۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۶, شنبه

هشدار






تغيير به محال ! احياء ارزشها آرى


آنچه امروز تحت عنوان شعار تغيير به شكلى فراگير از اردوگاه اصلاح‏طلبان شنيده مى‏شود همان سخنان تاريخ گذشته‏اى است كه در دوران سياه ظهور اصلاحات در دوم خرداد 76 از زبان مهره پيش رانده شده اين جريان جارى شد!
حال آنكه شعار تغيير وسيله‏اى بود تا كهكشان دنباله‏دار تئوريسين‏هاى دگرانديش به واسطه آن به اجراى نقشه اصلاح مستمر خويش پرداخته و به زعم نظريه‏پرداز هتاك و فك دوخته خود محدوديت امكانات و ضعف خويش در عملياتى كردن هدف نهايى را پوشش دهند تا به فتح سنگر به سنگر كه همان تغيير اساسى نظام بود نائل آيند!
نكته مهمى كه در طى سال‏هاى حاكميت اصلاحات نمايان شد اين بود كه نيروهاى به اصطلاح لژيونر و پيش رو و در رأس آنان شخص رييس‏جمهور افرادى بودند كه فقط براى عبور از مقاطع حساس زمانى مورد استفاده قرار مى‏گرفتند چه آنكه همان نظريه‏پردازان نام برده پس از استقرار و نفوذ تقريبى در حاكميت پروژه عبور از خاتمى و پياده کردن وي از قطار اصلاحات را پيش گرفتند و به اعتراف خود وى، هر 9 روز يك بحران آفريدند تا غائله 18 تير 78، تحسن ننگين نمايندگان مجلس ششم و نامه شرم‏آور (جام زهر) به رهبر معظم انقلاب در حافظه تاريخى ملت ايران ثبت شود. لذا در همان دوران ننگين بود كه تحت لواى شعار تغييرو در سايه شخصيتى ظاهرالصلاح از خداوند مثل زنى ياد شد كه از عشق بازى خسته شده است (نعوذبالله) يا اينكه در نهايت گستاخى دخالت خداوند در امور جهان نفى شد! (نعوذ بالله) و جواز اعتراض به ذات اقدسش صادر گرديد! شايد بدنه اجرايى اصلاحات و در رأس آن رييس‏جمهور خود واقف به اين نبودند كه نقش بدن يك ميزبان را در مقابل خيل انگل‏هايى باز مى‏كنند كه پس از تغذيه از حيثيت و آبروى ايشان در موقع مقتضى بقاى ايشان را فداى دستيابى به اهداف خود مى‏كنند! يا شايد هم به اين مسأله واقف بودند ولى كار از كار گذشته بود! اما به هر حال هوشمندى ملت فهيم ايران فرصت بقا را از اين طيف انگل صفت گرفت تا خدام جايگزين حكام شوند و به احياء ارزش‏هاى نظام و انقلاب و جبران خسارات وارده توسط اين گروه بپردازند لذا امروز كه 12 سال از آغاز آن دوران دلهره‏آور مى‏گذرد، فرصت وسوسه‏انگيز انتخابات باعث شده تا همان انگل‏هاى دفع شده مجددا ميزبان خود را بيابند تا اين بار ميرحسين موسوي به عنوان لژيونراصلاحات با هم آغوشى دگرانديشان شعار تغيير سر دهد! البته حال ديگر كانديد اصلاح‏طلب يا همان شيخ اصلاحات نيز بهتر از ميرحسين نيست چرا که مشاهده تجمع چهره‏ها و اشخاص طرد شده در اطراف اين دو تن يادآور همان فضاى ظهور دوم خرداد است با اين تفاوت كه اين بار اين نظريه‏پردازان مطرود كاملاً واقف به عدم کارايي شعارتغييربراي موج‏سازى مدنظرشان هستند.و شاهد آن خروج آبرومندانه خاتمي از ميدان رقابت بود لذا با وجود همه تعارفات بين موسوي و خاتمي تشخيص اين مسئله کار دشواري نيست که خاتمي حاضر به فدا کردن وجهه خود در يک بازي از پيش باخته نشد وبه پيشنهاد سايه ها و اشباح دو نامزد ديگر اصلاح طلب را در اين ورطه تنها گذاشت تا مشاورين و حاميانشان براي فرار از نتيجه محتوم در اقداماتي غير نصفانه سلسله وارو بدون توجه به افکار عمومي به دروغ پردازي تخريب و توهين عليه دولت فعلي بپردازند
که در اين راستاسياه‏نمايى، ارائه آمارهاى دور از واقعيت، ناديده‏انگارى خدمات دولت و به كار بردن الفاظ ركيك،تمام حجم برنامه‏هاى تبليغاتى اين كانديداها را در بر مى‏گيرد! سرگيجه انتخاباتى در اردوگاه اصلاحات به حدى رسيده كه حتى در مواردي به هذيان گويي افتاده و به عنوان مثال هزينه سفرهاي خارجي مديران دولت نهم در سال گذشته را 6 ميليارد دلار !!! اعلام مي کنند و يا دراظهاراتي نسنجيده پرداختن به پرونده هولو کاست را دفاع از هيتلر مي دانند !اين وضع آن‏قدر رقت‏بار است كه هواداران دو کانديد اصلاح طلب به يکديگر نيز رحم ننموده و با ايجاد اغتشاش در جلسات سخنراني کانديداي رقيب قصد از ميدان به در کردن وي را دارند!البته اين دست و پا زدن بيهوده اصلاح طلبان قابل درک است چرا که اصولا همه مجموعه ها و نظام هاي فکري که در پايان منحني عمر خويش يا در دوران زوال به سر مي برند به چنين اوضاعي دچار مي شوند ! اما اين هشدار به ملت شهيد پرور ايران ضرورى است که در همه مقاطع هوشيارى و تيزبينى خود را حفظ نموده تا اندك خدئه دشمان نيز خنثى گردد و 22 خرداد روزى باشد كه همه با هم بگوييم بازگشت دوباره دگر اندشان با شعار پوسيده تغييرفرض محال وايجاد خلل در ارزش‏هاى بنيادين انقلاب و نظام امکان پذير نبوده و نيست لذا راز تعالى اقتصادى و علمي وعزت‏مدارى ايران درپايمردي براي ادامه راه شهداودر سايه احياء و بالندگى ارزش‏هاى اسلامى نهفته است

۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۰, یکشنبه

پژواک


خانم امپرسيونيست ،فلاكت و چلچراغ

همچنان كه به روزهاى حماسه‏ساز انتخابات دهم رياست جمهورى نزديك مى‏شويم، مواضع كانديداها و اطرافيان آنان پررنگ‏تر از گذشته مى‏شود، البته از آنجا كه اعلام مواضع اطرافيان و حاميان يك كانديد رياست جمهورى به ميزان زيادى نماينده افكار و برنامه‏هاى خود كانديد محسوب مى‏شود قطعا بر تصميم‏گيرى شنونده براى انتخاب اصلاح تأثيرگذار است. لذا اين بار اظهارات همسر يكى از كانديداهاى اصلاح‏طلب در مصاحبه با نشريه چلچراغ، ارگان شاخه جوانان حزب مشاركت باعث شد تا به تأمل و پاسخ به برخى از شبهات ايجاد شده توسط اين بانوى امپرسيونيست بپردازيم.
زهرا رهنورد همسر ميرحسين موسوى در بخشى از مصاحبه طولانى خود به تكرار اتهامات بى‏اساس در مورد دولت نهم پرداخت و متذكر شد «به نظرم آزادى قلم، بيان و انديشه به حداقل خود در 30 سال گذشته رسيده!»در اين رابطه واجب است خانم رهنورد را به مطالعه گزارش شبهه‏افكنى مطبوعات در 8 سال دولت اصلاحات و مقايسه آمار آن با سه سال اول دولت نهم فرا بخوانيم چنانچه درصد شبهات در حوزه دين‏شناسى از 18 به 29 درصد، در حوزه فقهى حقوقى از 5 به 12 درصد در حوزه ارزش‏ها و اعتقادات از 23 به 53 درصد افزايش يافته است!
در زير بخش دين‏شناسى شاهد افزايش 14 درصدى ايجاد شبهه درباره قرآن هستيم اين آمار در مورد تخريب روحانيت از 18 به 50 درصد افزايش يافته است و در موضوع تمجيد از منافقين و خاندان پهلوى شاهد رشدى معادل 12 درصد بوده‏ايم البته اين آمار تأسف‏بار انتقادى اساسى را متوجه مميزى هيأت نظارت بر مطبوعات در دولت نهم مى‏نمايد اما حداقل فايده آن اين است که شاهدي بر آزادى قلم، انديشه و بيان از نوع موردنظر خانم رهنورد و البته دليلي براي رد ادعاي ايشان مي باشد!
در ادامه ايشان با تخطئه برنامه‏هاى اقتصادى و سياست خارجى دولت نهم اظهار داشته‏اند «توليد اقتصادى ما ضربه بزرگى خورده و در سياست بين‏المللى مدام مورد مضحكه قرار مى‏گيريم!»
البته در بى‏انصافى خانم رهنورد و ناديده‏انگارى پيشرفت‏هاى عظيم در خودكفايى انواع محصولات زراعى، توليدات دارويى و صنعتى شكى نيست كه اگر ترازوى عدالت ايشان تراز بود به دولت نهم به جهت حفظ كشتى اقتصادى كشور در طوفان خانمان برانداز اقتصادى دنياآفرين مى‏گفت!شايد قدري مطالعه عمومي قبل از اظهار نظر همسر نخست وزير جنگ را متوجه اين حقيقت مي نمود که ظرفيت توليدسيمان که تا پايان دولت هشتم، حدود 32 ميليون تن بود با تلاش خستگي‌ناپذير و مخلصانه خدمتگزاران مردم در دولت نهم، به ميزان به 64 ميليون تن افزايش يافت و کل تولیدات کشاورزی کشور از مرز 101 میلیون تن هم گذشته و در بسیاری از محصولات کشاورزی به استقلال و خودکفایی رسیده‌ایم،ظرفيت توليد فولاد در دولت نهم 6برابر دولت اصلاحات افزايش يافته و در توليد داروهاي دامي نيز خود کفا شديم ضمن آنکه در دولت نهم، حدود يكصد هزار طرح کلنگ‌زني شد که از اين مجموعه، 53 هزار طرح به بهره‌برداري رسيده
وخلاصه اينکه بنا بر آمار موجودکه فرصت ارائه آن در اين مقال وجود ندارد،در دولت نهم هر ساله تقريبا شش برابر دولت‌هاي گذشته کار شده است.
اما به كار بردن لفظ توهين‏آميز مضحكه براى سياست خارجى جمهورى اسلامى ايران شدت اين عدم اعتدال را بيشتر نمايان مى‏سازد. چنانچه ناديده‏انگارى شعله ورشدن نهضت بيدارى در ملل مسلمان و غيرمسلمان جهان به پرچمدارى جمهورى اسلامى، كه قطعا بخشى از آن مرهون سياست خارجى هوشمندانه دولت نهم است نشان از شدت انحراف معيار ايشان از آرمان‏هاى انقلاب دارد!
لذا ايشان با همين ديدگاه، 8 سال اول انقلاب را خورشيدى مى‏بيند كه درخشيد و در همان مطلع غروب كرد و ناپديد شد!
اين بانوي امپرسيونيست در جايى ديگر مدعى شد «اگر چارچوب‏هاى شرعى رعايت شود كسى حق ندارد براى مردم گشت امنيتى بگذارد، اينكه آنها را تحت فشار قرار دهند كه چه رنگى بپوشند، چه شكلى باشند و چه مدلى را انتخاب كنند!»
البته اگر خانم رهنورد در زمان حكومت فاشيست‏ها در ايتاليا زندگى مى‏كردند چنين اظهارنظرى صادق بود! اما تاكنون در دوران حكومت جمهورى اسلامى كسى شاهد برخورد قهرى و سلبى با متشرعين نبوده چه آنانكه مورد خطاب و عتاب قرار گرفتند عموما هنجارشكنانى بوده‏اند كه ارزش‏هاى اسلامى را به سخره گرفته‏اند.
پس تنها نتيجه‏اى كه از گفته‏هاى خانم رهنورد استنباط مى‏شود اين است كه ايشان غائل به ادامه همين روند توسط گشت‏هاى ارشاد هستند تا زماني که احدى از حدود شرع تجاوز نكند و ديگر نيازى به حضور گشت‏هاى ارشاد نباشد!
در پايان سخن ايشان با اعتقاد به اينكه سياست همراه تزوير و توطئه است مگر آنكه حضرت على بر مسند امور حاكم باشد اظهار كردند بايد به هر كسى كه بخواهد وضع فلاكت‏بار فعلى را تغيير دهد كمك كرد!
شايد همسر آقاى موسوى فراموش كردند كه در مكتب ما سياست عين ديانت و ديانت عين سياست است پس تزوير نمى‏تواند جايى در آن داشته باشد كه اگر در نظر ايشان چنين است پس چرا خود مى‏خواهند وارد تزوير، دروغ و ريا شوند؟!
اما به عنوان سخن پايانى بايد گفت نظر شما راجع به وضع فلاكت‏بار صحيح است ولى اين فلاكت فقط شامل حال كسانى است كه با كوتاه شدن دستشان از قدرت از رسيدن به اهداف شوم خويش براى ضربه زدن به اسلام و انقلاب بازماندند.که اين وضع قطعا تا ظهور منجي عالم بشريت براي آنان ادامه خواهد يافت

دغدغه



چند ادعا؛ چند پاسخ



اصولاً سخنان بى‏منطق خريدارى ندارند و معمولاً فقط مشمول بايگانى در صفحات تاريخ مى‏شوند اما وقتى اين سخنان از زبان شخصى كه زمانى مفتخر به همسرى يكى از پرافتخارترين سرداران تاريخ بوده است جارى مى‏شود. شنوندگان خود را به پاسخ‏دهى منطقى به آن سخنان بى‏منطق برمى‏انگيزد تا مبادا اين بى‏منطقى با توسل به نام شهيد وسيله‏اى براى معروف جلوه دادن منكر و منكر جلوه دادن معروف گردد!
سخنان اخير خانم يونسى (اميرى) يا (همسر سابق شهيد باكرى) در مسجد دستغيب زنجان از آن دسته فرمايشات بود كه مصداق بارز همان مقدمه ابتدايى است و حقيقتا براى هر شنونده‏اى جاى تأمل دارد! لذا با بازخوانى آن سخنان و ذكر پاسخ، قضاوت را به عهده خوانندگان محترم مى‏گذاريم.
«ايشان در ابتدا فرمودند بنده 30 سال زندگى بحرانى داشته‏ام و دلم مى‏خواهد چند سال آخر عمرم را بدون بحران طى كنم! از مردم عزيز كشورمان مى‏خواهم به كسى رأى دهند كه بحران‏زا نباشد!»
خانم يونسى (اميرى) 30 سال گذشته‏اى كه شما از آن ياد مى‏كنيد عمرى بوده كه براى همه ملت ايران طى شده و اگر بحرانى در كار بوده همه مردم دوش به دوش هم آن را تحمل كرده‏اند و از تحمل آن نيز هيچ شكوه‏اى ندارند چرا كه براى حفظ و سربلندى نظام اسلامى بوده است. ضمنا بانو يونسى اگر خود را تافته جدا بافته ندانند دليلى براى شكوه از بحران وجود ندارد! چه آنكه دوستان مشاهده كننده منزل مسكونى شما در شمال شهر تهران اثرى از بحران در آن نديده‏اند! ذكر اين نكته نيز ضرورى است كه مردم حضور در پاى صندوق رأى و انتخاب اصلح را وظيفه دينى خويش مى‏دانند نه وسيله راحتى شما از كابوس بحران تخيلى!
در جاى ديگر ايشان ذكر كرده‏اند: «برخلاف نظر عده‏اى، آزادى كه در دوره خاتمى به مردم داده شده باعث بى‏حجابى مردم نشد بلكه تربيت 7 سال اول كودك كه در جنگ بود اشتباه بود! و از آنجا كه تربيت كودك در 7 سال اول زندگى صورت مى‏گيرد ما اشتباه كرديم و بايد اشتباه خود را جبران مى‏كرديم! حال آنكه آقاى خاتمى و دولت اصلاحات اخلاق را به جامعه باز گرداند!» شدت تناقض‏گويى اوليا مخدره به حدى است كه انسان را دچار سرگيجه مى‏كند! بايد از ايشان پرسيد آيا كودكان رشد يافته در سال‏هاى جنگ چيزى غير از فرهنگ شهادت و ايثار و همبستگى جمعى آموخته بودند؟ آيا تربيت فرزندان با روحيه شهادت‏طلبى و مجاهدت به عنوان يك اشتباه مفروض است كه همپيمانان اصلاح‏طلب شما به خاطر جبران آن به اشاعه فرهنگ ولنگارى و به زعم شما آزادى پرداختند؟ آيا فرزند شهيد باكرى را نيز به خاطر اشتباه ادعايى خود به پيروى از فرهنگ توليد دوران اصلاحات وادار كرديد؟
سومين نكته نقض پس از ادعاى اداره كشور در خشكسالى به وسيله نفت 7 دلارى توسط دولت خاتمى اينگونه بيان شد: «يقينا آقاى خاتمى كه يك روحانى است كار خلاف شرع انجام نمى‏دهد!» البته ادعاى ايشان درباره اداره كشور توسط خاتمى و دولتش در خشكسالى و به وسيله نفت 7 دلارى قابل قبول است اما چگونگى اداره كشور در آن دوران جاى هزار سوال و اما و اگر است! ضمن آنكه يقين ايشان در مورد عدم ارتكاب خاتمى به خلاف شرع آن هم چون يك روحانى است كاملاً جاى سوال و ترديد است! چرا كه اول اين سوال را به ذهن متبادر مى‏كند كه آيا يك روحانى معصوم محسوب مى‏شود؟ و يا اينكه آيا بازبينى تصاوير مصافحه ايشان با زنان اجنبى در چند كشور خارجى يقين خانم يونسى (اميرى) را به شك تبديل نخواهد كرد؟!
اما در برداشت چهارم بانو يونسى (اميرى) فرمودند: «بنده از روز اول مخالف آقاى احمدى‏نژاد بوده‏ام! ضمنا من معلم رياضى و هندسه هستم و در دانشگاه اندكى اقتصاد خوانده‏ام! لذا با اين اطلاعات اندك درك نمى‏كنم كه يك رئيس‏جمهور در عرض يك مدت كوتاه نرخ بهره را تك رقمى كند.»
البته بهتر بود اين بانوى محترم از لفظ منتقد به جاى مخالف بهره مى‏بردند چرا كه مخالفت با رئيس‏جمهور منتخب مردم قطعا وجهه مناسبى از ايشان و جناح متبوعشان در نظر مردم ايجاد نمى‏كند! ضمنا عدم قدرت درك ايشان از چگونگى كاهش نرخ بهره در يك مدت كوتاه و آن هم به شكل تك‏رقمى قطعا به همان اعتراف ايشان به فقر دانش اقتصاد برمى‏گردد ضمن آنكه پس از طى يك دوره چهارساله احتمالاً محقق شدن اين وعده به دوره بعدى موكول خواهد شد كه دوره كوتاهى محسوب نمى‏شود!
«در بخش پايانى با ذكر اين مسأله كه ظاهر ساده آقاى احمدى‏نژاد براى كشور برنامه نمى‏شود! فرمودند: من و پسرم آقاى موسوى را از زمان جنگ مى‏شناسيم، موسوى يك مسلمان واقعى است! و بنده با مقايسه عملكرد آدم‏ها به راحتى مى‏توانم ريا را از اخلاص تشخيص دهم!»
احتمالاً درك خانم يونسى (اميرى) از استدلال متفاوت از درك بقيه جامعه از اين واژه است چرا كه ايشان ضمن مرتبط دانستن ظاهر ساده و بى‏برنامگى آقاى احمدى‏نژاد. با يك استدلال قياسى از كل به جزء رسيده‏اند و يا با يك استدلال استقرايى اين حقيقت را يافته‏اند كه آقاى موسوى يك مسلمان واقعى است! ضمنا اين امكان هم وجود دارد كه ايشان و پسرشان به عالم غيب دسترسى داشته و صاحب چشم برزخى هستند! البته يادآورى اين نكته هم خالى از لطف نيست كه اگر ريا به راحتى قابل تشخيص بود كه ريا ناميده نمى‏شد!
در پايان اين شبهات و پاسخ به آن بايد به كانديداهاى رياست جمهورى جناح اصلاح‏طلب اين هشدار را داد تا كسانى را براى ايجاد وجهه مقبول انتخاب كنند. كه با دليل و منطق و بدور از بى‏انصافى به ذكر برنامه‏هاى آنان و نقد برنامه‏هاى دولت فعلى بپردازند چرا با توجه به هوشيارى ملت شهيدپرور ايران امكان فريب آنان به صرف يدك كشيدن نام يك شهيد بزرگوار وجود ندارد!

۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۹, شنبه

رسوايي




حمايت از اراذل و همپيمانى با اوباش


بيمارى همه‏گير در اصلاح ‏طلبان




پس از موضعگيرى صريح ميرحسين موسوى در هفته‏هاى اخير اكنون با قاطعيت مى‏توان گفت كه وى در جرگه اصلاح‏طلبان قرار دارد.ضمن آنكه اين تعيين جهت با چنان شيب تندى آغاز شد كه وى را در گروهى اقليت و تندرو از اين طيف قرار داد. عده‏اى كه دوران پايانى بقاى خويش را با حمايت از اخلالگران طردشده جامعه طى مى‏كنند.
حال آنكه ناتوانى ميرحسين و اطرافيانش در جلب نظر عمومى و به اصطلاح موج‏سازى باعث شد تا با استفاده از نسخه‏هاى پيچيده شده توسط احزاب منفور و غيرقانوني هم چون سازمان مجاهدين (انقلاب) و مشاركت در اقدامى كه بيشتر به خودزنى شبيه است به طرفدارى از اراذل و اوباش و نقض كنندگان عفت عمومى در جامعه بپردازند و وعده‏هايى سردهند كه شايد تنها خواسته همان گروه نام برده باشد. بر اين اساس ذكر چند نكته ضرورى به نظر مى‏رسد. اول اينكه آيا گروه‏هاى ناهنجارى كه دم از حفظ حقوق شهروندى آنان زده مى‏شود ارزش اين حمايت را دارند؟چرا كه تجربه نشان داده اين عده قليل هيچ مشاركتى در تعيين سرنوشت عمومى ندارند و يا حداكثر اثرگذارى آنان در برگزارى پرشور انتخابات آن قدر ضعيف است كه قطعا به زير پا گذاشتن ارزش‏هاى اسلام و انقلاب نمى‏ارزد.
نكته دوم كه نشان از استيصال و نااميدى عمومى اصلاح‏طلبان دارد، پيروى نامزد ديگر اين طيف يعنى مهدى كروبى از همان خط مشى ذكر شده است.
وى كه صراحتا در ماههاى گذشته حساب خود را از گروه‏هاى تندرو جدا كرده بود در روزهاى اخير عملا به گفتارها و روش‏هاى نابخردانه آنان روى آورده است. شايد نااميدى باعث شده تا دو نامزد اصلاح‏طلب راه چاره را جز در حمايت از اقليت اخلالگر جامعه نبينند و گويى در اتخاذ مواضع مشابه در اين خصوص باهم به رقابت پرداخته‏اند. شاهد اين ماجرا نيز ديدار اخير مهدى كروبى با طيف غير قانونى دفتر تحكيم (طيف علامه) پس از ملاقات ميرحسين با سازمان نامشروع مجاهدين (انقلاب) و جلب حمايت آنهاست، گروهى شامل دانشجونمايان ستاره دار! و دستچين شدگانى از مواجب بگيران دشمنان اسلام و انقلاب! كه آخرين هنرشان توهين به مقدسات و ايجاد آشوب در مراسم تدفين شهدا در دانشگاه‏هاى كشور بود.
حال بايد سوال قبلى را از شيخ اصلاحات نيز پرسيد كه آيا جلب راى احتمالى از جمعيتى 300 نفره، به بى‏اعتمادى خيل عظيم پايبند به اصول و ارزش‏هاى انقلاب مى‏ارزد؟
نكته قابل ذكر آخر اين است كه بيمارى حمايت از اوباش كه اكنون بين نامزدهاى اصلاح‏طلب به شكل اپيدمى درآمده است قطعا به موج‏سازى منجر خواهد شد. اما موجى حداكثرى از حاميان نظام و انقلاب، كه زورق شكسته اصلاحات را براى هميشه از صحنه سياسى كشور محو خواهد كرد!

امتحان


آوردگاه ژنو


محلى براى جداسازى شاگردان واقعى و خود خوانده امام!



در هفته‏اى كه گذشت جهان مجددا شاهد جلوه ديگرى از آرمان‏خواهى و عدالت‏طلبى اسلامى با پرچم‏دارى رئيس‏جمهور ايران اسلامى بود اين بار كنفرانس دوربان 2 محل اين جلوه‏گرى گرديد. البته نه به واسطه ماهيت ديپلماتيك درجه دو آن بلكه در غالب تريبونى با 500 ميليون مخاطب! لذا در ابتدا بايد به فرصت‏شناسى دولت‏مردان ايران اسلامى براى ابلاغ پيام انقلاب به گوش مردم جهان تبريك گفت. چرا كه اين بار نيز شاگرد راستين و ثابت قدم امام(ره) نشان داد كه براى دفاع از اسلام از هيچ مجاهدتى رويگردان نيست و قطعا اين شجاعت براى حضور در ميدانى كه توطئه و دسيسه‏سازى براى تخريب شخصيت رئيس‏جمهور در آن از قبل براى وى مسجل شده بود! ثابت خواهد كرد كه عمل به فرامين الهى و اعتقاد به سنن و وعده‏هاى صادق پروردگار فتح‏الفتوحاتى عظيم همچون گذشته به بار خواهد آورد اما وراى اين حماسه، كنفرانس ژنو محل آزمونى براى شاگردان خود خوانده امام(ره) نيز بود.
چرا كه حداقل دو تن از مدعيان اين مقام به اعتبار انتصاب به آن به زودى خود را در معرض انتخاب عمومى قرار خواهند داد! گر چه اين دو نامزد اصلاح‏طلب در كارزار ژنو حضور نداشتند اما اعلام مواضع آنان در اين خصوص قطعا مى‏تواند ملاكى براى سنجش و تشخيص انحراف معيار آنان از آرمان‏هاى امام(ره) باشد.
چنانچه شيخ اصلاحات گفت: «وقتى كارشناسان مى‏گويند چنين حادثه‏اى در انتظار ماست چنين حضورى چه علتى دارد؟» قطعا اين شاگرد موفق كلاس انقلاب! با تورقى در صحيفه امام(ره) به اين كلام ايشان مى‏رسند كه: براى دفاع از اسلام بايد سيلى خورد! ضمن اينكه ايشان با رجوع به تاريخ انقلاب به حوادث كوچك و بزرگ پرشمارى از اين قبيل برمى‏خورند كه با توكل به خدا و نه اعتقاد به نظركارشناسان و عقل محدود آنان پيروزى‏هاى عظيمى خورده است.
كه در غير اين صورت امام(ره) نيز مى‏بايست با رجوع به نظر كارشناسان وقت، به جاى قيام بر عليه ظلم در حجره خويش به تدريس و اخذ وجوهات شرعى مى‏پرداخت!
اما همزاد ديگر شيخ اصلاحات كه مرور كارنامه وى معدلى حداكثر برابر با يك شاگرد متوسط را نشان مى‏دهد در اعلام نظرى سطحى گفت: «نمى‏توانيم به صرف گفتن سخنان حماسى مسأله را بپوشانيم و ناديده بگيريم»! پيرو اين سخنان سوالاتى چند از نخست‏وزير جنگ در ذهن جاى مى‏گيرد. آيا شكستى رخ داده كه بايد آن را پوشاند؟ آيا ايشان به جانبازى و شهادت رزمندگان اسلام در هشت سال دفاع مقدس نيز به ديده شكست و هزيمت كه نياز به مخفى‏كارى داشته باشد مى‏نگريستند؟ ايشان را نيز به تورق تاريخ انقلاب فرا مى‏خوانيم! تا يادآور فرهنگ مجاهدت و شهادت‏طلبى به عنوان سند و دليلى براى افتخار ملت ايران باشد.
لازم به ذكر نيست كه فداكارى رئيس محترم جمهورى براى دفاع از اسلام و حق مظلوم نيز در همين راستا قرار دارد. سواى آزمون اخير همه مى‏دانيم كه به زودى بايد شاهد امتحانى ديگر در عرصه انقلاب باشيم كه ممتحنين آن مردم شهيدپرور ايران هستند و آنچه ثابت شده و شكل سنتى لايتغير به خود گرفته جدايى سره از ناسره در اين آزمون خواهد بود كه سربلندى در آن تنها نصيب پيروان واقعى امام خواهد شد!