اينجا صعده است، شمال يمن، جايى كه از منطقه آل صيفى و بنىمعاذ گرفته تا ضحيان والطلح را خون و آتش فراگرفته. البته اين اولين بارى نيست كه شيعيان صعده، به جرم محبت اهلبيت و اظهار علنى اين عشق، شهادت، آوارگى و از دست دادن عزيزانشان را تجربه مىكنند.
از سال2004 ميلادى (1383 شمسى) اين ششمين بار است كه ارتش يمن، موافقتنامه دوحه را نقض و جنگ و خونريزى به راه مىاندازد. اين ارتش به فرماندهى فرمانده خودسر خود على محسنالاحمر و البته با كمك وهابىهاى سعودى از بيستم مردادماه سال جارى، در عملياتى به نام زمين سوخته قصد پاكسازى شمال يمن از شيعيان را كرده است.
تا شايد بتواند به كابوسهاى شبانه صهيونيستها و آل سعود پايان دهد. كابوسى كه تعبير آن جز گسترش سريع حركت تبشيرى شيعه و تكميل حلال شيعى نيست! آن هم جايى در بيخ گوش وهابيت، يعنى در همسايگى عربستان.
روند تعبير اين كابوس آنقدر سريع است و آن قدر براى وهابىها وحشتناك، كه خود را در آغوش صهيونيستها افكنده و همانند آنها كه در ايام حج غزه را به خاك و خون كشيدند، مشغول جنايت در صعده هستند.
اما به راستى شيعيان يمن كيستند؟ چه مىگويند و چه مىخواهند؟
در واقع شيعيان يمن از سه فرقه جعفرى، زيدى و اسماعيلى تشكل يافتهاند كه عليرغم اقدامات تفرقهافكنانه وهابىهاى عربستان با تلاش بىوقفه رهبر خود شهيد علامه حسين حوثى وحدت خود را حفظ كردهاند. چرا كه او در زمان حيات خود با تشكيل گروه «جوانان مومن» به تربيت نيروهايى پرداخت كه بيشترين تبعيت را از فرهنگ قرآنى داشتند. چنانچه با شهادت او هم نتوانستند جلوى توسعه تشيع را بگيرند.
تا جايى كه شهادت حسين حوثى، هر روز علاقمندى و عمق انديشههاى اين متفكر جهان اسلام را در بين مردم بيشتر كرد و مردم يمن گروه گروه به مذهب شيعه گرويدند. اين گسترش سريع در حالى اتفاق افتاد كه حكومت يمن و البته همسايه وهابىاش اين رشد را بر نمىتابيد تا جايى كه على عبدالله صالح همچون صدام كه مىگفت نيازى به شيعيان در عراق ندارد گفت: شيعيان در يمن جايى ندارند!
در همين راستا بود كه سياست حذف شيعه از سرزمين يمن در دستور كار دولت و ارتش اين كشور قرار گرفت كه اعمالى چون تخريب مساجد، فحاشى به ائمه عليهمالسلام، ممنوعيت برگزارى مراسم عيد غدير و عاشورا و خريد و فروش و مطالعه نهجالبلاغه و صحيفه سجاديه را شامل مىشد.
ترس از پيروزى انقلاب ديگرى چون انقلاب اسلامى ايران در يمن و همچنين تجربه تلخ، ظهور و توسعه حزبالله لبنان، دولت يمن و پيش از آنان آل سعود را وادار مىكند تا ديوانهوار به قتل عام شيعيان در اين منطقه بپردازند.
اما از آنجا كه وعده خداوند صادق است و سنت او سرنوشتى سواى آنچه وهابىها براى شيعيان در نظر گرفتهاند مىخواهد.
ارتش يمن و آل سعود نه تنها در هيچ يك از شش جنگ رخ داده نتوانستند از رشد و بالندگى شيعيان يمن جلوگيرى كنند، بلكه به نفع شيعيان يمن نيز عمل كردند تا آنجا كه سياست واگرايى وهابىها به همگرايى هر چه بيشتر در شيعيان يمن انجاميد و امروز شيعيان شناسنامهاى ديروز هويت خود را بازيافته و همانان كه جرأت اظهار شيعه بودن نداشتند امروز با افتخار محبت اهل بيت را فرياد زده و خود را منتسب به گروه الحوثى مىدانند.
از ديگر سو فتاوى «شيخ عبدالعزيز آل شيخ»، مفتى اعظم عربستان هم نمىتواند روحيه تخريب شده نظاميان ارتش عربستان را تجديد حيات بخشد. تا آنجا كه نااميدانه همچون اسرائيل به استفاده از سلاحهاى نامتعارف روى آورده و به كشتار زنان و كودكان مىپردازند.
به هر حال آنچه در صعده مىگذرد، نه يك جنگ تازه بلكه حداقل سابقهاى شش ساله دارد كه نتيجه ظهور جريانى در راستاى، انقلاب صادر شده از ايران اسلامى و هسته مقاومت ديگرى متشكل از فرزندان معنوى امام خمينى(ره) آن هم در جايى به غير از لبنان است.
اما نكته و سوال آزار دهنده در اين ميان، اين است كه چه عاملى باعث شده تا پوشش رسانهاى اخبار مربوط به برادران و خواهران شيعه ما در يمن توسط رسانه ملى با سانسور شديد مواجه گردد؟!
تا امروز كه با اخبار كوتاه كشتار آنان مواجه مىشويم، حتى از فلسفه وجودى چنين گروهى بىاطلاع باشيم!
البته شايد دستگاه ديپلماسى به خاطر معذوريتهاى ديپلماتيك و مساله وحدت از حمايت علنى شيعيان يمن چشم پوشى كرده باشد.
اما حداقل وظيفه رسانه ملى كه دچار اين معذوريتها نيست،بازتاب شايسته وقايع صعده است؛ چرا كه درجه اهميت حمايت از شيعيان صعده كمتر از درجه اهميت شيعيان لبنان نخواهد بود. لذا سواى اخبار تاسف بار نسل كشى شيعيان در يمن، امت حزبالله ايران اسلامى و منتظران ظهور، بسيار خوشحال خواهند شداگر از انطباق شرايط فعلى يمن با روايات موثق دينى و منقول از اهلبيت(ع) اطلاع يابند كه براساس آن در آخرالزمان يمنىها نقش مهمى در ظهور حضرت حجت(عج) بازى مىكنند كه اتفاقا با جنبش ايران هم هماهنگ خواهد بود!
از سال2004 ميلادى (1383 شمسى) اين ششمين بار است كه ارتش يمن، موافقتنامه دوحه را نقض و جنگ و خونريزى به راه مىاندازد. اين ارتش به فرماندهى فرمانده خودسر خود على محسنالاحمر و البته با كمك وهابىهاى سعودى از بيستم مردادماه سال جارى، در عملياتى به نام زمين سوخته قصد پاكسازى شمال يمن از شيعيان را كرده است.
تا شايد بتواند به كابوسهاى شبانه صهيونيستها و آل سعود پايان دهد. كابوسى كه تعبير آن جز گسترش سريع حركت تبشيرى شيعه و تكميل حلال شيعى نيست! آن هم جايى در بيخ گوش وهابيت، يعنى در همسايگى عربستان.
روند تعبير اين كابوس آنقدر سريع است و آن قدر براى وهابىها وحشتناك، كه خود را در آغوش صهيونيستها افكنده و همانند آنها كه در ايام حج غزه را به خاك و خون كشيدند، مشغول جنايت در صعده هستند.
اما به راستى شيعيان يمن كيستند؟ چه مىگويند و چه مىخواهند؟
در واقع شيعيان يمن از سه فرقه جعفرى، زيدى و اسماعيلى تشكل يافتهاند كه عليرغم اقدامات تفرقهافكنانه وهابىهاى عربستان با تلاش بىوقفه رهبر خود شهيد علامه حسين حوثى وحدت خود را حفظ كردهاند. چرا كه او در زمان حيات خود با تشكيل گروه «جوانان مومن» به تربيت نيروهايى پرداخت كه بيشترين تبعيت را از فرهنگ قرآنى داشتند. چنانچه با شهادت او هم نتوانستند جلوى توسعه تشيع را بگيرند.
تا جايى كه شهادت حسين حوثى، هر روز علاقمندى و عمق انديشههاى اين متفكر جهان اسلام را در بين مردم بيشتر كرد و مردم يمن گروه گروه به مذهب شيعه گرويدند. اين گسترش سريع در حالى اتفاق افتاد كه حكومت يمن و البته همسايه وهابىاش اين رشد را بر نمىتابيد تا جايى كه على عبدالله صالح همچون صدام كه مىگفت نيازى به شيعيان در عراق ندارد گفت: شيعيان در يمن جايى ندارند!
در همين راستا بود كه سياست حذف شيعه از سرزمين يمن در دستور كار دولت و ارتش اين كشور قرار گرفت كه اعمالى چون تخريب مساجد، فحاشى به ائمه عليهمالسلام، ممنوعيت برگزارى مراسم عيد غدير و عاشورا و خريد و فروش و مطالعه نهجالبلاغه و صحيفه سجاديه را شامل مىشد.
ترس از پيروزى انقلاب ديگرى چون انقلاب اسلامى ايران در يمن و همچنين تجربه تلخ، ظهور و توسعه حزبالله لبنان، دولت يمن و پيش از آنان آل سعود را وادار مىكند تا ديوانهوار به قتل عام شيعيان در اين منطقه بپردازند.
اما از آنجا كه وعده خداوند صادق است و سنت او سرنوشتى سواى آنچه وهابىها براى شيعيان در نظر گرفتهاند مىخواهد.
ارتش يمن و آل سعود نه تنها در هيچ يك از شش جنگ رخ داده نتوانستند از رشد و بالندگى شيعيان يمن جلوگيرى كنند، بلكه به نفع شيعيان يمن نيز عمل كردند تا آنجا كه سياست واگرايى وهابىها به همگرايى هر چه بيشتر در شيعيان يمن انجاميد و امروز شيعيان شناسنامهاى ديروز هويت خود را بازيافته و همانان كه جرأت اظهار شيعه بودن نداشتند امروز با افتخار محبت اهل بيت را فرياد زده و خود را منتسب به گروه الحوثى مىدانند.
از ديگر سو فتاوى «شيخ عبدالعزيز آل شيخ»، مفتى اعظم عربستان هم نمىتواند روحيه تخريب شده نظاميان ارتش عربستان را تجديد حيات بخشد. تا آنجا كه نااميدانه همچون اسرائيل به استفاده از سلاحهاى نامتعارف روى آورده و به كشتار زنان و كودكان مىپردازند.
به هر حال آنچه در صعده مىگذرد، نه يك جنگ تازه بلكه حداقل سابقهاى شش ساله دارد كه نتيجه ظهور جريانى در راستاى، انقلاب صادر شده از ايران اسلامى و هسته مقاومت ديگرى متشكل از فرزندان معنوى امام خمينى(ره) آن هم در جايى به غير از لبنان است.
اما نكته و سوال آزار دهنده در اين ميان، اين است كه چه عاملى باعث شده تا پوشش رسانهاى اخبار مربوط به برادران و خواهران شيعه ما در يمن توسط رسانه ملى با سانسور شديد مواجه گردد؟!
تا امروز كه با اخبار كوتاه كشتار آنان مواجه مىشويم، حتى از فلسفه وجودى چنين گروهى بىاطلاع باشيم!
البته شايد دستگاه ديپلماسى به خاطر معذوريتهاى ديپلماتيك و مساله وحدت از حمايت علنى شيعيان يمن چشم پوشى كرده باشد.
اما حداقل وظيفه رسانه ملى كه دچار اين معذوريتها نيست،بازتاب شايسته وقايع صعده است؛ چرا كه درجه اهميت حمايت از شيعيان صعده كمتر از درجه اهميت شيعيان لبنان نخواهد بود. لذا سواى اخبار تاسف بار نسل كشى شيعيان در يمن، امت حزبالله ايران اسلامى و منتظران ظهور، بسيار خوشحال خواهند شداگر از انطباق شرايط فعلى يمن با روايات موثق دينى و منقول از اهلبيت(ع) اطلاع يابند كه براساس آن در آخرالزمان يمنىها نقش مهمى در ظهور حضرت حجت(عج) بازى مىكنند كه اتفاقا با جنبش ايران هم هماهنگ خواهد بود!