است يک زن موي سرش بيرون باشد؛ ولي سعي مي‌کند برجستگي‌هاي بدنش را بپوشاند. مگر اينکه از لحاظ رواني مشکل داشته باشد و يا اينکه روسپي باشد. من اين مساله را در خيلي جاهاي دنيا مثل آلمان و تايلند ديده‌ام. که مردم از شخص بدپوشش دوري مي‌کنند. حتي در سفر تايلند يک خانم حجبه‌ همراه مابود و يک بودايي به او گفت: کاش دختر من هم مثل شما باحجاب بود.
*پس چراعده‌اي حجاب را رعايت نمي‌کنند؟
- به غير دلايل سياسي، در موارد ديگر بايد گفت ما با دو دسته از زنان بدحجاب طرف هستيم. يک عده زناني هستند که متاهلند و يا حتي مردان متاهل هم در اين دسته قرار مي‌گيرند. يکي از معضلات اين دسته نارضايتي‌هاي جنسي دو طرف از يکديگر است. که نتيجه آن بروز بدحجابي در سطح جامعه است يعني اين عده سعي در جبران نارضايتي خود هستند. اخيرا يک پايان‌نامه دانشگاه الزهرا(س) به دست من رسيد.در اين پايان‌نامه متاسفانه 99 درصد زنان مصاحبه شونده از رابطه جنسي خود ناراحت بودند و جالب اينجاست در تمامي اين جامعه آماري، شوهران اين زنان از وضعيت حجاب و پوشش همسرانشان ناراضي بودند.
اما دسته دوم دختراني هستند که ازدواج آنها به تعويق افتاده و به وسيله بدپوششي سعي در جلب توجه جنس مخالف را دارند و لذا توضيحي که بنده دادم در قالب ساختار اجتماعي است و ما در صورتي که بتوانيم مشکل ازدواج و آموزشهاي جنسي را حل کنيم، معضل بدحجابي خود به خود بهبود مي‌يابد. به قول شهيد مطهري اگر ما مسائلي را که مربوط به داخل حريم خانواده است در همان محيط حل کنيم، اين مساله به بيرون از خانه ظهور و بروز پيدا نخواهد کرد.

* اما شما گفتيد عده‌اي که کشف حجاب مي‌کنند وضعيت حجابشان را بدتر کرده‌اند به شکل سياسي دست به اين کار مي‌زنند.
- من با برخي از اين عده برخورد داشته‌ام. اينها فکر مي‌کنند قشر مذهبي کلا با مسائل جنسيتي مخالف است. در صورتي که اگر به آنها توضيح داده شود ارشاد مي‌شوند.
﷼به هر حال عده‌اي هستند که يا به شکل سياسي و يا همان‌طور که گفتيد به دلايل ديگربا لجاجت دست به بدپوششي و کشف حجاب مي‌زنند به نظر شما نبايد اين عده را که مظاهر فساد محسوب مي‌شوند به وسيله کار سلبي از اين اقدام بازداشت؟
- من نمي‌گويم بي‌نتيجه است. مساله اينجاست که خود حاکميت اين بلا را بر سر جامعه آورده است. آن هم روحانيوني که 16 سال بر جامعه حکومت کردند.
يعني خود روحانيون به بي‌حجابي شکل شرعي دادند
بالاخره الان بايد فكري به حال اين وضعيت كرد؟!
مسايل فرهنگي زمانبر است. همان‌طور که سالها طول کشيد که به اين روز برسيم، سالها هم به طول خواهد انجاميد تا به وضعيت مطلوب برسيم.
* يعني با اين تفاسير بايد صرفا به کار فرهنگي بپردازيم و کار سلبي را کنار بگذازيم؟
- من اصلا معتقدم بسياري از اين عده آگاهي ندارند. همانطور که عرض کردم حجاب يک امر فطري است و به محض اينکه نسبت به آن براي افراد خودآگاهي ايجاد شود، به سرعت به آن عمل مي‌کنند.
سالها رسانه ملي ما در اين جهت حرکت کرد که بگويد غرب پيشرفته است و غرب پيشرفته بي‌حجاب است. اما به اين مساله توجه نکرد که غربي‌ها بي‌حجاب هستند؛ اما بدن پوشيده‌اي دارند. مگر اينکه روسپي باشد. و يا يک مساله مهم اينکه آقايان روحانيون چقدر در بالاي منبر در مورد حجاب حديث مي‌خوانند؟ آيا آن قدر که راجع به عالم بالا و ملکوت صحبت مي‌کنند، راجع به حجاب هم مطلبي مي‌گويند؟
* امامنابر مختص محافلي است که تقريبا همه شرکت کنندگان در آن حجاب متعارف و مطابق شرع دارند. بنابراين احتمالا سعي بر اين است که سطح دانش کساني که حجاب را رعايت مي‌کنند ارتقا يابد.
- بله، هنر اين است که ما موفق به ايجاد يک جريان فرهنگي همه‌گير شويم.
* آقاي كوشكي، دكتر فياض ودر ضمن آقاي افشار به آن معتقدند که علت بدحجابي‌ها عدم خودآگاهي بدحجاب‌هاست و به همين دليل ما بايد کار فرهنگي بکنيم، نه کار سلبيشما چه نظري داريد؟
- بايد ديد که ما در همه موارد چنين نظر موسعي داريم يا فقط در مورد حجاب اين‌گونه مي‌انديشيم؟
مثلا روحانيون روي منابر راجع به رباخواري حديث نمي‌گويند. پس نتيجه مي‌گيريم که رباخواري بايد‌آزاد باشد. يا اينکه روحانيون در وعظ‌هاي خود راجع به سرقت مسلحانه صحبت نمي‌کنند! پس بايد با سارقين مسلح حق بدهيم! و همين طور در موارد مواد مخدر و قاچاق آن هم بايد به همين شيوه مواجه شويم.
از طرف ديگر اين يک قاعده بديهي حقوقي است که جهل به قانون رافع مسئوليت نيست. بر همين اساس وقتي کسي مي‌گويد نمي‌دانستم بي‌حجابي جرم است، اين دليل نمي‌شود که از مجازات او چشم‌پوشي کنيم. اين نکته وقتي کاملا غير قابل قبول مي‌شود که بپذيريم يک بي‌حجاب تحصيلاتي حداقل در حد دبيرستان دارد و آن وقت نمي‌داند که حجاب واجب است! در حالي که در تمام کتب ديني مقاطع دبستان، راهنمايي و دبيرستان آموزش داده شده که حجاب يک واجب شرعي است.
از طرف ديگر در تمام طول تاريخ بشر قوه‌اي به نام قوه قاهره براي برخورد با جرايم در نظر گرفته شده است. و اين به اين خاطر است که انسانها هميشه الزاما به آن قوانيني که مي‌دانند پايبند نيستند. يعني به قانون واقفند اما به دليل شهوت ميل به قانون‌شکني دارند.
يک مثال ساده در اين مورد مي‌زنم. در جامعه پزشکان نرخ افراد سيگاري يک درصد از جامعه غيرپزشکي بيشتر است. حال آنکه افراد اين جامعه بيشتر از بقيه به ضرر و زيان دخانيات واقفند، اما به آن مبادرت مي‌ورزند بر همين اساس هم نمي‌توان صرف اکتفا به اطلاع‌رساني و کار فرهنگي اجراي قانون را متوقف کرد.

* آقاي افشار از يک طرف مدعي بودند که ما همچون گذشته دستوالعمل‌هاي قبلي براي برخورد با بدحجابها را به ناجا ابلاغ کرده‌ايم و اين نيرو هم طبق آماري که ارائه مي‌دهد مدعي برخورد با آنهاست و از طرف ديگر هم مي‌گويد خود ناجا معتقد است که برخورد سلبي با پديده بدحجابي کار به دردخوري نيست!
- نيروي انتظامي در جايگاهي نيست که بگويد يک قانون به دردخور است يا خير. از طرف ديگر اگر آنها مدعي اجراي قانون هستند پس چرا نتيجه عملي آن در جامعه به چشم نمي‌خورد؟ از طرف ديگر چرا در موارد ديگري مثل تخلفات راهنمايي و رانندگي که ريشه فرهنگي دارد ناجا به کار فرهنگي اکتفا نمي‌کند! و با ادعاي عدم بازدارندگي رقم جرايم آن را به چند برابر افزايش مي‌دهد. آن وقت در مورد حجاب معتقد به کار فرهنگي است؟
* آقاي کوشکي! يک نکته که در اين پژوهش به چشم مي‌خورد اين است که در آن بي‌حجابها به بدحجاب، کم بدحجاب و خيلي بدحجاب تقسيم شده‌اند بعد براساس مشاهدات چنين نتيجه‌گيري شده که کم‌بدحجاب‌ها به بدحجابها تبديل شده‌اند و در نتيجه وضع حجاب 9 درصد بهبود يافته است. حال آنکه دسته‌هاي فوق‌الذکر کلا در رده بي‌حجاب محسوب مي شوند و نتيجه تغيير رفتار آنها نمي‌تواند نشانگر بهبود وضع حجاب باشد.
- بله، آنچه مسلم است نبايد نام اين تحقيق را بررسي وضع حجاب ناميد. بلکه اين صرفا يک پژوهش در مورد شيوه پوشش زنان است. و اين مساله هم به شدت سليقه‌اي است. يعني وقتي ما حد حجاب را به عنوان معيار تشخيص بي‌حجاب و بدحجاب در نظر نگيريم. در بقيه موارد به تعداد سليقه همه افراد ملاک و معيار در تشخيص وضع حجاب وجود دارد و اين شيوه تعيين ميزان حجاب در حکومت اسلامي بي‌ارزش است.
و يک نکته مهم اينکه حتي براي اعلام همين نتيجه پيش روي موسسه مجري پژوهش بايد اعلام کند که چه کسي جامعه را را مورد پايش قرار داده و اعلام کند چه محدود جغرافيايي در اين تحقيق مدنظر بوده است.
مثلا ما الان 30 ميليون زن در کشور داريم که براي بررسي وضعيت پوشش اين تعداد حداقل بايد 300 هزار نفر مورد پايش قرار گرفته باشند تا بتوان نتيجه را به کل جامعه تعميم داد و ديگر اينکه مناطق پايش شده بايد ثابت باشد يعني مثلا در سال 87 با ارزيابي مناطق شمالي شهر تهران به اين نتيجه رسيده‌اند که به قول خودشان کم‌بدحجاب 30 درصد جامعه است و در سال 89 به پايش به فرض يک منطقه مذهبي در تهران نتيجه‌گيري کرده‌اند که تعداد کم بدحجابها 5 درصد جامعه را تشکيل مي‌دهد و بعد اعلام ‌مي‌کنند که وضع پوشش بهبود يافته است.
* ما از اين موارد اطلاعي نداريم و بايد در اين مورد از دبيرخانه شوراي فرهنگ عمومي سوال شود. لذا قضاوت در اين مورد که شما مي‌فرماييد، بايد موکول به بررسي بيشتر در اين مورد شود.
- به هر حال براي اعلام چنين نتيجه مهمي بايد پس‌زمينه‌ها و شاخص‌هاي آن اعلام شود.
*در يك جمع بندي نظر شما در مورد تئوري که آقاي فياض به آن اشاره كردند وآقاي افشار هم به آن معتقدند چيست؟
- اينکه آقاي افشار گفته‌اند دولت اصولگرا مديران اصولگرا را سر کار آورده و در نتيجه مديران ارزشي در دولت‌ نهم و دهم فضا را عوض کرده‌اند قابل قبول نيست. چرا که در عمل شاهديم اين مديران ولو ارزشي خواسته يا ناخواسته به ترويج بي‌بند و باري دامن زده‌اند. حال آنکه در دولتهاي سازندگي و اصلاحات هم مدعي بودند که ارزشي هستند اما در عمل به ترويج بي‌بند و باري پرداختند. و جالب اينجاست که دولت نهم و دهم هم تمايلي به تغيير رويه‌هاي ايجاد شده در آن از خود نشان ندادند. مثلا دولت آقاي خاتمي طي بخشنامه‌اي به مهمانداران هواپيمايي ابلاغ کرد پوشش خودشان که اسلامي و بدون مشکل بود را کنار بگذارند و لباسي بپوشند که هم برآمدگي‌هاي بدن را نمايان مي‌سازد و هم نماد تبرج است و جالب اينکه اين شيوه پوشش در دولت‌هاي قبلي هم حفظ شده بنابراين دولت قصدي براي تغيير اوضاع ندارد.
نتيجه مي‌گيريم اگر قرار باشد مردم به حاکمان خود شبيه باشند وضع حجاب در کشور هماني است که امروز مي‌بينيم.
اما ما اين نکته را مي‌پذيريم کساني که در آشوب‌هاي بعد از انتخابات شرکت داشتند زنان بي‌حجاب بودند و بعد از خوابيدن التهابات همين عده هستند که با کشف حجاب به نظام حاکم دهن‌کجي مي‌کنند. اين در حالي است که در اين مورد هم رئيس جمهور در صفحه تلويزيون ظاهر شد و اعلام کرد حجاب يک پديده سياسي نيست و عده‌اي هر چند وقت يک بار بحث آن را داغ مي‌کنند تا از آب گل‌آلود ماهي بگيرند و بعد هم تهديد کردند اگرگشت‌هاي ارشاد تعطيل نشود من مي آيم وبا مردم حرف مي زنم.
اين در حالي است که در اين زمينه دولت به احساسات ديني ميليونها نفر و حتي ائمه جمعه هم اهانت کردند. و ما شاهديم که با اين مقابله دولت کم کم بدنه مذهبي در حال از دست دادن حساسيت خود به پديده بي‌حجابي است و اين معضل در حال شيوع به شکل ايپدمي شده است. که اتفاقا اين هم شاهدي بر اين مدعاست که مردم شبيه حاکمان خودشان مي‌شوند.
من براي اثبات اين ادعا يک مثال ديگر مي‌آورم آيت‌الله حائري شيرازي که معلم اخلاق دولت هستند اخيرا در يک اظهارنظر در حمايت از دولت گفته‌اند: امروز بي‌حجابي در جامعه ما تبديل به يک عادت شده است و يک امر عادي است. حال ما اين اظهارنظر را قبول کنيم يا آمارهاي مسئولين و تئوري‌پردازي ايشان را. در نتيجه بايد بگويم حرام حرام است. مصرف يک قطره شراب، شرب خمر و حرام است و مصرف يک ليوان از آن هم حرام است و اينکه بگوييم يک نفر مصرف شراب خود را از دو ليوان در روز به يک ليوان رسانيده پيشرفت محسوب نمي‌شود! اين مساله در مورد آمارهاي ادعايي آقايان هم صادق است.