۱۳۸۹ شهریور ۸, دوشنبه

دستگاه ديپلماتيک بي عرضه است! نيروي انتظامي وارد عمل شود

لطفا به توالي اين اخبار دقت کنيد!
"يکشنبه سي ام خرداد 1389 اعلام شد خانمي 55 ساله و تبعه ايران درحالي كه براي انجام امور اداري به سفارت آلمان در تهران مراجعه كرده بود از سوي كارمندان اين سفارت مورد ضرب و شتم قرار گرفت.
وي كه ابتدا با همراهي كارمندان سفارت وارد آن محل شده بود با فحاشي ماموران آن‌جا مواجه مي‌شود. آن‌ها تلاش كردند تا وي را از سفارت بيرون كنند كه در نهايت منجر به آسيب ديدن دست‌ها و گردن وي مي‌شود.
سرانجام در حالي كه وي بيهوش شده بود از سوي مردمي كه مقابل سفارت بودند، عازم بيمارستان سينا شد.
بر اساس گزارش پزشكي قانوني و بر اساس شواهد معاينه، شانه راست، ساعد و مچ دست راست و زانوي چپ اين زن آسيب ديده‌اند و بيمار كه سابقه‌ عمل جراحي نيز داشته است، دو كبودي در ميان بازوي راست و ساعد راست داشته و دچار كوفتگي در عضلات و بافت‌هاي نرم شانه راست، ساعد و بازو بوده است. "
"شنبه ۲۶ تير 1389 منابع رسانه ای امارات متحده عربی از نحوه جدید جمع آوری اخبار داخلی‌ایران برای پخش و تحلیل های ضد جمهوری اسلامی توسط سفارت خانه های انگلیس در تهران و کشورهای همسایه خبر می دهند. اين اخبار بر اساس تقاضانامه‌ای است که از سوی بی.بی.سی به وزارت امور خارجه انگلیس ارسال شده، تا پیگیری در بازار نشر ایران بویژه ترجمه، اخبار تئاتر و سینما بخصوص سیاه نمایی جامعه ایران پس از انقلاب، آسیب های اجتماعی، چالش های اقتصادی و حتی پوشش و رفتارشناسی نسل جوان ایران بصورت جدی مورد توجه قرار دهد. در این درخواست همچنین جمع آوری اخبار در خصوص گرایش به موسیقی و اشاعه فرهنگ غربی در ایران و خوانندگان جوان زیرزمینی نیز مورد توجه قرار گرفته و از سفارتخانه‌های انگلیس در کشورهای همسایه ایران بویژه کشورهای حوزه خلیج فارس خواسته شده است از ایرانیان مسافر و مقیم این کشورها بیشتر در خصوص بافت ها فرهنگی و اجتماعی ایران اطلاعات جمع آوری شود.
رخنه هرچه بیشتر به دانشگاه های ایران، توجه به نشریات دانشجویی و شکار اطلاعاتي از طریق اینترنت و بدست آوردن فیلم های کوتاه جوانان ایرانی و فیلم های مستند از دیگر تقاضاهای «بی بی سی» از دستگاه دیپلماسی انگلیس در ایران است."
" روزدوم مرداد 89 بر اساس اخباري که بدست آمد ارتباطات یک باند زنانه فعال در جریان اغتشاشات سال گذشته با سفارت انگلیس درتهران محرز گرديد
محور این باند زنانه يک زن روسپي بود که علاوه بر داشتن فساد اخلاقی در یکی از مناطق تهران در جریان اغتشاشات سال گذشته نیز نقش به خیابان آوردن و تجمع یک باند زنانه را برعهده داشته است.
فرد مزبور به داشتن ارتباطات با اتباع و کارمندان سفارت انگلیس در تهران و رفت وآمد به باغ قلهک که در تصرف انگلیس می باشد اذعان داشته است."
"شنبه ۱۶ مرداد شنيديم پس ازاعلام سفارت انگليس مبني بر صدور ويزا براي كساني كه مايل به فراگيري زبان انگليسي هستند مراجعات روزها و ماه هاي اخير به اين سفارتخانه افزايش چشمگيري پيدا كرده به گونه اي كه بسياري از افراد نيز با دريافت اين ويزا و سفر به انگليس درخواست پناهندگي سياسي از اين كشور كرده اند. درخواست پناهندگي به دليل همجنس باز بودن از شايع‌ترين درخواست ها در اين ميان بوده است."
"دوشنبه ۲۵ مرداد گفته شد یكی از سران فتنه اخیرا ملاقات كاملا پنهانی با"سایمون گس " سفیر انگلیس در ایران داشته است. این دومین ملاقات اضطراری این فرد با سفیر انگلیس در طول یك ماه گذشته می باشد و این جدای از تماس های رابطین ونمایندگان آنها می باشد.
گفته می شود این ملاقات بی ارتباط با تحریم های اخیر و نقش آفرینی سران فتنه سبز در بی ثبات نمودن جامعه نمی باشد ."
" شنيده هاي موثق روز سه شنبه 26 مرداد حکايت از اين دارد که سفارت فرانسه در تهران اخيرا روابط نزديکي با برخي بازيگران سينما داشته و به برخي از آنها پيشنهاد بورسيه شدن در فرانسه را داده، ضمن اينکه قرار است به يکي از کارگردانان مسئله دار با نظام بزودي دکتراي افتخاري بدهد!
همچنين شنيده شده سفارت فرانسه با برخي نخبگان پزشکي و هسته اي ايراني تماس گرفته و آنان را به خروج از کشور تشويق کرده است.
درهمان روز شنيديم مقامات سفارت اتریش اقدام به برگزاری يک پارتی در این سفارتخانه پرداختند که میهمانان ایرانی آن ضمن کشف حجاب، اقدام به سرو مشروبات الکلی کردند
در این پارتی مختلط که با کنسرت موسیقی نیز همراه شده بود، 130 زن و مرد ایرانی و خارجی شرکت داشتند.
اين در حالي بود که پلیس دیپلماتیک مي خواست از ورود 60 نفر زن و مرد ایرانی که مست بودند به داخل سفارت اتریش جلوگیری کنداما آقای سفیر بلافاصله وارد عمل شد و از بین این افراد، بیش از 10 زن ایرانی را به آغاز پارتی مذکور رساند. سفیر اتریش علاوه بر دخالت در کار پلیس دیپلماتیک، به درگیری لفظی با ماموران حاضر در محل پرداخت."
و دست آخردر روزپنجشنبه ۴ شهريور وزیر اطلاعات در مورد کمک یک میلیاردی آمریکا به سران فتنه گفت: بخشی از کمک های مالی غرب به جریان فتنه از سوی سفارتخانه‌های غربی صورت گرفت."
.... بله مشاهده سير نزولي فاصله زماني ارسال خبر از اعمال خلاف قانون و ضد امنيتي سفارتخانه هاي خارجي در ايران به همان اندزه که شما را نگران کرد،نگران کننده است! اما جالب اينجاست همه اينها بعد از افتضاحي است که ديپلماتهاي بريتانيا و فرانسه با شرکتشان در اغتشاشات سال گذشته به بار آوردند! که به دستگيري برخي از آنها انجاميد.
اين وقايع حکايت از يک گستاخي عيان دارد که روز به روز هم در حال افزايش است و البته که براي مردم مسلمان و غيور ما قابل تحمل نيست، چنانچه تاريخ ايران نيز با ثبت سرنوشت وزير مختار روس و سفارت آمريکا مويد همين گفتار است ! لذا تنها عاملي که به خويشتن داري ملت مسلمان ايران تا امروز انجاميده چشم اميدي است که به عملکرد قاطع بازوهاي اجرايي حکومت اسلامي دوخته شده و در همين راستا بود که هفته نامه يالثارات الحسين برآن شد تا ضمن اعلام نگراني و مطالبه خود به مسئولين به چاره جويي و تبادل نظر با آنان در اين رابطه بپردازد و حاصل اين تلاش گفت و گوي اين هفته نامه با پنج تن از اعضاي کميسيون امنيت ملي مجلس شوراي اسلامي است که در ذيل مي آيد:
***
محمدکرمي‌راد نماينده مردم کرمانشاه و منشي دوم کميسيون امنيت ملي مجلس شوراي :
*آقاي کرمي راد نظر شما راجع به اخباري که از عملکرد سوءسفارتخانه هاي خارجي مي‌رسد چيست؟
-هر سفارتخانه‌اي در هر کجاي دنيا که باشد تابع يکسري مقررات خاص است. اما ما شاهد بوديم که برخي سفارتخانه‌ها در جريان فتنه‌اي که پشت سر گذاشتيم، ايفاگر نقش اول بودند به خصوص در سفرهايي که به قم داشتند! يا تماس‌هاي مستقيمي که با سران فتنه و عوامل فتنه برقرار مي‌کردند. و در رأس اين سفارتخانه‌ها انگليس قرار داشت.و بي‌بي‌سي هم با راه‌اندازي يک شبکه جديد در جبهه رسانه به کمک آنها آمد. اما در ادامه اين روند شاهد عملکرد سفارتخانه‌هاي ايتاليا و اتريش هستيم. لذا اين مؤيد روندي است که نشان مي‌دهد دخالت در امور داخلي ايران و اقدام به جاسوسي و اقدامات ضدامنيتي جزو عملکرد عادي و روزمره آنها شده است(!)
*به نظر شما چه کار بايد کرد؟
- قطعا اين مسأله مطالبه از دستگاه‌هاي امنيتي براي هوشياري بيشتر را به طور جدي مطرح مي‌کند!
*اما در مواردي که اعمال خلاف، داخل سفارت صورت مي‌پذيرد گفته مي شود ما حق دخالت نداريم؟!
- ببينيدسفارتخانه داراي تعريف است يعني محيط داخلي سفارتخانه که شامل اعضاي همان سفارتخانه هم هست از دخالت مصون است. اما اگر قصد برگزاري برنامه‌اي دارند که براساس آن قرار است افرادي از اتباع ما وارد سفارتخانه شوند بايد از قبل اين برنامه را اعلام کنند. حتي در صورت اعلام برنامه اگر اين مراسم خلاف قوانين يا شرع حاکم بر جامعه ما باشد اجازه چنين کاري ندارند. لذا اين مسأله بايد توسط دستگاه ديپلماسي ما با راهکارهايي از جمله احضار و تذکر کتبي پايان داده شود و حتي اگر قبح مسأله به حدي است که عفت عمومي جريحه‌دار شده اقدام به اخراج سفير کنند.
*برخي معتقدند اينها با فرهنگ ما آشنا نيستند و بايد به آنها اطلاع رساني کرد.
- به نظر بنده اين سفارتخانه ها روي فرهنگ ما براي نفوذ، کار کارشناسي انجام مي‌دهند و به خوبي از اعمالي که باعث جريحه‌دار شدن عفت عمومي مي‌شود مطلعند و نمي‌توان جهل به قانون يا عرف را به عنوانه بهانه پذيرفت.
*با فرض اينکه از يک سو ما مي‌دانيم داخل سفارت چه خبر است! اما فسقي هم که انجام مي‌دهند به بيرون سرايت نمي کند و ازطرف ديگر مي‌دانيم اتباع ماهم قصد آمد وشد به داخل سفارت رادارند ، تکليف چيست؟
- اينجا نيروي انتظامي ضابط قضايي است و اگر گزارش قانوني مبني بر انجام عمل خلاف شرعي در داخل يکي از سفارتخانه‌ها به اين نهاد برسد، اين نيرو موظف است از ورود اتباع ايراني به اين محافل جلوگيري به عمل آورد.

زهره الهيان نماينده مردم تهران و منشي اول کميسيون امنيت ملي مجلس شوراي اسلامي
*خانم الهيان لطفا بفرماييد شما در مورد نحوه عملكرد سفارت انگليس و فرانسه اطلاعي داريد؟
- در فتنه‌اي که گذشت ما شاهد دخالت مستقيم سفارتخانه‌هاي خارجي و مشخصاً انگليس و فرانسه در امور داخلي ايران بوديم که بعضاً برخي ديپلمات‌ها در خيابان و کنار اغتشاشگران مشاهده شدند.
*آيا اين مسائل تاثيري هم بر روابط ديپلماتيك ما با اين دوكشور داشته است؟
- البته! اين موضوع به شدت بر روند روابط حسنه ميان ما و اين کشورها تأثير منفي گذاشت
*اين كاهش سطح روابط كه فرموديد روي عملكردسفارتخانه‌ها هم تاثيري داشت!؟
- خير ما بعد از انتخابات هم شاهد تلاش اين سفارتخانه‌ها براي ارتباط‌گيري‌هاي مشکوک با اتباع ايراني بوديم که اين مسأله در مغايرت کامل با قوانين جمهوري اسلامي ايران است.
*به نظر شما آنها چه اهدفي از اين ارتباطات دارند؟
- هدفشان در اين ارتباط‌گيري‌ها جاسوسي و انتقال اطلاعات است. با توجه به سخنان وزیر اطلاعات در رابطه با کمک های مالی غرب به سران فتنه بر مبنای مستندات موجود و ارتباطاتی که در شرایط قبل و بعد از انتخابات فتنه‌گران با سفارتخانه‌های خارجی و افراد خارج از کشور داشتند شاید دیگر حتی نیاز به سند و مدرکی هم در رابطه با کمک های غرب به فتنه گران نباشد.
*با وجود اينكه مي دانيم سفارتخانه‌ها مصونيت ديپلماتيك دارند، چه كاري براي ممانعت از اعمال سوءآنها در قبال اتباع ايراني از ما بر مي‌آيد؟
- در صورتي که وزارت اطلاعات تأييد کند که قرار است برنامه‌اي مشکوک داخل يکي از سفارتخانه‌ها انجام پذيرد، نيروهاي انتظامي به عنوان ضابط قضايي موظف هستند از ورود اتباع ايراني به اين سفارتخانه‌ها جلوگيري کنند.
کاظم جلالي نماينده شاهرود و مخبر كميسيون امنيت ملي مجلس شوراي اسلامي :
* آقاي جلالي به نظر شما دليل عدم توقف عملكرد سوء برخي سفارتخانه‌هاي خارجي چيست؟
- برخي از سفارتخانه‌هاي خارجي در ايران پا را فراتر از مسائل ديپلماتيک گذاشته‌اند و به دخالت در امور داخلي ما مي‌پردازند. در واقع مسأله‌اي که باعث شده اين کشورها علي‌رغم ارتباط ديپلماتيکي که با ما دارند دست به جاسوسي و اعمال مداخله‌جويانه بزنند بغض و کينه‌اي است که از قطع شدن منافعشان در کشور جمهوري اسلامي ايران از ما دارند. لذا در اين راستا اقدام به برخي اعمال مشکوک نظير برقراري ارتباط با اتباع ما از اصناف مختلف از ‌جمله هنرمندان مي‌کنند که اين مسأله کاملاً برخلاف حقوق ديپلماتيک مرسوم در دنياست.
* آيا در حقوق بين الملل حق فعاليت هاي فرهنگي و ارتباط با عناصر فرهنگي براي همه ديپلماتها در نظر گرفته شده است؟!
- خير اين مسئله برخلاف حقوق بين‌المللي است زيرااساس کار سفارتخانه‌ها ارتباط با دولت‌هاست و در اصل وظيفه آن تحکيم روابط با دولت‌ها در عرصه سياسي و اقتصادي است. نظير اين خلافكاري را ما از سفارت انگليس شاهد بوديم که تحت لواي کار فرهنگي اقدام به آموزش افراد براي جاسوسي مي‌کردند که منجر به سوال از وزير اطلاعات و امور خارجه و فرهنگ و ارشاد اسلامي در دوره تصدي مجلس هفتم شد.
* پس تكليف در اين مورد چيست؟
- بايددستگاه ديپلماتيک در قبال عملکرد سفارتخانه‌ها خيلي جدي‌تر وارد ميدان عمل شود، کما اينکه اگر يکي از سفراي ما در کشورهاي خارجي قصد انجام فعاليتي را داشته باشد،. بلافاصله با اتهام اقدام عليه امنيت ملي (!) آن کشور مواجه شده و عملکردش محدود مي‌شود. لذا بايد براساس عرف و قوانين بين‌الملل وزارت خارجه قاطعيت بيشتري به خرج دهد.
*برخي سفارت خانه ها پارتي برگزار مي‌كنند! آيا حق اين كار را دارند؟
- در مورد مراسم يا برنامه‌هايي که داخل سارتخانه‌ها برگزار مي‌شود اينها مي‌توانند برخي مقررات کشور ما را رعايت نکنند آن هم به شرطي که بازتاب بيروني نداشته باشد و اذهان مردم را خدشه‌دار نکند.
*اما برخي اتباع ايراني هم به اين پارتي ها دعوت مي‌شوند!؟
- در مورد اتباعي که داخل سفارتخانه‌ مي‌شوند، نوع ورود و اينکه براي انجام چه نوع برنامه يا اقدامي وارد سفارتخانه مي‌شوند قابل پرسش است. لذا سفارتخانه‌ها تنها در جهت تأمين منافع مشروع دولت متبوعشان آزادي عملکرد دارند. و اعمال انتصابي آنها در بقيه موارد قابل پيگرد است.
محمد کريم عابدي نماينده فردوس و طبس و عضو كميسيون امنيت ملي مجلس
*شما به عنوان عضو كميسيون امنيت ملي انحراف معياري در عملكرد سفارت‌خانه‌هاي خارجي مشاده نمي كنيد؟
-اصولا سفارتخانه‌ بين کشورهايي که روابط دوست و حسنه باهم دارند تاسيس مي‌شود و عملکرد سفارتخانه‌ها هم در جهت ارتقاي سطح روابط مابين دولتهاست.که اين دامنه‌اي از مسائل سياسي تا اقتصادي را در بر‌مي‌گيرد و اين مساله در استوارنامه سفير ذکر گرديده که من براي ارتقاء سطح روابط آمده‌ام.
اما متاسفانه برخي کشورها سفارتخانه را تبديل به جاسوسخانه کرده‌اند و به تبع آن قصد مداخله در امور داخلي کشورهاي ديگر را دارند و ما شاهد هستيم که انگلستان در قبال ايران در طول تاريخ به همين نحو عمل کرده است.در واقع عملکرد سفارت انگلستان مشابه سفارت آمريکا در اوايل پيروزي انقلاب است که قصد تعيين وکيل و وزير در مملکت را داشتند. کمااينکه شاهد بوديم سفير انگليس خارج از حوزه ديپلماتيک قصد برقراري ارتباط با برخي اشخاص و مسئولين و حتي مراجع را داشت که با هوشياري آنان و جواب رد ايشان مواجه شد.
لذا اين آگاهي از طريق رسانه‌ها و مطبوعات بايد به عموم مردم داده شود که آگاه باشند وقتي سفارت يک کشور بيگانه قصد برقراري ارتباط با آنان را دارد دقت کنند که اين ارتباط‌گيري با چه قصد و هدفي صورت مي‌‌پذيرد.

* در صورت اطلاع رساني آيا نتيجه اي عايد مي‌شود؟ يعني طيف مخاطب آنها هدف از اين ارتباطات را نمي داند؟
- ببينيد بعد از اطلاع‌رساني به مردم در مورد محدوده اختيارات يک سفارتخانه،اگر اين سفارتخانه‌ها از اين حدود عدول کردند دولت و حتي خود مردم موظفند که با آنها برخورد کنند و جلوي عملکردشان را بگيرند و نمونه‌اي از اين اطلاع رساني باعث شد اخيرا سفير انگليس هر کجا درخواست ملاقات داد با در بسته مواجه شود. لذا مطمئنا ادامه اين روند موجب فراخواني اين سفير از ايران خواهد شد که دليل آن هم ضعف در انجام ماموريت‌هاي محوله به اوست.
*آيا سفرا يا ديپلماتها به واسطه مصونيتي كه دارند در انجام هر كاري آزادند؟
- سفارتخانه سرزمين يک کشور بيگانه محسوب مي‌شود و داراي مصونيت است. همچنين شخص سفيرهم داراي مصونيت مي‌باشد؛ اما اين مصونيت به اين مفهوم نيست که يک سفير دست به هر کاري که دلش خواست بزند.
* اما سفير اتريش اخيرا در اقدامي شخصا با پليس ديپلماتيك درگير شده و ده نفر از زنان تبعه ايران را براي شركت در پارتي داخل سفارت برده؟!
- در موردي که سفير اتريش شخصا اقدام به بردن برخي خانم‌ها به داخل سفارت کرده، نيروي انتظامي موظف بوده که از ورود اين خانم‌ها که اتباع ايراني بودند به سفارت اتريش جلوگيري به عمل آورد. درست است که سفارتخانه و محيط آن داراي مصونيت است اما اين دليلي براي اين نيست که محيط سفارتخانه‌ تبديل به مرکز فساد شود.
*از لحاظ ديپلماتيك چه كاري از دست ما بر مي ‌آيد؟
- تذكر و حتي اخراج سفير.
*چرا اينها با وجود اطلاعي كه از فرهنگ ما دارند دست به اين گونه اقدامات مي زنند؟
- به نظر من اين امکان وجود دارد که سفير اخير اتريش از جناحي باشد که قصد ضربه زدن به روابط بين دو کشور را دارد؛ چرا که عمل انتصابي وي نه تنها در اينجا بلکه در هيچ کجاي دنيا پسنديده و قابل قبول نيست که به فرض وي بيايد و دست يک زن هرزه را گرفته و داخل سفارت منتقل کند!

محمود احمدي نماينده مردم شازند و عضو كميسيون امنيت ملي :
*آقاي احمدي آيا عملكرد انگليسيها درقبال مايك رفتار ديپلماتيك است؟
عملکرد انگليسي‌ها به عملکرد چند صد‌ ساله آنها برمي‌گردد و در واقع فلسفه وجودي آنها مبتني بر دخالت در امور داخلي ايران است که شاهد آن هم بسياري خرابکاري‌ها و اعمال تروريستي است که رخ داده و از مصاديق آن کودتاي سال گذشته بود که به وضوح دست انگليسي‌ها در اين قضايا قابل رويت بود..
انگليسي‌ها به عنوان حاميان مالي و رسانه‌اي جريان فتنه نقش اساسي ايفا کردند. در اين راستا فرانسوي‌ها هم کم و بيش چنين نقشي را ايفا کردند.
*پس دستگاه ديپلماتيك ما در مورد اين همه رفتار غير متعارف چه كار مي‌كند؟
- دستگاه ديپلماسي ما از به کارگيري يک سياست خام و نپخته رنج مي‌برد؛ يعني اينکه مسئولين وزارت خارجه واقعا بين حفظ جايگاه خود و اعمال سياستهاي نظام جمهوري اسلامي مردد هستند و لذا شواهد نشان مي‌دهد تا به امروز تنها به فكرحفظ مقام و منصب خود بوده‌اند.
متاسفانه دستگاه ديپلماسي ما يک دستگاه خموده و راکد است و سياست‌هاي غير شفافي در عرصه بين‌المللي دارد، .تا جايي که هر کشور کوچک و پيش پا افتاده‌اي سعي مي‌کند عزت مردم مسلمان جمهوري اسلامي ايران را زير سوال ببرد و کسي هم پاسخگوي آ‌ن نيست!
*چه كار بايد بكنند كه نمي‌كنند؟
- ببينيد، ما در سياست خارجي نبايد دست به عصا حرکت کنيم. متاسفانه شاهديم در کشورهاي اروپايي از اتباع ايراني در بدو ورود چهره‌نگاري مي‌کنند اما ما با همان کشورها با نهايت احترام رفتار مي‌کنيم که نمونه‌اش همين روباه مکار انگيس است که اتباعش تا پشت درهاي تهران بدون ويزا مي‌آيند!
*چطور؟
- يعني تا داخل فرودگاه امام مي‌آيند و بعد از آنجا مي‌توانند به مدت 15 روز ويزا تهيه کنند که اين بزرگترين عيب و ضعف براي ماست.
* در مورد عملكرد سفير اتريش چه نظري داريد؟
- کشور اتريش در قبال انقلابي بودن مردم ايران و در قبال عزت و شرف آنها عددي محسوب نمي‌شود.اين همان مردمي هستند که سفير روسيه را در قبال آن بي‌عصمتي تاريخي داخل سفارت تکه تکه کردند! اينها همان مردمند؛ اما امروز خود را قانونمدار مي‌دانند و حکومت را از خود مي‌دانند و معتقدند همه چيز بايد از راه قانوني حل و فصل شود. اما تاکي بايد شاهد باشند که سفارتخانه‌هاي ريز و درشت وابسته به صهيونيسم اين بي‌عصمتي را در قبال آنها مرتکب شوند و ملت ما سکوت کنند؟!
* عقبه اين گونه مسائل كجاست؟
بي غيرتي! اگر دستگاه ديپلماسي ما غيرت داشت و بعد از ضرب و شتم آن خانم ايراني در داخل سفارت آلمان وارد عمل مي‌شد؛ امروز شاهد اين بي‌حرمتي از طرف سفارت اتريش نبوديم!
*مگر وزارت خارجه از چه سياست يا خط مشيي پيروي مي كند؟
- دستگاه ديپلماسي ما يک دستگاه تشريفاتي و مبتني بر سياست "من فداي تو بشم!" است. و متاسفانه کسي هم جلودار خمودگي و بي‌عرضگي اين دستگاه نيست. و لذا اگرمردم اين حکومت را از خودشان نمي‌دانستند قطعا تکليف را مشخص مي‌کردند!
لذا بنده معتقدم در اين مورد اين دستگاه قانوني بويي از عرضه نبرده است.
*با وجود اين وضع وخيمي كه از دستگاه ديپلماتيك نقل مي كنيد بالاخره تكليف چيست؟
- ما از رئيس جمهور محترم انتظار داريم که شخصا پيشقدم شوند؛ چرا که اگر بي‌حرمتي به اتباع ايراني متوقف نشود ابعاد وحشتناک‌تري به خود مي‌گيرد.
*چطور ابعاد وسيع‌تري مي‌يابد؟
- ببينيد سه ماه از بي‌حرمتي سفارت آلمان نگذشته، امروز سفارت اتريش به خود جرات داده و به مردم ايران بي‌حرمتي کرده و فردا اين مسئله به سفارتخانه‌هاي آسيايي و آفريقايي تسري پيدا خواهد کرد!
*آيا اتباع خارجي در انجام هر عملي داخل سفارت آزادند؟
- محيط داخلي سفارتخانه‌ها جزو خاک آن کشور محسوب مي‌شود و بايد حريم آن رعايت شود اما اين حريم بايد حرمت صاحب خانه را هم نگاه دارد. در مورد گستاخي‌هايي از اين قبيل که نماي بيروني دارد، ما اجازه داريم که جلوي اين بي‌حرمتي بايستيم.
*در مورد عملكرد سفير اتريش كوتاهي را از كدام ناحيه مي بينيد؟
- اولا بايد بگويم ما متاسفيم که بي‌غيرتي به جايي رسيده که يک بيگانه مي‌آيد و دست يک زن ايراني را مي‌گيرد و داخل سفات مي‌برد و قطعا نيروهاي حاضر در محل بايد با اين وضعيت برخورد مي‌کردند و اگر نشده کوتاهي شده‌ است.
*اما در صورت برخوردهاي مشابه كه طرف مصونيت هم نداشته، شاهد هجمه به نيروي پليس بوده‌ايم؟!
- چطور ما خارج از اين مرزها براي سر دادن يک شعار مرگ بر اسرائيل با مشکل مواجهيم اما اينها براي انجام اين مفسده آزادند. لذا به نظر من اين عيب به ما بر مي‌گردد. اين بي‌عرضگي خودي را نبايد به گردن آنها انداخت.
*يعني نيروي انتظامي اين حق را دارد كه از ورود اتباع ايراني به داخل سفارت جلوگيري كند؟
- بله ! نيروي انتظامي اگر آگاه شود که در سفارتخانه‌اي برنامه‌هاي خارج ازعفت عمومي در حال برگزاري است و تردد اتباع ايراني مخل امنيت ملي است، بايد با جديت برخورد کند.

۱۳۸۹ شهریور ۲, سه‌شنبه

مذاکره با آمريکا از حوزه اختيارات دولت خارج است


اشاره: در هفته‌اي که گذشت شاهد ديدار مقام معظم رهبري با کارگزاران نظام بوديم که مثل هميشه پر از نکته‌ها و رهنمون‌هاي متعدد بود؛ از دعوت به حفظ وحدت گرفته تا پاسخ کوبنده به چنگ و دنداني که دشمنان نشان دادند، اما يک بخش از اين گفتار نه رهنمون بود و نه پاسخ به دشمن، بلکه تذکري بود که براي دومين بار پس از فروردين ماه تکرار مي‌شد که اين تذکر صريح مخاطبي را نمي‌يافت به جز کساني که بدون توجه به جايگاه قانوني خود دم از مذاکره با آمريکا مي‌زنند ! لذا يالثارات الحسين برآن شد تا ضمن گفت وگو با کارشناسان به واکاوي اين موضوع بپردازد تا مشخص شود چه تحليل و استدلالي باعث شده برخي از جايگاه قانوني خود عدول کرده و بدون توجه به قانون اساسي براي مذاکره با آمريکا اعلام آمادگي نمايند. در اين رابطه دو نماينده مجلس و يک کارشناس و تحليلگر روابط بين‌الملل پاسخگوي سوالات ارگان رسمي انصارحزب‌الله بودند:
حسن کامران نماينده مردم شهيد پرور اصفهان و عضو کميسيون امنيت ملي در ساعات استراحت کميسيون تلفيق بين دو جلسه بررسي قانون پنجم پذيراي سوالات ما بود.
*آقاي کامران، شما اخبار مربوط به تلاشهاي برخي مسئولين در مورد مذاکره با آمريکا را چگونه ارزيابي مي‌کنيد؟
حضرت امام فرمودند رابطه ما و آمريکا رابطه گرگ و ميش است و از سوي ديگر مقام معظم رهبري هم فرمودند ما با دشمن قهريم بر اين اساس استراتژي نظام مقدس اسلامي هم روشن است. چون تعيين سياست‌هاي کلي نظام از اختيارات مقام معظم رهبري است. و هيچ‌کس هم حق و اختيار ورود به اين حوزه را ندارد. ضمن اينکه حضرت آقا بارها فرموده‌اند که مواضع ما بايد براساس حکمت، عزت و مصلحت باشد و بر اين‌ اساس است که نظام ما نظامي ضد استکباري و عدالت‌خواه است. اما زيرساخت اين نظام را مردم تشکيل مي‌دهند و مردم ما هم همواره ثابت کرده‌اند که عاشق دين هستند و برپايه همين عشق هم به نظام جمهوري اسلامي رأي دادند. از اين طرف فرمايش امام و مقام معظم رهبري را هم داريم که خطاب به مردم فرمودند: اگر ما هم از خط اسلام خارج شديم شما هم دست از ما برداريد.
پس اين يک فرآيند است که ماهيت ضداستکباري نظام از آن تبعيت مي‌کند و اين براساس سرمنشأش به همان دين و سيره اميرالمؤمنين علي(ع) ختم مي‌شود.
لذا کساني مي‌توانند به اين حوزه وارد شوند و اظهارنظر کنند که داراي نيابت از مولا علي باشند و بقيه در طول اين افراد قرار مي‌گيرند؛ آن هم نه به عنوان کسي که اظهارنظر مي‌کند،بلکه تنها به عنوان يک مجري! لذا مذاکره با آمريکا هم از مصاديق همين مسأله است که عرض کردم و در مورد آن تنها نظر مقام ولي فقيه شرط است و لاغير! که براساس نظر ايشان هم اصولاً شأن آمريکا شأن مذاکره نيست! و لذا هيچ مقامي در کشور حق ندارد شأن مذاکره براي آمريکا قايل شود و از طرف ديگر بايد بگويم مردم هم چنين اجازه‌اي را به کسي نمي‌دهند و نخواهند داد؛ چرا که خلاف اعتقادات ديني آنهاست.
* بر چه اساسي مي‌گوييد شأن آمريکا شأن مذاکره نيست؟
- اين مسأله را حضرت آقا با يک مثال خوب توضيح دادند: مثل آمريکا مثال يک الواتي است که داخل يک مغازه مي‌شود و يک کالايي را قيمت مي‌کند و مغازه‌دار هم مي‌گويد 100 تومان اما آن شخص آن قدر دست مغازه‌دار را فشار مي‌دهد تا او مي‌گويد 30 تومان! و اين شأن شأن مستکبر است و مقام مستکبر مقامي است که نهايت ظلم و چپاول را در حق ديگران مي‌کند و ما هم همواره براي اين مقام مرگ خواسته‌ايم و بر همين اساس هم همواره مي‌گوييم مرگ بر آمريکا! لذا موعد مذاکره تنها وقتي فرا مي‌رسد که شعار ما تحقق يابد و مرگ آمريکاي مستکبر فرا برسد! و مذاکره پيش از اين موعد بيش از يک ديوانگي چيزي نيست!
* آقاي کامران همانطور که فرموديد همه مردم با اين مباني ايدئولويک آشنا هستند اما امروز مصداق عدول از اين مباني ايدئولوژيک کجاست که حضرت آقا در مورد آن تذکر مي‌دهند؟
- ببينيد حضرت آقا در بين کارگزاران نظام که افرادي از هر سه قوه حضور داشتند اين بيانات را فرمودند که اگر کسي در بين افراد وجود دارد که صحبت از مذاکره مي‌کند، با اين فرمايش استراتژي کلي نظام به او يادآوري شده باشد.
***
محمد اسماعيل کوثري ديگر عضو کميسيون امنيت ملي و نماينده مردم تهران باوجود مشغله کاري روزانه ساعت 22 شب و در منزلش پاسخگوي ما شد :
*آقاي کوثري شما آن بخش از فرمايشات حضرت آقا که در مورد مذاکره با آمريکاست را چگونه ارزيابي مي‌کنيد؟
- حضرت آقا بنا بر مسئوليتي که براي تعيين سياست‌هاي کلان نظام دارند، در ديداري که با کارگزارن نظام داشتند سياست کلي نظام در اين مورد خاص يعني مذاکره با آمريکا را هم بيان کردند. البته اين سياست مطابق روال گذشته بود و تغييري در اين سياست اعلامي از طرف حضرت آقا مشاهده نشد؛ چرا که هنوز رفتار آمريکا منطبق با همان بي‌صداقتي و ادبيات سابق است اما خب شاهد بوديم که صحبت‌هايي از طرف برخي افراد شده بود که برخلاف اين سياست بود. مبني بر اينکه مي‌شود با آمريکا وارد مذاکره شد و در واقع اين تذکري بود براي مسئولين که بايد در اين چارچوب تعيين شده حرکت بکنند. و ناخواسته وسيله‌اي براي خشنودي صهيونيست‌ها و آمريکايي‌ها قرار نگيرند ولو اينکه در حدّ حرف باشد.
* حضرت آقا در جايي از فرمايشات خود فرمودند: البته اين خوب است که عده‌اي بحث مذاکره را مطرح مي‌کنند! اگر ممکن است توضيح بيشتري در اين مورد بدهيد.
- ببينيد افرادي در سطوح مختلف با توجه به افزايش شدت تحريم‌ها، براساس نظر خودشان اينگونه نتيجه‌گيري کردند که وقت رفتن پاي ميز مذاکره فرا رسيده و به عقيده من حضرت آقا آب پاکي را روي دست اين اشخاص ريختند.
* شما وجود يک جريان را پشت اين ماجرا حس نمي‌کنيد!
- چطور؟
* ببينيد همان‌طوري که ما مي‌دانيم قطعاً کساني که بحث مذاکره را مطرح مي‌کنند به اين مسأله واقفند که صدور فرمان مذاکره با آمريکا فقط از اختيارات مقام معظم رهبري است و اگر سهواً مسأله‌اي مطرح شده باشد بعد از يک بار تذکر نبايد تکرار شود اما اين دومين بار است که حضرت آقا طي چند ماه گذشته راجع به اين مسأله مستقيماً وارد ميدان مي‌شوند!
- ببينيد در زمان حضرت امام و در دوره اصلاحات هم از اين رقم اظهارنظرها بود که الان يک مقدار با آن دوران متفاوت است.
* چه تفاوتي دارد؟
- در آن دوران و مخصوصاً دوره اصلاحات کساني مثل مهاجراني وارد اين ماجرا شدند و بحث مذاکره را پيش کشيدند که البته اين پيشنهاد از موضع ضعف و ترس بود. اما امروز دولت آقاي احمدي‌نژاد مطرح کننده اين پيشنهاد است اما با موضعي متفاوت، متفاوت به اين مفهوم که آقاي رييس‌جمهور به زعم خود از موضع قدرت و بالا دست اين مسأله را عنوان مي‌کند و البته فرقي نمي‌کند.
*چطور فرقي نمي‌کند؟
- ببينيد چه آنهايي که از سر ضعف اين مسأله را مطرح مي‌کردند و چه کساني که از موضع قدرت به اين مسأله رو مي‌کنند بايد تابع فرامين رهبري باشند. چرا که بايد بعد از سنجش همه جوانب ،اقدام به نتيجه‌گيري کرد. در واقع تصميم‌گيري براساس يکي دو بعد قضيه و مغفول ماندن ساير ابعاد نمي تواند صحيح باشد. لذا حضرت آقا با سنجش همه ابعاد، مذاکره با آمريکا را نفي مي‌کنند.
.
اما دکتر مصطفي ملکي کارشناس و تحليلگر روابط بين الملل به ابعاد بيشتري از اين موضوع پرداخت:
* آقاي دکتر! به نظر شما مذاکره با آمريکا عملي است؟
معمولا مذاکرات در راستاي حفظ يا دستيابي به منافع ملي معنا پيدا مي‌کند، يعني مذاکره دو رقيب يا دشمن زماني معنا واقعي پيدا مي‌کند که قرار است بازنگري در زمينه‌هاي حل منافع بلوکه شده دو طرف داشته باشد و نگاهي به تجربه دويست ساله تاريخ سياسي جهان به خصوص در زمان جنگ جهاني دوم و بعد آن در شرايط خاص و بن بست سياسي، پيشنهاد مذاکره يکي از روش‌هاي مرسوم در ديپلماسي بوده است؛ مثلا مذاکرات دو کره، مذاکره ايالات متحده و اتحاد جماهير شوروي سابق و .... اما در خصوص نظام جمهوري اسلامي ايران و دولت‌هاي وقت از آنجائي که ساز و کار تصميم‌گيري و تصميم‌سازي تابع شرايط خاصي است که بايد هريک از قوا از ظرفيت‌هاي قانوني خود در اين راستا استفاده کند و سرانجام پروسه تصميم‌سازي در موضوع خاص مذاکره با آمريکا تحت نظارت مقام ولايت فقيه اتخاذ خواهد شد، صرف‌نظر از پايگاه طبقاتي هر يک از دولت‌ها و نظرات فن‌سالارنه خود طبيعي است مبحث مذاکره يا عدم مذاکره سرانجام بايد در اين چارچوب نهادينه شود تا زمينه اجرايي پيدا کند. همان‌گونه که مقام معظم رهبري بارها تاکيد داشتند با اصل مذاکره، نظام سياسي ما مشکل نداشته و نخواهد داشت، بلکه شرايط مذاکره و جايگاه هريک از طرفين نقش بسزايي در انجام اين مهم داشته و خواهد داشت.
* پس همان‌طور که اشاره کرديد اگر مذاکره‌اي در کار باشد شخص رهبري بايد فرمان آن را صادر کند اما ظاهرا برخي اين پيشنهاد را به شکل مستقل مطرح کرده‌اند؟!
- ممکن است دولت در زمانهاي خاصي و متناسب با شرايط نظام بين‌اللملي مبتني بر برداشت‌ها و نظرات کارشناسي خود ديدگاههايي را مطرح کند و اين طرح تا تحقق آن، همان‌گونه که در قانون اساسي کشورمان پيش‌بيني شده فاصله زيادي دارد؛ چه بسا در ادبيات سياسي طرح چنين موضوعاتي ممکن است با هدف سنجش رفتار طرف مقابل (رقيب) مطرح ‌شود که از آن به بالن تست نيز ياد مي‌کنند. بنابراين دشمن‌شناسي و به تبع آن استکبار ستيزي باتوجه به مشي يکجانبه‌گرايي آمريکا در رفتار همه دولتها اجتناب‌ناپذير بوده و خواهد بود.
* نظر کارشناسي رئيس‌جمهور چگونه با دو تذکر مقام معظم رهبري قابل جمع است؟
- نظام جمهوري اسلامي، نظامي هدفمند و طبق قانون‌اساسي داراي نظام تفکيک قواست و هر گونه تصميم‌سازي طبق ظرفيتهاي موجود قانون اساسي داراي پروسه‌اي است که همواره در حوزه تصميم‌سازي همه روساي قوا مي‌بايست نظرات ارشادي و حتي مولوي ولايت فقيه را نصب العين خود داشته باشند.
اما ممکن است در نظام بوروکراسي، دولت نظرات خاصي را دنبال کند و پيشنهاد بدهد. مثلا برداشت دولت اين باشد که با طرح چنين موضوعاتي، موانع احتمالي آمريکا در منطقه عليه توسعه سياست خارجي کشورمان را برطرف نمايد و يا حجم مبادلات آمريکا در حوزه فناوري و اقتصاد سهم بسزايي باشد که همين در روند توسعه اختلال ايجاد کند و... و يا تشخيص بدهد موضوع مذاکره مي‌تواند مسکني در حوزه ديپلماسي باشد
* فکر مي‌کنيد اين نظرات کارشناسي کامل و همه جانبه است؟
- خير، اين به معني حل صورت مسئله نيست و طبيعي است در صورت تحقق چنين نيتي بايد زمينه‌هاي منطقه‌اي بين‌المللي، حقوق بين‌اللملي و بسياري از موضعات گردو غبار گرفته گذشته مثل سرمايه‌هاي بلوکه شده کشورمان مطرح شود . بنابراين طرح موضوع مذاکره به معني ايجاد مذاکره و برقراري رابطه عملي نيست.
*آقاي ملکي به هرحال رئيس‌جمهور براي خود تحليلي دارند که ايشان را به اين سمت سوق داده است؟ لطفا از لحاظ علمي رد يا قبول آن را براي خوانندگان شرح دهيد؟
- ببينيد اولا در مقام نظر و عمل در ساختار قانون اساسي و نظام اخلاقي کشورمان منويات ولايت فقيه در خلال سي سال گذشته ارجحيت داشته، دارد و در آينده نيز خواهد داشت، ثانيا بنده واقعا از بدنه تحليلي که رئيس‌جمهوري محترم از آن بهره‌مند مي‌شوند بي‌اطلاع هستم!
*يعني هيچ پشتوانه کارشناسي نمي‌توان براي آن يافت؟
- البته اين پيشنهاد بارها با ادبيات مختلفي به طور رسمي ياغير رسمي از تربيون‌هاي کشور مطرح شده است لذا من هيچ رويکرد نظري خاصي را برداشت نمي‌کنم! اما از نظر فني و تئوريک شرايط نظام بين‌المللي و ساختار شکننده منطقه‌اي که در آن هستيم و موقعيت فعلي که جمهوري اسلامي در حال گذار از قدرت منطقه‌اي به قدرت فرامنطقه‌اي است و طبق نظريه ثبات هژمونيک شرايط مااقتضاي چنين پيشنهادي مبني بر مذاکره را بر نمي‌تابد!
* ما شاهديم که در قبال منافع هسته‌اي، رئيس‌جمهور خيلي سفت و سخت عمل مي‌کند.و برخي کارشناسان هم مي گويند ايشان از موضع قدرت و بالادست چنين پيشنهادي داده لطفا بفرماييد منافع استراتژيک ما در ساير مسائل چه تفاوتي با مسئله هسته‌اي دارد که ايشان حاضر شدند با آمريکا پاي ميز مذاکره بنشينند؟
هيچ تفاوتي در خصوص موضوع هسته‌اي و مسائل ديگر در منظر آمريکا وجود ندارد و درآينده هم تفاوتي نخواهد داشت.
*لطفا بيشتر توضيح دهيد؟
- يعني اين که مي‌گوييد دولتمردان در يک موضوع متقدرانه عمل کردند و در موضوعات ديگر انعطاف داشته يا دارند بي‌معني است!
*چطور؟
- چون مدل مذاکره احتمالي آمريکا باايران براساس مثلت استوار است و اگر قرار باشد در يک موضوع امتياز بدهيم تابع قاعده‌بازي دومينه ناگزير بايد در ساير موضوعات هم امتياز داد! و ايالات متحده هميشه بسته مثلث رادر دستور کار قرار مي‌دهد.
*اين مدل براي ما چگونه طراحي مي‌شود؟
مثلا در يک ضلع آن انرژي هسته‌اي سپس حقوق بشر، حقوق زنان، اقليتها و... تا به آخر.
* برخي معتقدند اين ديدگاهها از سوي يک جريان القا مي‌شود؟ آيا شما به اين مسئله معتقديد؟
طبق قانون اساسي رئيس‌جمهور بايد در مقام پاسخگويي در مقابل ملت هميشه آماده باشد لذا تصور نمي‌کنم هيچ کس داراي چنين شاني باشد که رئيس‌جمهور را تحت تاثير قراردهد! البته ممکن است در حوزه خصوصي افراد به هم علاقمند باشند وليکن در مقام جايگاه حقوقي نه مي‌تواند و نه بايد اين‌گونه باشد لذا اين سوال را تصور مي‌کنم از خود رئيس محترم جمهور يا نزديکان ايشان بپرسيد بهتر است!
*شما در مورد هوشنگ امير احمدي و همايش ايرانيان خارج از کشور و پيشنهاد رئيس‌جمهور براي مذاکره وجه اشتراکي مي‌بينيد؟
اگر به منابع رسمي توجه داشته باشيم، حضور آقاي امير احمدي را در اين همايش منتفي اعلان کرده‌اند! اما از آنجايي‌که که ايرانيان مقيم آمريکا بعد از يهوديان دومين اقليت قدرتمند در ايالات متحده به شمار مي‌آيند تصور مي‌کنم استفاده از اين ظرفيت مي‌تواند در موضوع مذاکره از نظر ديپلماسي عمومي حائز اهميت مي‌باشد. البته بايد ياد‌آور بشوم تنها يک فرد (مانند آقاي امير احمدي) به تنهايي نمي‌تواند در مقام اقليت قدرتمند هموطنان ايراني مقيم آمريکا قرار گيرد تا در موضوع مذاکره مفيد باشد يا نباشد.
*چرا با وجود شفافيت موجود در سياست هاي کلي نظام هم در دوره اصلاحات و هم در دولت آقاي احمدي نِاد شاهد تلاش براي مذاکره با آمريکا بوده و هستيم؟
متاسفانه به دليل فضاسازي تبليغاتي خارجي و داخلي، موضوع مذاکره با آمريکا تبديل به هيولايي شده که در چند قدمي انتخابات بيشتر گروههاي سياسي و اجتماعي ازاين موضوع به عنوان برگ برنده در کارآمدي خود استفاده مي‌کنند! اما مطابق با آموزه‌هاي ديني و ظرفيت‌هاي قانون اساسي دفاع از منافع ملي ضروري است و لازم است کسب و حفظ منافع ملي براساس قوانين حقوق بين‌الملل و در شان دو کشور باشد.








مذاکره باآمريکا از حوزه اختيارات رئيس جمهور خارج است



اشاره: در هفته‌اي که گذشت شاهد ديدار مقام معظم رهبري با کارگزاران نظام بوديم که مثل هميشه پر از نکته‌ها و رهنمون‌هاي متعدد بود؛ از دعوت به حفظ وحدت گرفته تا پاسخ کوبنده به چنگ و دنداني که دشمنان نشان دادند، اما يک بخش از اين گفتار نه رهنمون بود و نه پاسخ به دشمن، بلکه تذکري بود که براي دومين بار پس از فروردين ماه تکرار مي‌شد که اين تذکر صريح مخاطبي را نمي‌يافت به جز کساني که بدون توجه به جايگاه قانوني خود دم از مذاکره با آمريکا مي‌زنند ! لذا يالثارات الحسين برآن شد تا ضمن گفت وگو با کارشناسان به واکاوي اين موضوع بپردازد تا مشخص شود چه تحليل و استدلالي باعث شده برخي از جايگاه قانوني خود عدول کرده و بدون توجه به قانون اساسي براي مذاکره با آمريکا اعلام آمادگي نمايند. در اين رابطه دو نماينده مجلس و يک کارشناس و تحليلگر روابط بين‌الملل پاسخگوي سوالات ارگان رسمي انصارحزب‌الله بودند:
حسن کامران نماينده مردم شهيد پرور اصفهان و عضو کميسيون امنيت ملي در ساعات استراحت کميسيون تلفيق بين دو جلسه بررسي قانون پنجم پذيراي سوالات ما بود.
*آقاي کامران، شما اخبار مربوط به تلاشهاي برخي مسئولين در مورد مذاکره با آمريکا را چگونه ارزيابي مي‌کنيد؟
حضرت امام فرمودند رابطه ما و آمريکا رابطه گرگ و ميش است و از سوي ديگر مقام معظم رهبري هم فرمودند ما با دشمن قهريم بر اين اساس استراتژي نظام مقدس اسلامي هم روشن است. چون تعيين سياست‌هاي کلي نظام از اختيارات مقام معظم رهبري است. و هيچ‌کس هم حق و اختيار ورود به اين حوزه را ندارد. ضمن اينکه حضرت آقا بارها فرموده‌اند که مواضع ما بايد براساس حکمت، عزت و مصلحت باشد و بر اين‌ اساس است که نظام ما نظامي ضد استکباري و عدالت‌خواه است. اما زيرساخت اين نظام را مردم تشکيل مي‌دهند و مردم ما هم همواره ثابت کرده‌اند که عاشق دين هستند و برپايه همين عشق هم به نظام جمهوري اسلامي رأي دادند. از اين طرف فرمايش امام و مقام معظم رهبري را هم داريم که خطاب به مردم فرمودند: اگر ما هم از خط اسلام خارج شديم شما هم دست از ما برداريد.
پس اين يک فرآيند است که ماهيت ضداستکباري نظام از آن تبعيت مي‌کند و اين براساس سرمنشأش به همان دين و سيره اميرالمؤمنين علي(ع) ختم مي‌شود.
لذا کساني مي‌توانند به اين حوزه وارد شوند و اظهارنظر کنند که داراي نيابت از مولا علي باشند و بقيه در طول اين افراد قرار مي‌گيرند؛ آن هم نه به عنوان کسي که اظهارنظر مي‌کند،بلکه تنها به عنوان يک مجري! لذا مذاکره با آمريکا هم از مصاديق همين مسأله است که عرض کردم و در مورد آن تنها نظر مقام ولي فقيه شرط است و لاغير! که براساس نظر ايشان هم اصولاً شأن آمريکا شأن مذاکره نيست! و لذا هيچ مقامي در کشور حق ندارد شأن مذاکره براي آمريکا قايل شود و از طرف ديگر بايد بگويم مردم هم چنين اجازه‌اي را به کسي نمي‌دهند و نخواهند داد؛ چرا که خلاف اعتقادات ديني آنهاست.
* بر چه اساسي مي‌گوييد شأن آمريکا شأن مذاکره نيست؟
- اين مسأله را حضرت آقا با يک مثال خوب توضيح دادند: مثل آمريکا مثال يک الواتي است که داخل يک مغازه مي‌شود و يک کالايي را قيمت مي‌کند و مغازه‌دار هم مي‌گويد 100 تومان اما آن شخص آن قدر دست مغازه‌دار را فشار مي‌دهد تا او مي‌گويد 30 تومان! و اين شأن شأن مستکبر است و مقام مستکبر مقامي است که نهايت ظلم و چپاول را در حق ديگران مي‌کند و ما هم همواره براي اين مقام مرگ خواسته‌ايم و بر همين اساس هم همواره مي‌گوييم مرگ بر آمريکا! لذا موعد مذاکره تنها وقتي فرا مي‌رسد که شعار ما تحقق يابد و مرگ آمريکاي مستکبر فرا برسد! و مذاکره پيش از اين موعد بيش از يک ديوانگي چيزي نيست!
* آقاي کامران همانطور که فرموديد همه مردم با اين مباني ايدئولويک آشنا هستند اما امروز مصداق عدول از اين مباني ايدئولوژيک کجاست که حضرت آقا در مورد آن تذکر مي‌دهند؟
- ببينيد حضرت آقا در بين کارگزاران نظام که افرادي از هر سه قوه حضور داشتند اين بيانات را فرمودند که اگر کسي در بين افراد وجود دارد که صحبت از مذاکره مي‌کند، با اين فرمايش استراتژي کلي نظام به او يادآوري شده باشد.

محمد اسماعيل کوثري ديگر عضو کميسيون امنيت ملي و نماينده مردم تهران باوجود مشغله کاري روزانه ساعت 22 شب و در منزلش پاسخگوي ما شد :
*آقاي کوثري شما آن بخش از فرمايشات حضرت آقا که در مورد مذاکره با آمريکاست را چگونه ارزيابي مي‌کنيد؟
- حضرت آقا بنا بر مسئوليتي که براي تعيين سياست‌هاي کلان نظام دارند، در ديداري که با کارگزارن نظام داشتند سياست کلي نظام در اين مورد خاص يعني مذاکره با آمريکا را هم بيان کردند. البته اين سياست مطابق روال گذشته بود و تغييري در اين سياست اعلامي از طرف حضرت آقا مشاهده نشد؛ چرا که هنوز رفتار آمريکا منطبق با همان بي‌صداقتي و ادبيات سابق است اما خب شاهد بوديم که صحبت‌هايي از طرف برخي افراد شده بود که برخلاف اين سياست بود. مبني بر اينکه مي‌شود با آمريکا وارد مذاکره شد و در واقع اين تذکري بود براي مسئولين که بايد در اين چارچوب تعيين شده حرکت بکنند. و ناخواسته وسيله‌اي براي خشنودي صهيونيست‌ها و آمريکايي‌ها قرار نگيرند ولو اينکه در حدّ حرف باشد.
* فکر ميکنيد چرا عده اي هرچند وقت موضوع مذاکره را پيش مي کشند؟
- ببينيد افرادي در سطوح مختلف با توجه به افزايش شدت تحريم‌ها، براساس نظر خودشان اينگونه نتيجه‌گيري کردند که وقت رفتن پاي ميز مذاکره فرا رسيده و به عقيده من حضرت آقا آب پاکي را روي دست اين اشخاص ريختند.
* شما وجود يک جريان را پشت اين ماجرا حس نمي‌کنيد!
- چطور؟
*همان‌طوري که ما مي‌دانيم قطعاً کساني که بحث مذاکره را مطرح مي‌کنند به اين مسأله واقفند که صدور فرمان مذاکره با آمريکا فقط از اختيارات مقام معظم رهبري است و اگر سهواً مسأله‌اي مطرح شده باشد بعد از يک بار تذکر نبايد تکرار شود اما اين دومين بار است که حضرت آقا طي چند ماه گذشته راجع به اين مسأله مستقيماً وارد ميدان مي‌شوند!
- ببينيد در زمان حضرت امام و در دوره اصلاحات هم از اين رقم اظهارنظرها بود که الان يک مقدار با آن دوران متفاوت است.
* چه تفاوتي دارد؟
- در آن دوران و مخصوصاً دوره اصلاحات کساني مثل مهاجراني وارد اين ماجرا شدند و بحث مذاکره را پيش کشيدند که البته اين پيشنهاد از موضع ضعف و ترس بود. اما امروز دولت آقاي احمدي‌نژاد مطرح کننده اين پيشنهاد است اما با موضعي متفاوت، متفاوت به اين مفهوم که آقاي رييس‌جمهور به زعم خود از موضع قدرت و بالا دست اين مسأله را عنوان مي‌کند و البته فرقي نمي‌کند.
*چطور فرقي نمي‌کند؟
- ببينيد چه آنهايي که از سر ضعف اين مسأله را مطرح مي‌کردند و چه کساني که از موضع قدرت به اين مسأله رو مي‌کنند بايد تابع فرامين رهبري باشند. چرا که بايد بعد از سنجش همه جوانب ،اقدام به نتيجه‌گيري کرد. در واقع تصميم‌گيري براساس يکي دو بعد قضيه و مغفول ماندن ساير ابعاد نمي تواند صحيح باشد. لذا حضرت آقا با سنجش همه ابعاد، مذاکره با آمريکا را نفي مي‌کنند.
اما دکتر مصطفي ملکي کارشناس و تحليلگر روابط بين الملل به ابعاد بيشتري از اين موضوع پرداخت:
* آقاي دکتر! به نظر شما مذاکره با آمريکا عملي است؟
معمولا مذاکرات در راستاي حفظ يا دستيابي به منافع ملي معنا پيدا مي‌کند، يعني مذاکره دو رقيب يا دشمن زماني معنا واقعي پيدا مي‌کند که قرار است بازنگري در زمينه‌هاي حل منافع بلوکه شده دو طرف داشته باشد و نگاهي به تجربه دويست ساله تاريخ سياسي جهان به خصوص در زمان جنگ جهاني دوم و بعد آن در شرايط خاص و بن بست سياسي، پيشنهاد مذاکره يکي از روش‌هاي مرسوم در ديپلماسي بوده است؛ مثلا مذاکرات دو کره، مذاکره ايالات متحده و اتحاد جماهير شوروي سابق و .... اما در خصوص نظام جمهوري اسلامي ايران و دولت‌هاي وقت از آنجائي که ساز و کار تصميم‌گيري و تصميم‌سازي تابع شرايط خاصي است که بايد هريک از قوا از ظرفيت‌هاي قانوني خود در اين راستا استفاده کند و سرانجام پروسه تصميم‌سازي در موضوع خاص مذاکره با آمريکا تحت نظارت مقام ولايت فقيه اتخاذ خواهد شد، صرف‌نظر از پايگاه طبقاتي هر يک از دولت‌ها و نظرات فن‌سالارنه خود طبيعي است مبحث مذاکره يا عدم مذاکره سرانجام بايد در اين چارچوب نهادينه شود تا زمينه اجرايي پيدا کند. همان‌گونه که مقام معظم رهبري بارها تاکيد داشتند با اصل مذاکره، نظام سياسي ما مشکل نداشته و نخواهد داشت، بلکه شرايط مذاکره و جايگاه هريک از طرفين نقش بسزايي در انجام اين مهم داشته و خواهد داشت.
* پس همان‌طور که اشاره کرديد اگر مذاکره‌اي در کار باشد شخص رهبري بايد فرمان آن را صادر کند اما ظاهرا برخي اين پيشنهاد را به شکل مستقل مطرح کرده‌اند؟!
- ممکن است دولت در زمانهاي خاصي و متناسب با شرايط نظام بين‌اللملي مبتني بر برداشت‌ها و نظرات کارشناسي خود ديدگاههايي را مطرح کند و اين طرح تا تحقق آن، همان‌گونه که در قانون اساسي کشورمان پيش‌بيني شده فاصله زيادي دارد؛ چه بسا در ادبيات سياسي طرح چنين موضوعاتي ممکن است با هدف سنجش رفتار طرف مقابل (رقيب) مطرح ‌شود که از آن به بالن تست نيز ياد مي‌کنند. بنابراين دشمن‌شناسي و به تبع آن استکبار ستيزي باتوجه به مشي يکجانبه‌گرايي آمريکا در رفتار همه دولتها اجتناب‌ناپذير بوده و خواهد بود.
* نظر کارشناسي رئيس‌جمهور چگونه با دو تذکر مقام معظم رهبري قابل جمع است؟
- نظام جمهوري اسلامي، نظامي هدفمند و طبق قانون‌اساسي داراي نظام تفکيک قواست و هر گونه تصميم‌سازي طبق ظرفيتهاي موجود قانون اساسي داراي پروسه‌اي است که همواره در حوزه تصميم‌سازي همه روساي قوا مي‌بايست نظرات ارشادي و حتي مولوي ولايت فقيه را نصب العين خود داشته باشند.
اما ممکن است در نظام بوروکراسي، دولت نظرات خاصي را دنبال کند و پيشنهاد بدهد. مثلا برداشت دولت اين باشد که با طرح چنين موضوعاتي، موانع احتمالي آمريکا در منطقه عليه توسعه سياست خارجي کشورمان را برطرف نمايد و يا حجم مبادلات آمريکا در حوزه فناوري و اقتصاد سهم بسزايي باشد که همين در روند توسعه اختلال ايجاد کند و... و يا تشخيص بدهد موضوع مذاکره مي‌تواند مسکني در حوزه ديپلماسي باشد

* فکر مي‌کنيد اين نظرات کارشناسي کامل و همه جانبه است؟
- خير، اين به معني حل صورت مسئله نيست و طبيعي است در صورت تحقق چنين نيتي بايد زمينه‌هاي منطقه‌اي بين‌المللي، حقوق بين‌اللملي و بسياري از موضعات گردو غبار گرفته گذشته مثل سرمايه‌هاي بلوکه شده کشورمان مطرح شود . بنابراين طرح موضوع مذاکره به معني ايجاد مذاکره و برقراري رابطه عملي نيست.
*آقاي ملکي به هرحال رئيس‌جمهور براي خود تحليلي دارند که ايشان را به اين سمت سوق داده است؟ لطفا از لحاظ علمي رد يا قبول آن را براي خوانندگان شرح دهيد؟
- ببينيد اولا در مقام نظر و عمل در ساختار قانون اساسي و نظام اخلاقي کشورمان منويات ولايت فقيه در خلال سي سال گذشته ارجحيت داشته، دارد و در آينده نيز خواهد داشت، ثانيا بنده واقعا از بدنه تحليلي که رئيس‌جمهوري محترم از آن بهره‌مند مي‌شوند بي‌اطلاع هستم!
*يعني هيچ پشتوانه کارشناسي نمي‌توان براي آن يافت؟
- البته اين پيشنهاد بارها با ادبيات مختلفي به طور رسمي ياغير رسمي از تربيون‌هاي کشور مطرح شده است لذا من هيچ رويکرد نظري خاصي را برداشت نمي‌کنم! اما از نظر فني و تئوريک شرايط نظام بين‌المللي و ساختار شکننده منطقه‌اي که در آن هستيم و موقعيت فعلي که جمهوري اسلامي در حال گذار از قدرت منطقه‌اي به قدرت فرامنطقه‌اي است و طبق نظريه ثبات هژمونيک شرايط مااقتضاي چنين پيشنهادي مبني بر مذاکره را بر نمي‌تابد!
* ما شاهديم که در قبال منافع هسته‌اي، رئيس‌جمهور خيلي سفت و سخت عمل مي‌کند.و برخي کارشناسان هم مي گويند ايشان از موضع قدرت و بالادست چنين پيشنهادي داده لطفا بفرماييد منافع استراتژيک ما در ساير مسائل چه تفاوتي با مسئله هسته‌اي دارد که ايشان حاضر شدند با آمريکا پاي ميز مذاکره بنشينند؟
هيچ تفاوتي در خصوص موضوع هسته‌اي و مسائل ديگر در منظر آمريکا وجود ندارد و درآينده هم تفاوتي نخواهد داشت.
*لطفا بيشتر توضيح دهيد؟
- يعني اين که مي‌گوييد دولتمردان در يک موضوع متقدرانه عمل کردند و در موضوعات ديگر انعطاف داشته يا دارند بي‌معني است!
*چطور؟
- چون مدل مذاکره احتمالي آمريکا باايران براساس مثلت استوار است و اگر قرار باشد در يک موضوع امتياز بدهيم تابع قاعده‌بازي دومينه ناگزير بايد در ساير موضوعات هم امتياز داد! و ايالات متحده هميشه بسته مثلث رادر دستور کار قرار مي‌دهد.
*اين مدل براي ما چگونه طراحي مي‌شود؟
مثلا در يک ضلع آن انرژي هسته‌اي سپس حقوق بشر، حقوق زنان، اقليتها و... تا به آخر.
* برخي معتقدند اين ديدگاهها از سوي يک جريان القا مي‌شود؟ آيا شما به اين مسئله معتقديد؟
طبق قانون اساسي رئيس‌جمهور بايد در مقام پاسخگويي در مقابل ملت هميشه آماده باشد لذا تصور نمي‌کنم هيچ کس داراي چنين شاني باشد که رئيس‌جمهور را تحت تاثير قراردهد! البته ممکن است در حوزه خصوصي افراد به هم علاقمند باشند وليکن در مقام جايگاه حقوقي نه مي‌تواند و نه بايد اين‌گونه باشد لذا اين سوال را تصور مي‌کنم از خود رئيس محترم جمهور يا نزديکان ايشان بپرسيد بهتر است!
*شما در مورد هوشنگ امير احمدي و همايش ايرانيان خارج از کشور و پيشنهاد رئيس‌جمهور براي مذاکره وجه اشتراکي مي‌بينيد؟
اگر به منابع رسمي توجه داشته باشيم، حضور آقاي امير احمدي را در اين همايش منتفي اعلان کرده‌اند! اما از آنجايي‌که که ايرانيان مقيم آمريکا بعد از يهوديان دومين اقليت قدرتمند در ايالات متحده به شمار مي‌آيند تصور مي‌کنم استفاده از اين ظرفيت مي‌تواند در موضوع مذاکره از نظر ديپلماسي عمومي حائز اهميت مي‌باشد. البته بايد ياد‌آور بشوم تنها يک فرد (مانند آقاي امير احمدي) به تنهايي نمي‌تواند در مقام اقليت قدرتمند هموطنان ايراني مقيم آمريکا قرار گيرد تا در موضوع مذاکره مفيد باشد يا نباشد.
*چرا با وجود شفافيت موجود در سياست هاي کلي نظام هم در دوره اصلاحات و هم در دولت آقاي احمدي نِاد شاهد تلاش براي مذاکره با آمريکا بوده و هستيم؟
متاسفانه به دليل فضاسازي تبليغاتي خارجي و داخلي، موضوع مذاکره با آمريکا تبديل به هيولايي شده که در چند قدمي انتخابات بيشتر گروههاي سياسي و اجتماعي ازاين موضوع به عنوان برگ برنده در کارآمدي خود استفاده مي‌کنند! اما مطابق با آموزه‌هاي ديني و ظرفيت‌هاي قانون اساسي دفاع از منافع ملي ضروري است و لازم است کسب و حفظ منافع ملي براساس قوانين حقوق بين‌الملل و در شان دو کشور باشد.













۱۳۸۹ مرداد ۲۷, چهارشنبه

يا نستله را تعطيل کنيد يا سندي در رد اسناد ما بياوريد

اشاره: اين چندمين بار است که يك نهاد دولتي آب پاکي را روي دست کساني مي‌ريزند که قضيه تحريم شرکتهاي حامي اسرائيل در ايران را دنبال مي‌کنند. البته در گذشته تنها در غالب نامه‌نگاري‌هاي اداري بين‌ سازمانها ي متبوع اين نهاد اين اتفاق مي‌افتاد اما چهاردهم مرداد معاون پارلماني رئيس جمهور در يک همايش عمومي مستقيما اين مساله را اعلام کرد که نام نستله در فهرست شرکتهاي حامي اسرائيل که دولت تهيه کرده موجود نيست! و اين يعني اينکه نه تنها نستله که بلکه کوکاکولا و پيسي هم به توليد محصولات خود در ايران ادامه خواهند داد!
لذا اين مساله حساسيت دست‌اندرکاران هفته‌نامه يالثارات‌الحسين(ع) را به عنوان يکي از دنبال کنندگان حقوقي اين مساله برانگيخت تا به پيگيري ماجرا بپردازند در اين راستا هر چند تلاش نشريه، براي گفت و گو با آقاي ميرتاج‌الديني با پاسخ مساعد رو به رو نشد؛ اما در عوض دبيرکل جمعيت دفاع از انقلاب اسلامي فلسطين و يک کارشناس سياسي که هر دو از پيشروهاي پيگيري اين ماجرا هستند به سوالات ما پاسخگو بودند:
مجتبي رحمان دوست ، مشاور رئيس جمهور در امور ايثار گران و دبير كل جمعيت دفاع از انقلاب اسلامي مردم فلسطين است كسي كه سازمان متبوعش عضو اتحاديه بين المللي سازمانهاي غير دولتي حامي فلسطين و تهيه كننده اولين بروشورهاي تبليغاتي است كه نام شركت هاي حامي اسرائيل در آن درج شده بود لذا گفتگويي كه ميخوانيدحاصل تبادل نظر يالثارات الحسين باوي است:
* آقاي رحماندوست! روز 19 مردادماه تاريخ سر رسيد زمان تعيين‌شده‌ براي دولت بود تا فهرست شرکت‌هاي حامي رژيم صهيونيستي را براي تحريم اعلام کند اما از طرفي نه فهرستي در اين رابطه ارائه شده و نه اينکه دولت فهرست شرکت‌هاي صهيونيستي که سازمان‌هاي غيردولتي نظير همين جمعيت دفاع انقلاب اسلامي فلسطين که شما دبير کل آن هستيد را مي‌پذيرد.
شما از شرکت‌هايي نظير نستله، کوکاکولا، پپسي و لورال پاريس به عنوان حاميان اقتصادي اسراييل نام مي‌بريد اما دولت به واسطه آقاي ميرتاج‌الديني دو هفته پيش اعلام کرد که اين شرکت‌ها را صهيونيستي نمي‌داند؟
- اعتقادي که بنده دارم اين است که در اين مسأله مردم ما از دولت جلوتر حرکت مي‌کنند. متأسفانه بايد بگويم در اين مورد مردم کشورهاي عربي از مردم ما هم جلوتر حرکت مي‌کنند. به اين مفهوم که در بحث تحريم اسراييل با جديت و قدرت مسأله را پيگيري مي‌کنند.
* علت اين که ما از مردم كشورهاي عربي عقب‌تر هستيم چيست؟
- البته اين نكته كه عرض كردم به مفهوم انفعال يا کم‌هوشي مردم ما نيست بلكه مي‌توان گفت چون خارج از ايران مردم اصولاً نه دولت‌هاي خود را اسلامي مي‌دانند و نه اينكه به آنها اطمينان دارند و به همين دليل رأساً پيگير مسأله تحريم هستند، اما در کشور ما اعتماد مردم به دولت به عنوان بازوي اجرايي يک حکومت اسلامي باعث شده مردم از لحاظ پيگيري كمي عقب‌تر از ساير مسلمانان باشند. اما بايد بگويم با توجه به همين مسأله باز هم مردم از دولت جمهوري اسلامي ايران جلوتر حرکت مي‌کنند.
* علت اين که مردم از دولت جلوتر حرکت مي‌کنند، چيست؟
- امروز دنيا دنياي رسانه است و اطلاعات خيلي سريع و در سطح وسيع منتقل مي‌شود، خوب به تبع اين موضوع، مردم خيلي سريع متوجه تحرکات اقتصادي اين شرکت‌ها مي‌شوند و از آن آگاهي دارند. اما اين مسأله در پيچ و خم بروکراتيک دولت گير مي‌کند کما اينکه ما قوانين مفصلي در مورد تحريم شرکت‌هاي اسراييلي داريم اما ضعف جريان اطلاعات باعث کندي حرکت دولت در اجرا مي‌شود.
* چرا وقتي مردم اطلاعات خود را به دولت ارائه مي‌دهند دولت کتمان مي‌کند؟
- اين هم يك مشكل ديگر است و من هم آن را قبول دارم لذا ما با دو نوع واکنش از طرف دولت روبه‌رو هستيم يکي اينکه کل اين مسأله کتمان مي‌شود يعني اينکه مي‌گويند اصلاً کالايي با اين نام و نشان در بازار ما وجود ندارد و اينکه اگر مصاديق آن را معرفي کنيم ابراز مي‌کنند که به شکل قاچاق وارد بازار ايران شده است!
* آقاي رحماندوست ما شرکت‌هايي داريم که داخل کشور مشغول توليد کالا هستند يعني نستله به شکل مستقيم، کوکاکولا به واسطه شرکت خوشگوار مشهد و پپسي توسط شرکت ساسان در حال توليد كالاهاي خود هستند!
-در مورد شرکت‌هايي که نام برديد دولت اينگونه توجيه مي‌کند که اين شرکت‌ها چون بين‌المللي هستند نه سهام‌داران مشخصي دارند و نه اينکه اين سهام‌داران سهام ثابتي دارند يعني اينکه سهامشان به طور مرتب در بورس در حال دست به دست شدن است و نمي‌توان مشخص کرد که سهام آنها در چه زماني در اختيار اشخاص حقيقي و حقوقي صهيونيست يا حامي صهيونيست‌ها قرار دارد كما اينكه به دليل همين مبادلات ممكن است براي مدتي يك صهيونيست جزء سهامداران نستله باشد و براي مدتي هم هيچ سهام‌دار صهيونيست مالك سهام اين شركت نباشد.
* به نظر شما اين توجيه مناسبي است؟
- خير بنده هم معتقدم بايد شدت عمل و سرعت بيشتري در بروز کردن فهرست کالاهاي صهيونيستي به خرج داده شود. و لذا دولت بايد به طور مداوم فهرست خود را با تغيير شرايط تغيير دهد.
*اما آقاي رحماندوست بحث ما اصلاً بر سر سهام نيست! ببينيد اين شرکت‌ها در خط مشي خود يک روند ثابت را در تاريخ طي کرده‌اند؛ به اين مفهوم که هم خودشان با افتخار مي‌گويند و هم سايت‌هاي رسمي رژيم صهيونيستي، به فواصل زماني اخبار مربوط به سرمايه‌گذاري اين شرکت‌ها در بخش‌هاي صهيونيست‌نشين را منتشر مي‌کنند مثلا نستله که شرکت اصلي آن در سوئيس است براي کمک به رژيم صهيونيستي امتياز صادرات محصولات خود را به شركت صنايع غذايي اسرائيل داده و اين شركت هم از کارخانه مستقر در کريات گات بستني به سوئيس صادر مي‌کند! يعني مردم در زوريخ بستني ساخت شعبه اسرائيل نستله را مي‌خورند!
-بنده هم اين مسئله را مي‌دانم و ضمنا حرف‌هاي شما را قبول دارم و دفاع و توجيه اقتصادي را هم که در قبال اين مسئله مي‌شود را نمي‌پذيرم لذا بنده هم معتقدم دست به دست شدن سهام را به هيچ وجه نمي‌توان به عنوان يک توجيه براي سرپوش گذاشتن روي مسئله پذيرفت تا به بهانه آن شرکت‌هايي با سابقه واضح از اين فرصت استفاده کنند و در خاک ما سرما‌يه‌گذاري مستقيم انجام دهند.
*پس براي حل و رفع اين معضل بايد چه کار کنيم؟
- ببينيد ما بايد مردم را آگاه کنيم تا خود مردم به شکل خودجوش از خريد اين کالاها خودداري کنند. به هر حال هر شرکتي هرقدر هم داراي سرمايه‌گذاري قوي باشد بايد بتواند محصولات خود را بفروشد و ما مي‌توانيم با تحريم عمومي توسط مردم به آنها ضربه بزنيم.
*اما اين باعث نمي‌شود از سر تقصير دولت بگذريم، چون فارغ از اينکه در اين مورد اهمال مي‌کند، باعث خدشه‌دار شدن اعتماد مردم مي‌شود کما اينکه اين کار را ما چند سال است که انجام مي‌دهيم اما در بسياري از موارد مردم با ديدن برچسب اين کالاها که شماره مجوز از وزارت‌خانه‌هاي مختلف روي آن درج شده از ما مي‌پرسند اگر اين کالا صهيونيستي است پس چرا دولت مجوز توليد به آن داده؟
- بنده اين حرف را هم صد در صد مي‌پذيرم، و البته تلخ هم هست ولي بايد براي مردم جا انداخت وقتي اسم دولت جمهوري اسلامي مي‌آيد دليل نمي‌شود عملکردش مثل آيه قرآن صحيح باشد. لذا به نظر بنده خطا و اشتباه دولت در اين مسأله محرز است. از اين رو مطالبه مردم بايد جديت ادامه پيدا کند و در اين راستا هم اسنادي راکه در اختيار دارند به دولت ارائه دهند و بخواهند که يا سندي دال بر رد آن ارائه كند و يا به خواسته مردم گردن نهد!
محمد صادق كوشكي محقق و استاد دانشگاه يكي ديگر از مطالبه گران جدي در زمينه تعطيلي شركتهاي حامي اسرائيل در ايران است كه به سوالات يالثارات الحسين در اين زمينه پاسخ گفت:
* آقاي كوشكي لطفا درباره ماهيت شركتهايي كه ما آنها را حامي اسرائيل مي دانيم توضيح دهيد
- ببينيد آن بخش از شرکت‌هاي بين‌المللي حامي رژيم صهيونيستي که امروز در ايران سرمايه‌گذاري کرده‌اند، جزو شرکت‌هاي امپرياليستي هستند که نه صنايع مادر را به کشور آورده‌اند و نه تکنولوژي پيشرفته‌اي براي توليد محصولات خود دارند!، لذا واقعيت اين است که اين شرکتها با وارد کردن سرمايه‌اي اندک و به کارگيري نيروي کار ارزان، اقدام به توليد کالاهاي مصرفي براي مردم کشور مي‌کنند. در واقع هدف اين شرکتها از حضور در کشورهايي مثل ايران در درجه اول دستيابي به منابع اوليه ارزان است نظير آنچه نستله به عنوان يک شرکت آب فروش معروف در دنيا امروز با دسترسي به منابع بکر آب معدني در ايران به بسته‌بندي اين ماده خام و دستيابي به سود هنگفت از اين طريق مي‌پردازد. دومين دليل حضور اين شرکتها در ايران، معافيتهاي مالياتي است که از طريق اجراي قانون جذب سرمايه‌گذاري خارجي نصيبشان مي‌شود و سومين دليل نيروي کار ارزان است. دليل چهارمي که اين شرکتها اقدام به حضور در ايران مي‌کنند، ارزش افزوده‌اي است که به مواد اوليه بي‌ارزش آنها تعلق مي‌گيرد، به اين شکل که مثلا عصاره نوشابه يا قهوه فوري وارد کشور مي‌شود و پس از بسته‌بندي با قيمتهاي بسيار بالاتر به مردم فروخته مي‌شود. البته شرکتي مثل نستله به غير از آب معدني و شيرخشک که مواد اوليه را به قيمت ارزان از داخل تهيه مي‌کند، بقيه محصولات خود نظير انواع شکلات را از شعبه‌هاي ديگر خود در ساير کشورها نظير ترکيه و اندونزي وارد مي‌کند. يعني نه تنها اشتغال‌زايي براي نيروي کار ايجاد نمي‌كند بلکه سرمايه ما را نيز از کشور خارج مي‌کند. و اين در حالي است که براي همه توليدات اين شرکتها در داخل ايران کالاهايي جايگزين و با کيفيت مناسب وجود دارد.
* خب، کدام ويژگي اين شرکتها باعث مي‌شود که آنها را در رده شرکتهاي حامي اسرائيل قرار دهد؟
- هيچ کدام از شرکتهايي که ما نام مي‌بريم مبنا و پايه اسرائيلي ندارند مثلا شرکت مرکزي نستله در زوريخ پايتخت سوئيس است و يا کوکاکولا و پپسي اساسا شرکتهاي آمريکايي هستند که در نيويورک مستقرند حتي سهام‌داران مشخصي هم ندارند اما رويه و خط مشي آنها مطابق آنچه که خودشان اعلام مي‌کنند و منابع رژيم صهيونيستي اعلام مي‌کند، کمک به اقتصاد اسرائيل است.
* چگونه اين کار را مي‌کنند؟
- از طريق سرمايه‌گذاري وسيع در بخشهاي صهيونيست‌نشين که اين لزوما هم از طريق تاسيس کارخانه نيست؛ بلکه اينها در بخشهاي غير متربط هم فعالانه بارژيم صهيونيستي همكاري دارند مثلا لورال پاريس كه کالاهاي آن با برچسب فارسي در داروخانه‌ها توزيع مي‌شود، در طرحهايي مثل توليد سلاح‌هاي بيولوژيک شرکت داشته و يا کوکاکولا در بخشهايي از توليد تانک مرکاوا و موشکهاي آرو در اسرائيل همکاري کرده است. نستله هم در شهرک‌سازي‌ها با اسرائيل همکاري دارد؛ اين شرکت با خريد شرکت‌هاي اسرائيلي نظير مابروت بخش اعظمي از صنايع غذايي اسرائيل را در اختيار دارد و با دادن امتياز صادرات خود به اين نهاد اسرائيلي کمک شاياني به تجارت خارجي اين رژيم مي‌کند. بر اين مبناست که ما آنها را حامي اسرائيل مي‌دانيم.
* پس چطور آقاي ميرتاج‌الديني هفته گذشته اعلام کرد که شرکت نستله و يا شرکت‌هايي از اين دست در فهرست تهيه شده دولت قرار ندارند ؟
- اين بر مي‌گردد به عدم درک آقايان! ايشان همان‌طور که قبلا هم اعلام کرده‌اند شرکتي را صهيونيستي مي‌دانند که در سرزمين‌هاي اشغالي به ثبت رسيده باشد و روي محصولات آن عبارت ساخت اسرائيل درج شده باشد و طبعا مطابق گفته‌هاي خودشان کالايي را صهيونيستي مي‌دانند که از طريق ثبت سفارش و با حمل مستقيم از بنادر اسرائيل به فرض در بندرعباس تخليه شود! اين در حالي است که اصولا ما با اسرائيل در هيچ سطحي حتي با واسطه هم ارتباط نداريم و عملا احتمال وجود چنين محصولاتي در بازار کشور ما محال است!
* آيا اين تعاريفي که شما از يک شرکت صهيونيستي ارائه مي‌کنيد، با قانون وفق دارد؟
- بله، مطابق ماده واحده اسلامي مصوب سال 1371 شرايط همه اين شرکتها که الان در ايران فعال هستند با مندرجات در آن مصوبه وفق دارد اما بحث چيز ديگري است.
* توضيح بيشتري دهيد.
- ما مي‌گوييم که گيرم اصلا قانوني در اين رابطه نداريم که داريم! اما اين سوال مطرح است که آيا منطقي است ما به شرکتهايي که عملا پياده نظام دشمن درجه يک ما هستند از طريق خريد کالا يا اجازه توليد و فروش محصولاتشان کمک کنيم؟ اصولا عقل به ما مي‌گويد تمام شاهرگ‌هاي حيات اسرائيل را که تمام توان استراتژيک خود را براي نابودي ايران به کار گرفته قطع کنيم!
کما اينکه ما اين کار را در جنگ با عراق انجام مي‌داديم و لذا اين يک امر بديهي است که حتي اگر در قانون هم نيامده باشد بايد به آن پايبند باشيم.

* پس اينکه دولت ساده‌ترين بديهيات را در نظر نمي‌گيرد، ناشي از چيست؟
- ببينيد، اين مساله يا ناشي از جهل به مسائل امنيتي است و يا دستهايي پشت پرده است که از قطع شاهرگ‌هاي حياتي دشمن جلوگيري مي‌کند.
ما نمونه‌هاي ديگري از اين دست هم داريم مثلا امارات جدي‌ترين چالش امنيتي ما در خليج فارس است، اما رقم مسافرت پول از ايران به همين کشور در سال گذشته معادل 25 درصد تجارت خارجي امارات بوده است. يعني ما در اين مورد هم داريم به امارات پول تزريق مي‌کنيم تا براي ما گردن‌کلفتي کند!

* خب، به اين ترتيب که مساله پيچيده مي‌شود! چه راه‌حلي براي رفع اين معضلات داريم؟
- يک پيشنهاد ساده وجود دارد که به نفع دولت هم هست و آن اينکه دولت دست از صرف انرژي براي تصويب قانون و يا گشتن به دنبال شرکتهاي حامي صهيونيسم در تالارهاي بورس بين‌المللي بردارد! دولت بيايد سوابق همين شرکتهايي که خودشان با افتخار اعلام مي‌کنند که در حال کمک‌رساني به رژيم صهيونيستي هستند و ضمنا رژيم صهيونيستي هم اين مساله را تصديق مي‌کند را بررسي كند. کما اينکه همه شرکتهايي که تعطيلي آنها مورد مطالبه مردم در ايران است جزو همين دسته قرار مي‌گيرند؛ ضمن آنکه نه تنها هيچ کالاي استراتژيکي توليد نمي‌کنند بلکه براي همين کالاي مصرفي مورد توليدشان هم کالاي جانشين داخلي وجود دارد.
* تبعات تعلل در اجراي اين مطالبه مردمي توسط دولت چيست؟
- مطابق فتواي همه مراجع و از همه مهمتر حضرت امام و مقام معظم رهبري هرگونه کمک مستقيم يا غير مستقيم به اسرائيل حرام و در حکم محاربه بااسلام و مسلمين است ضمن آنکه مسلمانان نظاره‌گر جمهوري اسلامي ايران به عنوان ام‌القراي جهان اسلام هستند و با ادامه اين روند در صداقت گفتار ما شک مي‌کنند. از طرف ديگر ما بابت ترويج شعار مرگ بر اسرائيل و پايه‌گذاري روز قدس تاکنون هزينه‌هاي گزافي چون جنگ تحميلي هشت ساله و تحريم‌هاي پياپي را پرداخته‌ايم که تحت‌الشعاع اين اهمالکاري قرار خواهند گرفت.
* در نهايت اگر دولت به رويه فعلي ادامه دهد تکليف چيست؟
- به نظر من مجلس به عنوان ناظر اجراي قانون بايد با اتکا به مدارک موجود از وزرايي که در اين مورد مسئولند سوال کند و مردم هم تا حصول نتيجه مساله را پيگيري كنند.

دولت در صورت پايبندي به قانون مي تواند با مجلس تعامل داشته باشد

اشاره:
براساس ماده يک قانون مدني رئيس‌جمهور موظف است ظرف 5 روز قوانين تصويبي مجلس را براي اجرا ابلاغ کند و رييس مجلس حق دارد در صورتي که رييس‌جمهور به هر علتي از اين کار سر باز زد قانون تصويبي را به روزنامه رسمي ابلاغ نمايد. اما موضوع به همين روايت فوق‌الذکر ختم نمي‌شود. چرا که در مواردي آقاي احمدي‌نژاد ماده يک قانون مدني را اجرا نکرده و در عوض آقاي لاريجاني در پايان مهلت قانوني وظيفه خود در قبال ابلاغ قانون را انجام داده است و اين مسأله به هر علتي باعث ايجاد التهابي گرديده که برخي آن را يک سناريوي حساب شده مي دانند كه توسط يک جريان بيرون از مجلس هدايت مي‌شود و هدف آن اين است كه دولت را قانون‌گريز جلوه داده و ضمن آن توانايي رهبر در انجام وظيفه خود يعني قدرت ايشان در هماهنگي بين قوا را زير سوال ببرند. اما عده‌اي ديگر هم معتقدند اين يک جرياني است که عدم تعامل بين مجلس و دولت باعث ايجاد آن شده و البته دشمنان نظام و ولايت فقيه سناريوي خود را براساس آن تنظيم کرده‌اند واساسا نه سناريوي از پيش تعيين شده داخلي بر اين مبنا وجود دارد و نه اعلام مواضع متعدد احمدي نژاد و لاريجاني ربطي به اين مسئله پيدا ميكند. لذا در اين رابطه هفته‌نامه يالثارات الحسين(ع) براي چاره‌جويي و تبادل‌نظر با دو نماينده مجلس كه داراي هردو ديدگاه مذکور هستند پرداخت که نتيجه آن براي تنوير افکار عمومي در زير آمده است باشد که همه به قانون رو کنيم و براي آن احترام قائل باشيم:

حميد رسايي يكي از نمايندگاني است كه اعتقاد دارد ماده يك قانون مدني تنها يك وسيله براي قانون گريز جلوه دادن دولت است!كه در اين گفتگوي كوتاه به تبيين نظر خود پرداخته است:

*اخيراً بحث اختلاف مجلس و دولت سر و صداي زيادي ايجاد کرده است. شما ريشه اين اختلاف را کجا مي‌بينيد؟
- به عقيده من اختلاف مجلس و دولت يك سناريوي خطرناک است!.
* منظورتان از سناريو چيست؟
- ببينيد الان اين تلاش صورت مي‌گيرد که دولت را قانون‌گريز معرفي کنند و اين يک پازل است که قصد دارند تا آخر سال آن را تکميل کنند.
* هدف از اين بازي چيست؟!
- هدف همان هدفي است که جريان فتنه سوم از دست‌يابي به آن بازماند و آن هم چيزي نيست جز سست کردن جايگاه ولايت فقيه!
* لطفاً بيشتر توضيح دهيد.
- ببينيد مطابق قانون اساسي وظيفه هماهنگ کردن و تنظيم رابطه بين قوا برعهده مقام رهبري است. اين در حالي است که تداوم تنش ميان دو قوه مجريه و مقننه براي مدت طولاني اين شبهه را در اذهان ايجاد مي‌کند که رهبر به عنوان ناظر و هماهنگ‌کننده رابطه اين دو قوه از انجام اين وظيفه ناتوان است.
* ابزار اجراي اين سناريو چيست؟
- مطابق ماده يک قانون مدني، دولت موظف است قوانين تصويب شده مجلس را ظرف 5 روز براي اجرا ابلاغ کند. اين در حالي است که همواره سيستم اداري داراي کندي در عملکرد بوده و هست و ممکن است 5 روز در عمل به يک هفته يا 10 روز به طول بينجامد، راه دور نرويم در همين مجلس، ارجاع يک نامه از يک اطاق به اطاق ديگر دو روز به طول مي‌انجامد! و اين تأخير مربوط به اين دولت هم نمي‌شود و سابقه سي ساله دارد يعني ساير دولت‌ها هم شايد با درصدي کمتر از 10 به اين قانون پايبند بوده‌اند.
* خوب آقاي رسايي! اين که دولت فعلي به تبع دولتهاي قبلي از قانون تبعيت نمي‌کند، روال درستي نيست و توجيهي براي تاخير در عملکرد محسوب نمي‌شود؟!.
- ببينيد به نظر من اين قانون بايد اصلاح شود چون 5 روز براي ابلاغ قانون در يک سيستم عريض و طويل اداري زمان خيلي کمي است و اين را همه مي‌دانند اما الان اين خط مشي روال شده که با استفاده از اين قانون مي‌خواهند دولت را قانون‌گريز جلوه دهند
* به چه استنادي اينگونه استدلال مي‌کنيد؟
- اولاً بايد بگويم من منکر مقاومت رئيس‌جمهور در برخي موارد نيستم اما مجلس نه تنها درباره طرح‌هاي تصويبي بلکه در مورد لوايح هم خيلي سفت و سخت عمل مي‌کند.
*به چه مفهوم؟
- به اين معني که برخي لوايح از طرف دولت به مجلس مي‌آيد که قاعدتاً دولت بيش از همه شتاب براي تصويب و ابلاغ آن براي اجرا دارد اما از طرفي گرفتار همان معضل بروکراسي است كه گفته شد، لذا همين نقطه است که نقش رئيس مجلس پررنگ مي‌شود، ‌ايشان با همان شتابي که عرض کردم سر 5 روز اگر دولت قانون را براي اجرا ابلاغ نکرد آن را به روزنامه‌ رسمي ابلاغ مي‌كند در صورتي که برخي از اين قوانين لايحه است و دولت خودش براي ا جراي آن شتاب دارد!
* آيا ابلاغ رييس مجلس قبل از رييس جمهور قانوني است؟
- بله در قانون پيش‌بيني شده که اگر دولت از ابلاغ قانون استنکاف کند، مجلس بايد اين کار انجام دهد.
* پس آقاي لاريجاني قانوني عمل مي‌کند؟!
- بله اما توصيه حضرت آقا را نبايد فراموش کنيم که مؤکداً مجلس را به همراهي و همکاري با دولت فرا خواندند. و مثال آقا در مورد عملکرد مجلس در قبال دولت اين بود که دولت به کسي مي‌ماندكه وسط ميدان علم را بلند کرده و عرق مي‌ريزد و مجلس در اين ميان به جاي پاک كردن عرق از سر و روي دولت به اين علم تکيه مي‌دهد!
*پس چرا به توصيه آقا عمل نمي‌شود؟
- همانطور که ابتدا عرض کردم يک جرياني بيرون از مجلس اين قضيه را با اين هدف که در نهايت الغا کند هماهنگي بين قوا داراي خدشه است هدايت مي‌کند! يعني در اصل مي‌خواهد اين طور وانمود کند که رهبر توان ايجاد اين هماهنگي را ندارد!
*آقاي رسايي يک طرفه به قاضي نرويم ممکن است اين يک جريان هدايت شده باشد اما دولت هم در بسياري از موارد بي تقصير نيست؟!
- بله آقاي احمدي‌نژاد در مواردي کار را به لج و لج بازي مي‌کشاند که اين هم به عقيده من به تکميل همان پازلي که عرض کردم کمک مي‌کند، هر چند ممکن است اين عمل آقاي احمدي نژاد عمدي هم نباشد.
با توجه به اين که گفتيد اين يک سناريو است؛ سناريو بازيگر مي‌خواهد و بازيگر مي‌داند که دارد چکار مي‌کند و شما هم معتقديد که آقاي احمدي‌نژاد عمدا آتش‌بيار معرکه نشده است.
*پس اشخاصي در مجلس عمدا به تضعيف ولايت فقيه کمک مي‌کنند؟
- به هر حال اين يک ضعف مشخص است و نتيجه اين کار هم معلوم! از طرفي آقا هم مسير را به صراحت به ما نشان داده‌اند؛ خوب اگر ما شعار تبعيت از ولايت فقيه مي‌دهيم بايد به آن عمل کنيم! نه اين که براي تصفيه حساب‌هاي شخصي به مسئله‌اي دامن بزنيم که سرانجام آن معلوم است.
اما حسين نجابت ديگر نماينده‌اي است كه به هيچ وجه

نظر آقاي رسايي را نمي‌پذيرد و در گفتگوي كوتاهي به دلايل خود براي رد اين نظر را شرح داد:
* آقاي نجابت برخي ديدگاه‌ها وجود دارد که معتقدند، تقابل به‌وجود آمده بين مجلس و دولت يک جريان خارجي است و اصولا يک سناريو است که قصد دارد دولت را قانون‌گريز جلوه دهد، شما چه نظري در اين رابطه داريد.

- ببينيد مسأله‌اي که الان در رابطه مجلس هشتم با آقاي احمدي‌نژاد به صورت يک مورد بغرنج درآمده در رابطه ميان مجلس هفتم با ايشان وجود داشت اما در آن زمان آقاي حداد عادل در برخي موارد با مماشات و در برخي موارد با مذاکره مسأله را حل مي‌کردند و نمود خارجي پيدا نمي‌کرد.
* اما برخي نمايندگان مي‌گويند رييس مجلس از حق قانوني خود براي قانون‌گريز جلوه دادن دولت استفاده مي‌کند يعني دولت به دليل کندي در سيستم بروکراتيک نمي‌تواند رأس مهلت 5 روزه که در ماده يک قانون مدني درج شده قانون را براي اجرا ابلاغ کند. و رئيس مجلس بدون در نظر گرفتن مشکلات اداري، رأس 5 روز قانون را به روزنامه رسمي ابلاغ مي‌کند و اين باعث مي‌شود يک شائبه در اذهان ايجاد شود که دولت نمي‌خواهد قانون را اجرا کند.
- نکته‌اي قابل ذکر است آن اينکه اصلاً اينجا مشکل ابلاغ قانون نيست! رييس‌جمهور معتقد است برخي از قوانين قابل اجرا نيستند يعني اصلاً قوانين مذكور را اجرايي نمي‌داند و با همين ديدگاه آن را ابلاغ نمي‌کند! يعني چون قانون را اجرايي و عملياتي نمي‌داند ابلاغ نمي‌کند نه اينکه چون درگير مشکلات دستگاه بروکرسي است! در حالي که استنكاف از ابلاغ راه حل اين مسئله نيست و رفع اين مشکل راه حل قانوني دارد!
* چه راه حلي؟
- يعني اينکه قبل از سر رسيد مهلت 5 روزه دولت بايد به مجلس لايحه بدهد و مشکلاتي که بر سر اجراي قانون وجود دارد را مطرح کند نه اينکه از ابلاغ قانوني که به تصويب شوراي نگهبان رسيده خودداري ورزد!
* پس شما اصولاً معتقديد نه جرياني پشت اين ماجرا است و نه سناريويي وجود دارد؟
- ببينيد همانطور که گفتم اين جريان را خودمان مي‌سازيم و وقتي جريان ساخته شد خوب طبعاً افرادي در داخل و خارج وجود دارند که بر موج اين جريان سوار مي‌شوند! و اينکه اساساً يک جريان از خارج باعث ايجاد اختلاف بين مجلس و دولت شده باشد! من اصلاً اعتقادي به آن ندارم بلکه اين اختلافي كه ايجاد شده خود يک جريان ايجاد کرده که در درجه اول بايد سعي کرد به وجود نيايد و اگر به وجود آمد با تعامل حل شود،
* خوب اساس اين اختلاف در كجاست؟
- ببينيد اگر عده‌اي محکم بر عقايد خود بايستند و حقي براي طرف مقابل قائل نباشند و از طرفي هم روحيه‌اي براي حل قانوني مشکلات نداشته باشند، اين وضع پيش مي‌آيد. که آمده! بنابراين همه بايد به قانون تن در دهيم حتي اگر به ضرر ما باشد.
* منظور شما از مشخصاتي که براي عده‌اي ذکر کرديد شخص رييس‌جمهور است؟
- بله. آقاي احمدي‌نژاد در اين مورد مشخصاً خلاف قانون عمل مي‌کند. دولت همانطور که عرض کردم اگر معتقد است که مثلاً براي اجراي فلان قانون اعتبار وجود ندارد بايد از مجاري قانوني اقدام به ارائه اعتراضيه يا لايحه و يا تقاضاي تفسير کند. به عنوان نمونه ما در سال 86 قيمت حامل‌هاي انرژي را از 16 تومان به 48 تومان رسانديم و دولت موافق آن نبود و بعد از تصويب بودجه بلافاصله در فروردين 87 اصلاحيه به مجلس آورد و قيمت گازوئيل را به 16 تومان برگرداند و مجلس هم به آن راي داد و خواسته دولت هم تأمين شد.
* به نظر شما با توجه به فرمايش حضرت آقا براي حداکثر همکاري با دولت، مجلس نبايد در اين زمينه سعي بيشتري انجام دهد؟
- ببينيد اين مسأله اصلاً از مصاديق فرمايش مقام معظم رهبري نيست! همان‌طور که قبلاً عرض کردم اگر دولت در وقت قانوني اعتراض کرد که مثلاً فلان قانون عملياتي نيست! اينجا دقيقاً همان مصداق فرمايش آقاست که دولت وسط ميدان عمل ايستاده و مجلس بايد به او کمک کند. کما اينکه حضرت آقا فرموده‌اند قانوني که مورد تصميم شوراي نگهبان قرار گرفت همه موظفيم به آن گردن بنهيم! ولذا بي‌توجهي به قانون عواقب بدي به جا مي‌گذارد، اين يك واقعيت است كه آقاي احمدي‌نژاد هميشه رييس‌جمهور باقي نمي‌ماند! و اين رسم خوبي نيست که ايشان براي متصديان بعدي رياست جمهوري به جا مي‌گذارند!
* آقاي نجابت با اين تفاسير که آقاي احمدي‌نژاد قائل به طي طريق قانوني براي طرح مشکل خود نيستند و مجلس هشتم هم مثل مجلس هفتم اهل مماشات نيست ناخواسته يک جريان ايجاد مي‌شود که دشمن از آن سوء استفاده مي‌کند. در واقع اين اختلافات يک دورنما از خدشه در اقتدار رهبر در وظيفه‌اش يعني هماهنگي بين قوا ارائه مي‌دهد و اين مسأله نه واقعي است و نه خوشايند؟!
- بله اين يک ظلم در حق مقام رهبري است؛ چرا که وظيفه مقام رهبري در مورد هماهنگي بين قوا مربوط به زماني است که يک قانون سکوت کرده و يا تعريفي از نوع رابطه ميان قوا در آن بخش از قانون وجود ندارد. يا مثلاً يک مسأله در سياست خارجي به وجود مي‌آيد که مورد اختلاف سران دو قوه است و رهبري براي حل اين اختلاف به آن ورود پيدا مي‌کند! نه اينجا که قانون مشخص و واضح است و يک طرف آن را زير پا مي‌گذارد!
* بالاخره شما حق را به آقاي لاريجاني مي‌دهيد يا احمدي‌نژاد؟
- به نظر من در اين مورد خاص يعني استنکاف از ابلاغ قانون حق با مجلس است کما اينکه در مواردي نظير اينکه رييس‌جمهور مي‌گويد فلان قانون عملياتي نيست، ممکن است حق با ايشان باشد و بايد قبل از تصويب قانون، به وسيله تعامل با مجلس نظر خودشان را تأمين کنند.
* شما راه‌حل نهايي را در چه مي‌بينيد.
- بنده معتقدم اولاً اين اختلافات نبايد به سطح عموم کشيده شود، ضمن اينکه همه بايد رو به قانون کنيم و تعامل ميان مجلس و دولت افزايش يابد. و اين در شرايطي که ما در مسايل بين‌الملل با چالش روبه‌رو هستيم يک ظلم به نظام است که با اختلاف‌سازي جرياني ايجاد کنيم که دشمن روي موج آن سوار شود.
* آقاي نجابت با همه اين حرف‌ها اگر شاهد ادامه اين روند باشيم شما پاياني را براي آن پيش‌بيني مي‌کنيد!
- به نظر بنده ادامه اين روند هيچ پايان خوبي ندارد. ادامه اين مسأله ممکن است به اتخاذ مواضعي از سوي مجلس بينجامد که به سوال از رييس‌جمهور ختم شود. و اين اصلاً خوب نيست و البته بنده در صحبتي که باآقاي ميرتاج‌الديني داشتم، ايشان به عنوان نماينده پارلماني دولت اذعان کردند که در چند مورد (حدوداً 4 يا 5 مورد) بوده که ابلاغ از طرف رييس‌جمهور انجام نشده و ديگر تکرار نخواهد شد.

۱۳۸۹ مرداد ۱۹, سه‌شنبه

حميد رسايي از فتنه جديد و مشايي مي گويد

اشاره: اين اولين بار نيست که گردهمايي هفتگي حزب‌اللهي‌ها در حسينيه محقرشان در شماره 21 خيابان شهيد کمالزاده فضاي سياسي، رسانه‌اي کشور را دگرگون مي‌کند! اما دگرگوني فضاي پس از آن بعد از ظهر گرم در سوم مرداد از نوع ديگري بود، شايد علت اين تفاوت اين باشد که اين بار بازتاب خبري اين جلسه به جاي سنگر غيرخودي‌ها، جبهه‌ خودي‌ها را زير و رو کرد!يک دگرگوني که خواب خوش خيلي‌ها را زهرشان کرد. خوابي کاذب که شايد در اثر سنگيني يک سايه کاريزماتيک حادث شده و يا پيشگويي‌هايي که يکي در ميان به تحقق پيوسته و نپيوسته!شايد هم توهمي باشد به گنجايش 25 ميليون هوادار! و البته ترس از بازگشت به گذشته‌هاي تلخ هم مي‌تواند دليل فرو رفتن به اين خواب ساختگي باشد والبته شايد هم همگي باهم علت اين خواب سنگين باشند!از اين رو همان طور که دلايل اين خواب‌زدگي مي‌تواند متفاوت باشد، واکنش خواب زده‌ها هم به تلنگر خبري جلسه انصار حزب‌الله يکسان نبود، تا آنجا که عده‌اي ترجيح دادند واقعيت را کتمان کنند و در عوض دوباره سر جايشان پهلو عوض کنند، عده‌اي هم البته واقغيت را پذيرفتند اما به دلايلي که فقط خودشان را قانع مي‌کرد ترجيح دادند لب از لب باز نکنند و شد كه باز هم بار سنگين مسئوليت به دوش کساني افتاد که 32 سال است اصلاخواب ندارند و همچون گذشته وظيفه امر به معروف و نهي از منکر آنان را بر آن داشت تا به تبيين و شفاف سازي ابعاد فتنه‌اي بپردازند که نشانه‌هاي آن در حال ظهور است.هر چند در اين راستا مراجعه ارگان مطبوعاتي انصارحزب‌الله به بسياري از صاحب‌نظران به همان دلايلي که ذکر شد به بن‌بست رسيد. اما بالاخره يک اصولگرا آن هم در خانه ملت، پاي کار آمد تا به سهم خود به روشنگري بپردازد، بحث فتنه پيش‌رو موضوعي بود که نشريه يالثارات‌الحسين(ع) براي گفت و گو به حجت الاسلام حميد رسايي پيشنهاد داد و آن قدر با اهميت به نظر مي‌رسيد که نماينده مردم تهران را درايام تعطيلي مجلس به دفتر کارش بياورد! در اين راستا آنچه در ادامه مي‌خوانيد بخش گزيش شده از گفت و گويي طولاني است که فعلا به دلايلي اجازه انتشار نيافت!:
*آقاي رسايي! جلسه هفتگي انصار حزب‌الله در بعدازظهر سوم مرداد آغازگر يک جدال رسانه‌اي شد بدين مفهوم که آقاي مهدي محمدي – دبير سياسي کيهان - در آن جلسه عنوان کردند در بهمن 88 حضرت آقا ديدار محرمانه‌اي که با سي و اندي از نمايندگان مجلس داشته‌اند، به آنها فرموده‌اند که برويد مردم را براي فتنه‌هاي پيچيده‌تر و گسترده‌تري که در راه است آماده کنيد. ظاهرا شما هم يکي از اين نمايندگان بوديد که خدمت حضرت آقا رسيديد، براي ما جالب است تحليل شما را هم بدانيم؟

ببينيد چند ماه قبل از عيد به دليل تغيير و تحولاتي که در صحنه سياسي کشور مي‌ديديم بويژه در درون مجلس و با توجه به عملکرد راس فراکسيون اصولگرايان در مقابله با فتنه و مواجهه با دولت، نامه‌اي خطاب به رهبري معظم انقلاب تنظيم شد که در آن به صورت اجمال اين دغدغه‌ها مطرح گرديده بود و در آخر هم درخواست ملاقات حضوري از ايشان مطرح شده بود. بيش از 30 نفر از نمايندگان اين نامه را امضا کردند که بعد از مدتي هم اين درخواست پذيرفته شد.
* چرا فقط 30 نفر! يعني بقيه نمايندگان متن اين نامه را قبول نداشتند؟

اصلا قرار نبود به همين ميزان هم علني شود. قرار بود در حدود 10 نفر ببينند و امضا کنند اما يکي از دوستان به تعداد بيشتري از نمايندگان نشان داده بود که همه امضا کردند و همانها هم در ملاقات حضور يافتند.

* اين درخواست به چه منظور انجام شد؟ آيا صرفاً يک ديدار معمولي بود؟

معمولاً ديدار اهالي مجلس با حضرت آقا به اين صورت بوده که يا کميسيون‌هاي تخصصي به ديدار ايشان مي‌رفتند و يا نمايندگان به صورت انفرادي و در ديدارهاي سالانه هم کل مجلس خدمت ايشان شرفياب مي‌شدند. اما اينکه جمع خاصي از نمايندگان با ديدگاه خاصي خدمت رهبري برسند تاکنون سابقه نداشته است!

* پس بايد ديدار مهم و ويژه‌اي بوده باشد؟

البته، هم اين ديدار خاص بود و هم محتوايي که در آن مطرح شد و مهمتر از آن بيانات حضرت آقا بود که البته هيچوقت انتشار عمومي نيافت!

* چه کساني در اين ديدار سخن گفتند؟

به نوعي همه نمايندگان. شب قبل از ديدار جلسه‌اي برگزار شد و تمام دوستان نقطه نظرات خودشان را مطرح کردند و بعد توسط يکي از نمايندگان جمع‌بندي و در غالب يک نامه هفت صفحه‌اي تحرير شد. * اگر ممکن است با توجه به عدم انتشار عمومي اين جلسه ما را هم از محتواي اين هفت صفحه و بيانات حضرت آقا مطلع کنيد؟- انتشار عمومي سخنان رهبر معظم انقلاب از وظايف ما نيست و طبعا بيت ايشان هر وقت صلاح دانستند آن را منتشر مي‌کنند. من فقط مي‌توانم به کليات آن اشاره کنم.

* نامه‌اي که توسط نمايندگان نوشته شده بود که قابل انتشار است؛ از موضوعات آن بگوييد

به طور کلي اين نامه در چند محور تنظيم شده بود که بيشترين بخش‌هاي آن (شايد حدود پنج صفحه) در مورد نگراني‌هاي ما راجع به فراکسيون اصولگرايان و مواضع رييس مجلس بود و همچنين يک صفحه از آن به انتقاداتي از رييس دولت و صفحه‌اي هم در باره نحوه برخورد با سران فتنه بود.

* متن نامه تنظيم شده استدلالي و مستند بود يا کلي‌گويي و شعاري؟

- در جمع بندي‌اي که با دوستان ديگر داشتيم به اين نتيجه رسيديم که در محضر رهبري انقلاب صراحتا دغدغه‌هاي خودمان را مطرح کنيم و به اصطلاح بدون رودربايستي سخن بگوييم و در نهايت هم تاکيد کنيم که تابع فرمايشات رهبر انقلاب هستيم. در حقيقت نخواستيم که دوپهلو حرف زده باشيم. جالب است بگويم متن اين نامه آن‌قدر صريح بود که برخي از مسئولان بيت رهبري حاضر در جلسه ابرو درهم کشيدند و معلوم بود که کمي برافروخته شدند، حتي خود ما هم احتمال مي‌داديم با واکنش انتقادي از جانب معظم له رو به رو شويم اما قرار بود راحت حرفمان را بزنيم! * نهايتا برخورد رهبر انقلاب چگونه بود؟

برعکس انتظار ما ايشان از اين صراحت استقبال زيادي کردند و تعبيرشان اين بود که مَنش احساس تکليف، شناخت تکليف، پاي فشردن بر وظيفه و ملاحظه هيچ چيز را نکردن، اين جوهر نمايندگي است.

* يعني رهبري هيچ انتقادي از اين صراحت انتقادات شما نکردند که چرا تند روي مي‌کنيد؟ بويژه که جمع حاضر در اين ديدار از جمله کساني بودند که متهم به تندروي هم هستند؟

ايشان نه تنها چنين برخوردي نداشتند بلکه خطاب به اين جمع فرمودند که وقتي هسته‌اي مثل شماها در مجالس وجود دارد پافشاري بر مباني در مجلس‌ها مي‌ماند. اين جمله افتخاري براي ما بود و حکايت از اين مي‌کرد که حرکت کلي ما درست و بجاست. ايشان حتي تصريح کردند که از اصرار بر امر صحيح و حق و لو با هزينه‌هايي، نبايستي پشيمان باشيد.

* چرا ايشان احساس کردند که شما حالت پشيماني داريد؟ مگر در متن شما گلايه و شکايتي بود؟

نخير! اصلا اينطور نبود بلکه ما از برخي دوستان جبهه اصولگرا شکايت کرده بوديم که آنها ما را به دليل حمايت از دولتي که مورد حمايت خاص رهبري است و اين حمايت هم در راستاي ريل گذاري ايشان است، وکيل الدوله خطاب مي‌کنند!

* يعني رهبري انقلاب اشاره به اين انگ زدن‌ها و ملامت‌ها مثل وکيل الدوله گفتن داشتند؟

بله البته ايشان صراحتا فرمودند که مهم نيست به شماها وکيل الدوله بگويند بلکه خودتان را آماده کنيد براي بدتر از اين موارد و هزينه‌هاي سنگين تر. تعبير ديگرشان اين بود که اگر احساس تکليف کرديد بايد کارتان را انجام دهيد و بيمناک از اين ملامت‌ها نباشيد...

* تعبيري که گفته مي‌شود رهبري فرمودند برويد خودتان را براي فتنه بزرگتري آماده کنيد هم درست است؟

- البته نه به اين شکلي که شايع شده. ايشان فرمودند اينکه به شما وکيل الدوله بگويند امر سختي نيست. تعبير ايشان اين بود که در گذشته گاهي پافشاري بر اصول هزينه‌هاي بيشتري داشت و الان هم شايد شرايط سخت‌تراز اين هم بشود و شماها بايد خودتان را براي آن شرايط سخت هم آماده کنيد

* در مورد محاکمه سران فتنه چه مطلبي در نامه هفت صفحه‌اي گنجانده بوديد؟

- نظر ما اين بود که پس از نهم دي با توجه به حضور ميليوني مردم اگر با سران فتنه برخورد نشود، مردم احساس مي‌کنند که نظام در برخورد با سرا فتنه ناتوان است.

* پاسخ آقا چه بود؟

آقا اصلا نسبت به سران فتنه هيچ دغدغه‌اي نداشتند! جالب بود، تعبير ايشان اين بود که سران فتنه هميشه دم دست هستند و محاکمه آنها براي نظام کاري ندارد و اين اتفاق هم مي‌افتد اما مهم تر از محاکمه اين افراد، خشکاندن ريشه اين فتنه است؛ کما اينکه به تعبير ايشان اگر ريشه فتنه 18 تير سال 78 در ده سال پيش خشکانده شده بود امروز شاهد فتنه جديد سال 88 نبوديم

.* انتقادات شما از آقاي لاريجاني و فراکسيون اصولگرايان چه بود؟

تفصيل آن در اين وقت ممکن نيست اما به طور اجمال بايد بگويم که ما در کنار اشاره به ويژگي‌هاي مثبت، در خصوص رفتار غير دوستانه مجلس با دولت و دائما تيره نشان دادن اين فضا انتقاد داشتيم. براي ما جاي سئوال داشت که چرا بايد رسانه‌هاي ساختار شکن اصلاح طلبان که روزگاري شعار سيماي لاريجاني تعطيل بايد گردد سر مي‌دادند، حالا دائما ايشان را تيتر يک خودشان مي‌کنند! روند تجمل گرايي و عادت دادن نمايندگان به رفاه زدگي که در مواقعي لطمات جبران ناپذيري به مجلس زده و همچنين تعامل و هماهنگي با اصلاح طلبان و سخت گيري بر نمايندگان حامي دولت مورد اعتراض ما بود...

يکي از گلايه‌هاي ما خدمت ايشان همين مواضع دوپهلوي آقاي لاريجاني بود، هم در قبل از انتخابات و هم بعد از انتخابات در ايام فتنه و کودتاي مخملي بويژه در برنامه گفت و گوي ويژه خبري شبکه دو..

.* برخورد رهبري در برابر انتقادات شما چگونه بود؟

- رهبر معظم انقلاب فرمودند که برخي اشکالات به مجلس وارد است مثلا تغيير لوايح دولت؛ اين را درست ندانستند و يا تعدد سوال از وزرا تا اين حد و اندازه را نادرست دانستند. حتي در خصوص تحميل برخي قوانين به دولت در حالي که دولت ابزار و امکانات اجرا را ندارد نيز انتقاد داشتند. در خصوص انتقادات ما هم فرمودند که شما اشکالات خودتان را تذکر بدهيد ولي از جاده انصاف خارج نشويد و راه حمل بر صحت را هم نبنديد.

* انتقادات شما از فراکسيون اصولگرايان به چه چيز بود؟

ببينيد ما الان در مجلس فراکسيون اکثريت را از اصولگرايان مي‌دانيم در حالي که جامعه چنين حسي را ندارد، يعني تنش‌ها و صداهايي که از اين مجلس با اکثريت اصولگرا بيرون مي‌آيد، مورد انتقاد و اعتراض بدنه جريان اصولگرايي در جامعه است. خب يک جاي کار مي‌لنگد، در حقيقت اين اکثريت اصولگرا توسط اقليت اصلاح صلب در حال مديريت است تا جايي که ما نمي‌دانيم در مصوبات مهم چه اتفاق مي‌افتد...

* نمونه بارز آن قانون وقف دانشگاه آزاد است که به يکشنبه سياه مشهور شد

بله همينطور است و يا کاهش تعرفه خودرو که صراحتا رهبري در عيد موضع گرفتند و کاهش آن را نادرست دانستند ولي فوريت اصلاح آن در مجلس اصولگرا راي نياورد! در همين مورد وقف دانشگاه آزاد وقتي ما يک دو فوريتي آورديم تا مصوبات شوراي عالي انقلاب فرهنگي در خصوي دانشگاه آزاد را معتبر اعلام کنيم، آقاي لاريجاني مخالف بود و معتقد بود که مجلس منتظر بماند تا شوراي نگهبان مصوبه قبلي را رد کند و بعد ما در اصلاحيه اشتباه مجلس را جبران کنيم...

* علت مخالفت آقاي لاريجاني چه بود، ايشان که قبول داشت مصوبه مجلس خوب نبوده؟

آقاي لاريجاني نگران بود که شايد مصوبه دوم راي نياورد و با توجه به اين که در مقدمه طرح به نظرات امام و رهبري درباره شوراي عالي انقلاب فرهنگي اشاره شده بود، عدم راي آوري آن را نوعي بي توجهي مجلس به نظرات رهبري تلقي مي‌کرد. انتقاد ما هم دقيقا اين بود که چرا مجلس رسيده به اينجا که ما نگرانيم مصوبه‌اي به اين مهمي راي مي‌آورد يا نه! خب چه کسي بايد پاسخگوي اين فضاي ايجاد شده در مجلس و انتقادات تند و تيز نيروهاي بدنه اصولگرا ي جامعه باشد؟

*و البته اين انتقادات وارد است.....

من ترديدي در وارد بودن آن ندارم. ما با رايي که اين بدنه ساخت و تلاش کرد تا جريان اصولگرايي راي بياورد بر کرسي‌هاي مجلس تکيه زده ايم طبعا امروز بايد دغدغه‌هاي آنها براي ما مهم باشد.

* انتقادات شما از دولت و احمدي نژاد چه بود؟

در کنار برخي ويژگي‌هاي مثبت بالاخره دولت و رييس آن هم از اشکالاتي برخوردارند. مواضع ما مانند گلايه از رييس مجلس در محضر رهبري، نوعي درد دل بود. ما از نوع تعامل دولت با مراجع و علما انتقاد داشتيم. از رابطه رمزآلود دکتر با مشايي و حمايت ويژه از يک نفر که هزينه‌هاي زيادي را به خدمات دولت وارد کرده و هزينه ساز شده گلايه داشتيم. از نحوه برخورد آقاي احمدي نژاد با برخي از وزراي انقلابي و کاري مانند صفار هرندي و برخي ديگر انتقاد کرديم، جنس انتقادات عمدتا در اين راستا بود.

* آيا رهبري اين انتقادات را وارد دانستند؟

ايشان فرمودند که شايد اين اشکالات وارد باشد ولي ما بايد جمع‌بندي کنيم. تصريح ايشان اين بود که دولت در کنار خدماتش نمره منفي هم دارد ولي در جمع‌بندي، نقاط مثبت دولت ترجيح دارد و خيلي بيشتر از نمرات منفي آن است. آقا فرمودند که شما بايد نهي از منکر و امر به معروف کنيد اما نبايد اين کار شما بهانه‌اي شود براي جدا کردن راه يا تعارض و تخريب دولت...

* پس يکي از دلايل عدم انتقاد علني مثل شما از دولت به همين دليل است؟

دقيقا همينطور است! ما انتقادات صريحي از دولت داريم ولي مي‌دانيم که طرح عمومي آن باعث مي‌شود تا آن را بهانه کنند براي تخريب خدمات انقلابي دولت...

* اما چهره‌اي که از مثل شما مطرح مي‌کنند اين است که شما هيچوقت از دولت انتقاد نمي‌کنيد؟

- جنگ نرم يعني همين ، يعني قلب واقعيت با خبرسازي، البته ما هم از اين ترفندها بلديم ولي دستور خدا اين است که " ان الله يدافع عن الذين آمنوا " ما وظيفه داريم ايمانمان را حفظ کنيم در اين صورت دفاع به عهده خداست.

* آقاي رسايي بحث جنگ نرم شد، شما هم مانند برخي از تحليلگران سياسي معتقديد که بحران‌هايي مثل آنچه پشت سر گذاشتيم، باز هم اتفاق خواهد افتد يا اين آخرين مورد آن بود؟

- ببينيد ما وقتي تاريخ انقلاب را ورق مي‌زنيم مي‌بينيم که اين انقلاب دو جنس بحران را تجربه کرده است، بحران‌هايي از بيرون و بحران‌هايي از درون ...

* تفاوت اين دو جنس از بحران در چيست؟

- تفاوت در رهبري فتنه‌هاست. جنس بحران‌هاي از بيرون را معمولا دشمنان خارجي رهبري مي‌کنند و شما به وضوح حضور آنها را لمس مي‌کنيد...

* مثلا جنگ تحميلي...

- بله جنگ تحميلي، حمله نظامي مستقيم آمريکا به ما در طبس، کودتا‌ها، ترورها و بمب گذاري‌ها اما در بحران‌هاي از درون شما مستقيما با دشمنان تابلو دار روبه‌رو نيستيد بلکه حضور دشمن با چند واسطه لمس مي‌شود حتي گاهي اثبات وجود دشمن براي برخي از آدم‌هاي خوش خيال مشکل هم مي‌شود.

* به نمونه‌هايي از اين بحران‌هاي از درون هم اشاره کنيد.

- ببينيد وقتي ما به تاريخ 32 ساله انقلاب نگاه مي‌کنيم به اين نتيجه مي‌رسيم که انقلاب اسلامي هر ده سال يک بحران از درون را تجربه کرده است و به عبارتي هر ده سال ما يک پوست اندازي داشته ايم. پوست کهنه کنده شده و پوست نو با شادابي، مقاومت بالا، پوستي که به محيط اطرافش عادت نکرده جايگزين آن مي‌شود.انقلاب اسلامي سال 57 به پيروزي رسيد، در ده سال اول ما بحران‌هاي متعدد از بيرون را تجربه کرديم وقتي همه آنها نتيجه نداد شما شاهد فعال شدن جرياني هستيد که با سوءاستفاده از سادگي آقاي منتظري در آن بيت نفوذ کرده و با استفاده از اين تريبون در حال محاکمه کردن انقلاب است. همين جا اولين بحران از درون شکل گرفت و دو جاده درست شد...

* يک جاده به رهبري امام بود و جاده ديگري در برابرش به رهبري آقاي منتظري..

دقيقا همينطور است. کسي که سابقه‌اش در سال 57 مبارزه، زندان و شکنجه به خاطر پيروزي انقلاب در دوران ستم‌شاهي است، عملکرد و گفتارش در سال 67 مطابق الگوي منافقين شد؟! خب تشخيص براي مردم کمي مشکل بود اما وجود امام باعث شد تا ما اين بحران را به راحتي پشت سر بگذاريم.

* البته اين بحران بدون هزينه هم نبود

قطعا هزينه داشت اما نسبت به بحران‌هاي بعدي از هزينه کمتري برخوردار بود. در آن ايام هم برخي از خواص به دليل بي بصيرتي راه منتظري را انتخاب کردند و تبديل شدند به خواص مردود و از تاريخ انقلاب حذف شدند!

* جريان چپ در آن روز در صف مبارزه با خط منتظري قرار داشت..

.- بله ولي بعدها معلوم شد که برخي از افراد با نفوذ در اين جريان به دليل رويکرد مبنايي اين تصميم را نگرفته بودند بلکه اقتضاي معادلات سياسي آنها را به اين نتيجه رسانده بود تا جايي که وقتي بحران دوم آغاز شد، برخي از همين افراد چهره حقيقي خودشان را نشان دادند و مثل بهزاد نبوي و موسوي خوئيني‌ها اعلام کردند که ما در دوره امام هم ولايت مطلقه فقيه را قبول نداشتيم ولي ابهت امام اجازه ابراز نمي‌داد.يا همين آقاي طاهري اصفهاني که روزگاري به دليل اهانت‌هاي بيت آقاي منتظري به امام قصد ترک ايران را داشت و اعلام مي‌کرد که از غصه دق خواهد کرد، در بحران دوم رفت به ديدار آقاي منتظري و نه تنها دست منتظري را بوسيد بلکه گفت من بايد پاي شما را هم ببوسم.

* لطفا کمي درباره بحران دوم توضيح دهيد؟

- ده سال بعد از پوست اندازي اول در سال 67، شما شاهد ظهور جرياني بوديد که نام خودش را گذاشت اصلاحات ولي هر روز که از عمر آن بيشتر مي‌گذاشت، تباين و دوري آن با راه امام بيشتر معلوم مي‌شد. باز در اين بحران شما شاهد حضور جرياني هستيد که خوش سابقه هستند ولي دقيقا در مسيري حرکت مي‌کنند که دشمن مي‌خواهد. جرياني که ده سال قبل و در فتنه آقاي منتظري در صف حمايت از امام و ولايت فقيه بود، در اين مقطع هوادار و مريد آقاي منتظري شد! بعدها رهبر انقلاب از اين جريانات با عنوان اصلاحات آمريکايي ياد کردند.

* اين درست است که اصلاحات آمريکايي به دنبال حذف مظاهر دين از جامعه بود؛ البته خيلي ظريف و به شکل نامحسوس، اما آقاي رسايي! جرياني كه شما از آن به عنوان بحران دوم نام مي‌بريد، نماينده‌اي داشت كه هشت سال با راي حداكثري مردم رئيس جمهور بود، چگونه فتنه گري جرياني را كه نماينده اش هشت سال دومين مقام عالي رتبه كشور بود را توجيه مي‌کنيد؟

- انتخاب مردم دليلي بر برائت اين جريان از فتنه‌گري و انحراف نمي‌شود. مردم در سالهاي نخست انقلاب هم بني صدر را انتخاب کردند اما بعدا براي عزلش به خيابان‌ها ريختند و شعار دادند. اصلا همين دليل روشني است براي اين که خداوند ملاک و مشروعيت انتخاب رهبران جامعه را راي اکثريت قرار ندهد چون مردم نمي‌توانند از کنه و ريشه اعتقادات و اهداف همنوعان خود باخبر شوند. بله اکثريت در مقبوليت نقش بسزايي دارد که اگر نباشد امکان تحقق يک پديده فراهم نمي‌شود.

* اما تحليل اين نکته که يک جريان انحرافي بتواند بخش مهمي از جامعه را با خود همراه کند هم مهم است و نبايد از کنار آن به سادگي بکذريم.

- همينطور است. در دوره اصلاح طلبان قرار دادن مردم بين انتخاب دين سخت و دين آسان موثر بود.

* لطفا بيشتر توضيح دهيد.

- ببينيد جريان اصلاحات در آن سالها به اين نتيجه رسيد که مردم اگر بين دين داري و بي ديني قرار بگيرند، دين داري را انتخاب مي‌کنند ولي همين مردم در انتخاب بين دين سخت و دين آسان، دين آسان را همراهي مي‌کنند. براي همين در آن سال‌ها جريان رسانه‌اي و جنگ رواني اينها تلاش کرد تا رهبري و نهادهاي وابسته به رهبري را متولي دين سخت معرفي کند و جريان خودشان را متولي دين آسان. حتي براي تکميل اين پروژه مرجع تراشي کردند و شخصي مثل صانعي را با فتاواي شاذ مطرح کردند. البته در نهايت مردم با خط دهي رهبري انقلاب و بصيرتي که توسط عمارهاي رهبري ايجاد شده به اين نتيجه رسيدند که اين تخيير انتخاب بين دين آسان و دين سخت نيست بلکه موضوع دين داري و بي ديني است.

* پس جنس بحران دوم هم مقابله با ولايت فقيه بود؟

- بله در اين مرحله هم ما با دو صف مواجه بوديم، صفي با عنوان زيباي اصلاح طلبي ولي با هدف مقابله با ولايت فقيه و محدود و حذف کردن آن و صفي هم که جريان انقلاب و ولايت بود. وقتي در شخصيت‌هاي اين جريان تجديد نظر طلب دقت مي‌کنيم مي‌بينيم که بسياري از آنها در بحران اول در صف ولايت بودند ولي ترديد داشتند يا بر اساس سود و زيانهاي سياسي در اين صف مانده بودند.

* ما در بحران دوم هزينه‌هاي زيادي پرداختيم.

- بله ولي سود زيادي هم برديم. سطح آگاهي مردم خيلي بالا رفت، مردم طعم فاصله با آرمانها را چشيدند و احساس کردند که برخي در لباس دوست وارد مي‌شوند ولي حرف دشمن را مي‌زنند.

* پوست اندازي سوم هم طبعا مربوط مي‌شود به بحران يک و نيم سال قبل؟-

بحران سوم در آغاز دهه سوم انقلاب يعني 10 سال بعد از بحران دوم و در سال 87 خود را نشان داد. در اين پوست اندازي هم صفي در برابر ولايت فقيه شکل گرفت البته به بهانه انتخابات.

* اما در اين مرحله ما شاهد حضور اصولگراياني هم بوديم که با جريان فتنه همراهي کردند...

- در اين بحران ما شاهد همگرايي اصولگراياني با اصلاح طلبان شديم که ده سال قبل در صف مبارزه با دوم خرداد بودند. اصلا بعضي از آنها جزو سرداران مبارزه با انحراف دوم خرداد بودند ولي در انتخابات دهم با همانها در يک جبهه ايستادند!

* يعني به نظر شما اين بخش از اصولگرايان با علم به اين نکته که جريان سبز به دنبال حذف ولايت فقيه است با آن همراهي کردند؟

- نه من چنين اعتقادي ندارم. متاسفانه دلايل مختلفي باعث شد تا اين دسته نتواند وضعيت صف بندي سياسي را رصد کنند. حب و بغض‌ها، کينه‌هاي سياسي ناشي از شکست در انتخابات نهم، حسادت‌ها و صف‌بندي‌هاي سياسي از يک طرف و برخي رفتارهاي غلط دولت نهم هم از طرف ديگر از جمله اين دلايل بود!

* اين جريان چگونه با فتنه‌ همراهي کرد؟-

ما شاهد بوديم که اين دسته از اصولگرايان قبل از انتخابات با اتخاذ موضع سکوت در برابر تخريب‌هاي غير منصافانه و در مواقعي هم با حمايت صريح از جريان سبز و در بعد از انتخابات هم با استفاده از تريبون‌هاي مختلف از جمله تريبون مجلس سعي در احياء جريان فتنه داشتند و هر جا که مي‌رفت نفس اين جريان قطع شود با اعلام مواضع دو پهلو به جريان فتنه تنفس مصنوعي مي‌دادند. در حقيقت جريان ترديد به موازات جريان فتنه فضايي به مراتب غبارآلودتر از فتنه دوم خرداد ايجاد کرد.

* آقاي رسايي! تحليل شما در خصوص آينده چيست؟ با هزينه‌اي که پرداختيم باز هم در آينده فتنه خواهيم داشت؟

- بديهي است که اين روند ادامه خواهد داشت و ما باز هم پوست خواهيم انداخت، باز هم خواص مردود خواهيم داشت و باز هم به افزايش بصيرت نياز داريم. اصلا ما هر چه به اصل دين نزديکتر مي‌شويم جنس فتنه‌ها نيز ديني تر مي‌شود اين قاعده‌اي طبيعي است

.* نقطه اشتراک اين فتنه‌ها را چه مي‌بينيد؟

- من نقطه اشتراک تمام اين فتنه‌ها را ترديد در ولايت فقيه مي‌بينم. يعني همواره شما شاهد حضور خواصي در راس و حاشيه‌هاي جريان فتنه هستيد که با واکاوي رفتار سياسي آنها مي‌بينيد نتوانسته اند موضوع ولايت فقيه و جايگاه آن و نسبت خودشان با اين جايگاه را تبيين کنند.

*حتي اصولگراياني که در جريان فتنه اخير سکوت کردند يا باواسطه از آنها حمايت کردند؟

- بله حتي همين‌ها وقتي شما در خلوتشان بنشينيد مي‌گويند که آقا در حمايت از دولت اشتباه مي‌کند و ما بايد نظر رهبري را نسبت به دولت عوض کنيم.

* آقاي رسايي! برخي از صاحبنظران بعد از رسانه‌اي شدن بحث جلسه سوم مرداد انصار حزب‌الله تحليل‌هايي را ارائه دادند، مثلاً آقاي مرتضي نبوي معتقدند فتنه‌سازان بعدي معتقد به جايگاه ولايت ‌فقيه به شکل واقعي نيستند و ادعا مي‌کنند مستقيم از امام زمان دستور مي‌گيرند پس نيازي به نظر فقها در تصميم‌گيري‌ها نيست. آقاي پناهيان گفته‌اند: فتنه بعدي با پرچم دين وارد ميدان مي‌شود و اخيراً آيت‌الله مصباح هم عنوان کردند فتنه بعدي پيچيده‌تر و توسط افراد خوشنامي که اعتقاد قلبي به ولايت فقيه ندارند ايجاد مي‌شود! شما هم که معتقديد ما هر چه به اصل دين نزديکتر مي‌شويم جنس فتنه نيز ديني تر مي‌شود، يعني ما به يک اشتراک نظر در تحليل‌گران مي‌رسيم.

- ظاهرا همين طور است. من معتقدم طبق اين روال که ما هر ده سال يک بحران از درون و پوست اندازي داشته ايم، پس ده سال ديگر هم فتنه‌اي جديد ظهور مي‌کند با رنگ و لعابي ديني تر که تشخيص در آن فتنه مشکل تر از موارد قبل مي‌شود و البته صيقل يافتگي جامعه نيز بيشتر مي‌شود.

* فکر نمي‌کنيد جرياني که اين صاحب‌نظران به آن اشاره دارند نشانه‌هايي از خود را در اطراف رييس‌جمهور بروز داده و حتي بر نحوه گويش ايشان هم تأثير گذاشته مثل ورود ايشان به اظهارنظر در مورد حرمت قائل نشدن براي تراشيدن ريش و استفاده از کراوات؟!

- من نمي‌خواهم الان براي اين تحليل خودم مصداق تعيين کنم هر چند نشانه‌هايي براي آن دارم اما به نظرم احمدي نژاد به دليل سلامت و اخلاصي که دارد نبايد در صف مقابله با ولايت دنبال او بگرديم. به نظرم در آينده برخي از اين وصله‌هاي ناموزون جدا مي‌شوند و ورق برمي گردد. اتهام مقابله با ولايت فقيه وصله ناچسبي به دکتر احمدي نژاد است هر چند انتقادات ديگري به ايشان وارد است.

* بالاخره شما مانند برخي احمدي نژاد را يک ملاک و شاخص مي‌دانيد يا نه؟

- قطعا نمي‌دانم! احمدي نژاد فرمانده خوبي در لشکر سربازان ولايت است اما نقطه نهايي اتکاي ما در دوره غيبت که نيست تا او را شاخص بدانيم.

* لطفا بيشتر توضيح دهيد.

- ببينيد ما در دوره غيبت موظف هستيم از فردي تبعيت کنيم که ملاک‌هايي مانند تقوا و مراقبت، اجتهاد، زهد و بي ميلي به دنيا، شجاعت و قدرت مديريت را دارد. احمدي نژاد واقعا تمامي اين شرايط را در حد قابل قبولي داراست الا اجتهاد. پس ما نمي‌توانيم ايشان را نقطه اتکا قرار دهيم. چون در دوره غيبت توصيه شده ايم به کسي اتکا کنيم که يکي از ويژگي‌هايش اجتهاد است. اتفاقا احمدي نژاد از همين ناحيه در حال آسيب رساني به خودش است.

* صراحتا بفرماييد که به نظر شما تفکر مشايي فتنه آينده نظام است يا نه؟-

بنده به مشايي انتقاد دارم و مواضع او را در يادداشت‌هايي که در سايتم موجود است نقد و تحليل کرده‌ام اما به نظرم بزرگ کردن مشايي تا اين اندازه هم درست نيست. مشايي يک آدم معمولي است با مطالعات ديني و البته فردي استاد نديده به همين دليل شما اعوجاج‌هايي را در تفکراتش مي‌بينيد که در برخي موارد به دليل بيان نارس و همراه با شيک گويي غلط آقاي مشايي، برداشت نوعي التقاط هم از بياناتش مي‌شود نمونه‌اش همين نظر ترويج مکتب ايران به جاي مکتب اسلام!

* لطفا اين شيک گويي غلط را کمي بازتر کنيد، منظورتان چيست؟

- ببينيد آقاي مشايي مي‌خواهد حرف نو بزند براي همين دائما اصطلاح خلق مي‌کند، اما بعد مجبور است بدود دنبال همين اصطلاحاتي که خلق کرده تا از آنها برداشت ديگري نشود! خب کدام عاقلي اين کار را مي‌کند؟ از طرفي به عقيده من چون اطلاعات ديني دارد، نظرات خودش را مبتني بر دين مي‌داند و هر نظري مي‌دهد مي‌گويد اين عين قرآن است!

* با اين حساب شما انتقاد نرمي نسبت به مشايي و روند رفتاري او داريد، در حالي که جريان عدالت طلبي بدترين ضربات را از جانب رفتارهاي او و حمايت رييس‌جمهور از او خورده است...

- اصلا بحث انتقاد نرم و سخت نيست. من شايد از صريح‌ترين منتقدان آقاي مشايي هستم و بارها به او گفته‌ام که اگر ولايت‌پذير هستي به توصيه آقا عمل کن که به شما گفت «اتقوا مواضع التهم» ولي ايشان همواره سعي مي‌کند در موضع تهمت خودش را قرار دهد و همين هم به ما هزينه وارد مي‌کند. به اضافه اين که برخي سئوالاتم درباره او و رفتارهاي جريان فتنه نسبت به او برايم حل نشده است...

*مثلا چه سوالي؟

- در دوره انتخابات دهم يک سي‌دي بين مردم توزيع شد با نام 90 سياسي. اين سي‌دي ملغمه‌اي بود از راست و دروغ که سعي کرده بود به اشکالات و نقطه ضعف‌هاي آقاي احمدي‌نژاد بپردازد. شما در 90 سياسي هر موضوعي را مي‌ديديدالا يک موضوع!

* چه موضوعي؟!

- موضوع مشايي! در 90 سياسي به همه چيز پرداخته شده بود الا موضوع مشايي در حالي که نسبت به اين موضوع حساسيت بالايي در جامعه وجود داشت و طرح و يادآوري آن مي‌توانست براي جريان فتنه ثمر داشته باشد.

* يعني مي‌خواهيد بگوييد پدرخوانده فتنه و جريان او اين شخص را در آب نمک خوابانده‌اند و يک ارتباطي بين ايشان و آنها وجود دارد؟!

- نمي‌دانم اما اين براي من سوال است و حتي از خودش هم سوال کردم که فلاني! راستي چرا جاي تو در 90 سياسي خالي بود؟!

* چه جوابي داد؟

- گفت از خودشان بپرسيد! من هنوز جوابي براي اين سوالم پيدا نکرده‌ام و از طرفي هم نمي‌توانم باور کنم که جريان مخالف دولت همه همت خود را براي تخريب احمدي‌نژاد در 90 سياسي به کار گرفت اما شخص مورد نظرمان را نديد و يادش رفت!؟ اين در حالي است که اين آقا اکنون نقش مؤثري را در عزل و نصب‌ها بازي مي‌کند و عمدتا کساني که با توصيه او نصب مي‌شوند از حاشيه‌هايي برخوردارند! همين که ما مي‌بينيم برخي از معاونين وي در دوره ميراث فرهنگي رابطه محکمي با دانشگاه آزاد دارند در حالي که مديريت آن سايه احمدي نژاد را با تير مي‌زند!

* پس شما مشايي را يک جريان مرموز مي‌بينيد که به دنبال لطمه زدن به اين جريان عدالت ‌طلبي است؟

- ما مشايي را در دوره دوم خرداد نديديم، هيچ تحرکي، تلاشي و هيچ اثري، حداقل من که با بسياري از فعالان جبهه ولايي آن دوره ارتباط داشتم، اسم مشايي را هم نشنيدم، آن وقت امروز که مي‌بينم آقاي مشايي نسبت به حاج حسين شريعتمداري تعرض مي‌کند و او را کسي مي‌داند که در آينده معلوم مي‌شود که از ابتدا با جريان اصولگرايي نبوده، برايم شنيدن اين حرف سخت خواهد بود! حاج حسين شريعتمداري با اين سابقه ديروز و عمار بودن امروز کجا، مشايي با اين سابقه پر ابهام ديروز و علامت سوال‌هاي امروز کجا!؟

* شماها خودتان از کي نسبت به مشايي حساس شديد؟

- از همان ابتدا که حرف‌هاي چندپهلوي ديني مي‌زد نسبت به مواضع ايشان علامت سئال داشتيم اما بد نيست بدانيد يک سال بعد از تشکيل دولت نهم، آيت‌الله مصباح از بحران آفريني مشايي براي جريان عدالت طلبي و احمدي‌نژاد خبر داد و ما را هوشيار کرد و براي ما به تجربه ثابت شده حساسيت‌هاي آيت‌الله مصباح نسبت به يک نفر مانند حساسيت يک پزشک نسبت به يک بيماري است که جامعه علائم آن را نمي‌فهمد اما آن پزشک تشخيص مي‌دهد. شما دقت کنيد مشايي هر وقت آبي ريخته در جوب دشمنان احمدي نژاد ريخته...

* خب چرا هميشه مورد حمايت احمدي نژاد است؟

- چون حبّ الشيء يعمي و يصم! مگر شهيد رجايي به کشميري تا حد اقامه نماز جماعت اعتقاد نداشت؟ به همين دليل هم ما بين احمدي نژاد و مشايي تفکيک مي‌کنيم، شايد در مواقعي باعث رنجش احمدي نژاد هم شود اما چه کنيم نگاه ما به ايشان مطلق نيست.

* نظر شما در خصوص مواضع اخير دکتر احمدي‌نژاد در خصوص دايره اصولگرايي و اين که نبايد ريش تيغ‌زده‌ها و کراواتي‌ها را از آن خارج کنيم، چيست؟

- به نظرم آقاي احمدي نژاد در مواردي در خصوص مثال‌هايي که مي‌زند دقت نمي‌کند، در مصاحبه مربوط به حجاب هم اين بي دقتي صورت گرفت. اخيرا در ملاقاتي که با رييس جمهور داشتيم در خصوص اين موارد هم بحث کرديم. * چگونه اين مسأله را به ايشان گوشزد کرديد؟

- ببينيد ما شک نداريم که احمدي نژاد در خصوص مساله بدحجابي قائل به ترويج آن يا حداقل سکوت در برابر اين ناهنجاري نيست بلکه ايشان در شيوه برخورد حرف‌هايي براي شنيدن دارد اما از نحوه بيان و گاهي مثال‌هايي که زده مي‌شود انتقاد داريم چون طوري القا مي‌شود که انگار دولت در برابر معضل بد حجابي منفعل است.

*احمدي نژاد چه پاسخي داد؟

- ايشان پذيرفت که در ادبيات و مثال‌هايي که مي‌زند تجديد نظر کند

.* به نظر مي‌رسد که شما بر خلاف گذشته با آن جديت از احمدي نژاد حمايت نمي‌کنيد؟

- هنوز هم با تمام وجود از احمدي نژاد حمايت مي‌کنم. هنوز هم اگر فضاي انتخابات نهم و دهم رياست جمهوري در برابرم باشد و علم هم داشته باشم که اتفاقات بعد از آن از سوي احمدي نژاد همين‌ها خواهد بود که الان اتفاق افتاده باز هم نه تنها به او راي مي‌دادم بلکه به همين ميزان براي راي آوري او تلاش مي‌کردم. ببينيد ما نبايد فراموش کنيم که اشکالات دکتر در مقايسه با انحرافات ديگران قابل مقايسه نيست. اصلا به نظر من تفاوت در همين اشکال داشتن يک نفر و انحراف داشتن است. ما در مواضع احمدي‌نژاد اشکال مي‌بينيم ولي انحراف نمي‌بينيم در حالي که شاهديم برخي از شخصيت‌هاي ديگر حتي در جبهه اصولگرايي انحرافات مبنايي در مواضع خود دارند. ما در انتخابات‌ها شاهديم که برخي براي به دست آوردن راي دست به هر کاري مي‌زنند. براي همين جريان حزب‌الله نبايد فريب بخورد.