تغيير به محال ! احياء ارزشها آرى
آنچه امروز تحت عنوان شعار تغيير به شكلى فراگير از اردوگاه اصلاحطلبان شنيده مىشود همان سخنان تاريخ گذشتهاى است كه در دوران سياه ظهور اصلاحات در دوم خرداد 76 از زبان مهره پيش رانده شده اين جريان جارى شد!
حال آنكه شعار تغيير وسيلهاى بود تا كهكشان دنبالهدار تئوريسينهاى دگرانديش به واسطه آن به اجراى نقشه اصلاح مستمر خويش پرداخته و به زعم نظريهپرداز هتاك و فك دوخته خود محدوديت امكانات و ضعف خويش در عملياتى كردن هدف نهايى را پوشش دهند تا به فتح سنگر به سنگر كه همان تغيير اساسى نظام بود نائل آيند!
نكته مهمى كه در طى سالهاى حاكميت اصلاحات نمايان شد اين بود كه نيروهاى به اصطلاح لژيونر و پيش رو و در رأس آنان شخص رييسجمهور افرادى بودند كه فقط براى عبور از مقاطع حساس زمانى مورد استفاده قرار مىگرفتند چه آنكه همان نظريهپردازان نام برده پس از استقرار و نفوذ تقريبى در حاكميت پروژه عبور از خاتمى و پياده کردن وي از قطار اصلاحات را پيش گرفتند و به اعتراف خود وى، هر 9 روز يك بحران آفريدند تا غائله 18 تير 78، تحسن ننگين نمايندگان مجلس ششم و نامه شرمآور (جام زهر) به رهبر معظم انقلاب در حافظه تاريخى ملت ايران ثبت شود. لذا در همان دوران ننگين بود كه تحت لواى شعار تغييرو در سايه شخصيتى ظاهرالصلاح از خداوند مثل زنى ياد شد كه از عشق بازى خسته شده است (نعوذبالله) يا اينكه در نهايت گستاخى دخالت خداوند در امور جهان نفى شد! (نعوذ بالله) و جواز اعتراض به ذات اقدسش صادر گرديد! شايد بدنه اجرايى اصلاحات و در رأس آن رييسجمهور خود واقف به اين نبودند كه نقش بدن يك ميزبان را در مقابل خيل انگلهايى باز مىكنند كه پس از تغذيه از حيثيت و آبروى ايشان در موقع مقتضى بقاى ايشان را فداى دستيابى به اهداف خود مىكنند! يا شايد هم به اين مسأله واقف بودند ولى كار از كار گذشته بود! اما به هر حال هوشمندى ملت فهيم ايران فرصت بقا را از اين طيف انگل صفت گرفت تا خدام جايگزين حكام شوند و به احياء ارزشهاى نظام و انقلاب و جبران خسارات وارده توسط اين گروه بپردازند لذا امروز كه 12 سال از آغاز آن دوران دلهرهآور مىگذرد، فرصت وسوسهانگيز انتخابات باعث شده تا همان انگلهاى دفع شده مجددا ميزبان خود را بيابند تا اين بار ميرحسين موسوي به عنوان لژيونراصلاحات با هم آغوشى دگرانديشان شعار تغيير سر دهد! البته حال ديگر كانديد اصلاحطلب يا همان شيخ اصلاحات نيز بهتر از ميرحسين نيست چرا که مشاهده تجمع چهرهها و اشخاص طرد شده در اطراف اين دو تن يادآور همان فضاى ظهور دوم خرداد است با اين تفاوت كه اين بار اين نظريهپردازان مطرود كاملاً واقف به عدم کارايي شعارتغييربراي موجسازى مدنظرشان هستند.و شاهد آن خروج آبرومندانه خاتمي از ميدان رقابت بود لذا با وجود همه تعارفات بين موسوي و خاتمي تشخيص اين مسئله کار دشواري نيست که خاتمي حاضر به فدا کردن وجهه خود در يک بازي از پيش باخته نشد وبه پيشنهاد سايه ها و اشباح دو نامزد ديگر اصلاح طلب را در اين ورطه تنها گذاشت تا مشاورين و حاميانشان براي فرار از نتيجه محتوم در اقداماتي غير نصفانه سلسله وارو بدون توجه به افکار عمومي به دروغ پردازي تخريب و توهين عليه دولت فعلي بپردازند
که در اين راستاسياهنمايى، ارائه آمارهاى دور از واقعيت، ناديدهانگارى خدمات دولت و به كار بردن الفاظ ركيك،تمام حجم برنامههاى تبليغاتى اين كانديداها را در بر مىگيرد! سرگيجه انتخاباتى در اردوگاه اصلاحات به حدى رسيده كه حتى در مواردي به هذيان گويي افتاده و به عنوان مثال هزينه سفرهاي خارجي مديران دولت نهم در سال گذشته را 6 ميليارد دلار !!! اعلام مي کنند و يا دراظهاراتي نسنجيده پرداختن به پرونده هولو کاست را دفاع از هيتلر مي دانند !اين وضع آنقدر رقتبار است كه هواداران دو کانديد اصلاح طلب به يکديگر نيز رحم ننموده و با ايجاد اغتشاش در جلسات سخنراني کانديداي رقيب قصد از ميدان به در کردن وي را دارند!البته اين دست و پا زدن بيهوده اصلاح طلبان قابل درک است چرا که اصولا همه مجموعه ها و نظام هاي فکري که در پايان منحني عمر خويش يا در دوران زوال به سر مي برند به چنين اوضاعي دچار مي شوند ! اما اين هشدار به ملت شهيد پرور ايران ضرورى است که در همه مقاطع هوشيارى و تيزبينى خود را حفظ نموده تا اندك خدئه دشمان نيز خنثى گردد و 22 خرداد روزى باشد كه همه با هم بگوييم بازگشت دوباره دگر اندشان با شعار پوسيده تغييرفرض محال وايجاد خلل در ارزشهاى بنيادين انقلاب و نظام امکان پذير نبوده و نيست لذا راز تعالى اقتصادى و علمي وعزتمدارى ايران درپايمردي براي ادامه راه شهداودر سايه احياء و بالندگى ارزشهاى اسلامى نهفته است