۱۳۸۸ بهمن ۱۸, یکشنبه

وقتي شيخ هادي هفت تير كش مي شود



در صفحه 4 صميمه روزنامه «اعتماد» مورخ 17 بهمن ماه نوشته شده بود که قرار است شيخ هادي غفاري شب اول قبر يقه آقاي شريعتمداري را بگيرد! ضمن آنکه نامه‌اي هم تهيه کرده تا با او دفن گردد و حجت او را در روز قيامت کامل کند .
البته بهتر است قبل از پرداختن به موضوع دعواي رئيس موسسه الهادي و مدير مسئول کيهان به بازخواني توجيهاتي ب‌پردازيم که آقاي غفاري براي پوشش اصل موضوع ارائه داده است. تا براساس آن به اتهامش درباره دپوي مقادير زيادي سلاح و مهمات جنگي در زيرزمين مسجد الهادي که اتفاقا توليت اين مسجد نيز بر عهده ايشان است پاسخ گفته باشد !
اتهام بسيار مهمي که وي براي تکذيب آن مدعي شد سلاحهاي مذکور متعلق به بسيج است و پس از انحلال پايگاه آن در مسجد الهادي از 17 سال پيش در اين محل جا مانده!
البته افكار عمومي به خوبي مي‌داند که شايد اين سخنان براي پر کردن صفحات ضميمه روزنامه اعتماد به درد بخور باشد اما قطعاجاي پاسخ سوالات متعدد در ذهن ايشان را نخواهد گرفت.
چرا که اولا همه حتي آنهايي که سابقه حضور فعال در يکي از پايگاههاي بسيج را ندارند مي‌دانند تا قبل از جمع‌آوري سلاح گرم از پايگاههاي بسيج هيچ کدام از اين پايگاهها سابقه نگهداري 98 قبضه کلاشينکف ، 57 قبضه کلت کمري و مثادير زيادي فشنگ جنگي را نداشته اند!
ثانيا برادران و خواهران بسيجي هم که در اداوار گذشته به انحاي مختلف از پايگاه بسيج سلاح تحويل مي‌گرفتند به خوبي واقفند که بروکراسي حاكم بر سازمان بسيج حتي براي تحويل يک فشنگ و عودت آن هم حساب و کتاب سختي را در نظر گرفته به گونه‌اي که حتي تحويل گيرنده يك فشنگ با مرمي سربي نخواهد توانست يک فشنگ با همان کاليبر اما با مرمي برنجي را به پايگاه تحويل دهنده عودت بدهد!
حال بايد به دنبال پايگاهي گشت که پس از انحلال و نقل و انتقال سيستم اداري و ادوات و تجهيزاتش فراموش کرده اين حجم از سلاح و مهمات را با خود برده يا به مراجع ذيصلاح و مافوق تحويل دهد!
ثالثا با فرض پذيرش اين توجيه ادامه ماجرا را چگونه تفسير کنيم؟ زيرا همه آنچه گذشت مربوط به روز پنجشنبه هشتم بهمن ماه است و اين در حالي است که با ادامه تحقيقات در روز جمعه يک قبضه سلاح يوزي، دو قبضه سلاح کمري ، يک قبضه کلاشينکف ، يک قبضه ژ 3 ، يک قبضه قناسه و هفت خشاب کامل ديگر نيز از منزل خادم مسجد کشف گرديد!
حتما اگر بخواهيم به ادله آقاي غفاري دل ببنديم در ادامه بايد بپذيريم که يا خادم مسجد از تونل زمان 17 ساله عبور کرده و يا دچار آلزايمر شديد است! و البته احتمال سوم اينکه نامبرده فرق سلاح و مهمات جنگي و... را نمي‌داند چرا که در مدت زمان24 ساعته که بين کشف سلاح از مسجد و منزلش فرصت داشته هيچ تلاشي در جهت جا به جايي يا مخفي کردن ادوات باقي مانده از خود نشان نداده است . يا شايد هم بتوان احتمال چهارمي رادر نظر گرفت و آن اينكه نام برده پشتش به رافت اسلامي كاربردي در نهادهاي مسئول گرم بوده و درنتيجه با حفظ الباقي مهمات سعي كرده حد اكثر بهره راازاين مهرورزي برده باشد چرا که مطمئن بوده در صورت دستگيريش آن قدرها هم که مي‌گويند ضرر نخواهد کرد!
اما بعد از همه اين تفاسير بهتر است برگرديم به دعواي شيخ هادي و آقاي شريعتمداري که طبق آن آقاي غفاري مدعي است که برخلاف خبر درج شده در کيهان مورخ يازدهم بهمن ماه وي به هيچ وجه به دليل نگهداري سلاح غير مجاز در بازداشت به سر نبرده است!
البته ميان اين دعوا افكار عمومي و البته عدالتخواه مايل است که ادعاي روزنامه کيهان صحت داشته باشد. که اگر نداشته باشد بايد بپذيريم وقتي يک نفر بااتهام سنگين نگهداري تعداد زيادي سلاح و مهمات جنگي غير مجاز حتي تا روشن شدن کامل قضيه و اثبات بي گناهيش در بازداشت نمي ماند!لابد سازمان بسيج هم آن قدر بي حساب و كتاب است که اين حجم از سلاح و مهمات را به راحتي در انباري يک مسجد و منزل خادم آن جا مي گذارد.و البته تنها راه پايان اين دعواپاسخ بسيج به افكار عمومي است تاشيخ هادي بداند مملكت اين قدر هم كه او فكر مي كند بي در و پيكر نيست