۱۳۸۹ تیر ۲۹, سه‌شنبه

ردپاي اسرائيليات



حتما به خاطر داريد!كه رحيم مشايي پس از 100 بار ايراد سخنراني درباره اسرائيل بالاخره در 29تير87 گفت: ايران، امروز با مردم آمريكا و اسرائيل دوست است. و حافظه خبريتان خوب كار مي كند اگرپانزدهم مهرماه همان سال را به ياد بياوريد كه مشايي در مراسم افتتاحيه نخستين جشنواره برترينهاي صنعت خاطر نشان كرد: " معتقدم كوروش در ايران اتفاقي نيست. كوروش سرمايه‌گذاري خداوند در ايران است"
و بالاخره آنكه... دريك جمعه پاييزي يعني اول آذرماه 87 به خبرنگار ايرنا در شيراز تذكر داد: " هر سال افرادي مي‌کوشند بطورغيررسمي در جوار آرامگاه کوروش با برگزاري آيين‌هايي، ياد و نام کوروش را گرامي بدارند. ما نيز معقتديم اين موضوع قابل بررسي است كه در تقويم ملي روزي به نام كوروش يا تخت جمشيد داشته باشيم اگرچه، تاكنون در نظر گرفتن روزي بنام کوروش در دستور کار ما نبوده است. "
امادرادامه يعني در روز21بهمن ماه88 بقايي ( جانشين واتفاقا همشهري مشايي) به نقل از مدير موزه بريتانيا اعلام کرد "منشور کوروش خردادماه به ايران مي‌آيد
او گفت مدير موزه بريتانيا رسما از طريق gmail روز شنبه پنجم فوريه از فرستادن منشور کوروش همراه با چهار قطعه جديد تا پايان ماه جولاي ( خردادماه ) به ايران خبرداد. "
هرچند توالي تاريخي سخنان ياد شده از مشايي در زمان تصدي وي در رياست سازمان ميراث فرهنگي تنها در حد يك سوژه كوتاه مدت مطبوعاتي جالب بود اما نمود عملي آن در سياست‌هاي اعمالي جانشين خلفش و نيز بروز ادبياتي مشابه در گفتار يكي از بالاترين مقامات اجرايي كه مي‌گويند تحت نفوذ شديد مشايي هم قرار دارد، زنگ خطري را براي آگاهان به صدا درآورده كه يادآور كابوس‌هاي دهه 50 شمسي است يعني همان سالهايي كه جهودها دوران طلايي خود را در ايران آغاز كردندودست آوردهايشان در غالب جشن‌هاي ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهي شيراز، تجلي يافت!
بر اين اساس سعي شد تادر اين مقال با مقايسه و تطابق چگونگي زمينه سازي‌ها، اقدامات و توجيهات درباره برگزاري جشن‌هاي ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهي با آنچه امروز در حركتي خزنده به وقوع مي پيوندد حساسيت عمومي را برانگيزيم
تا كمي جدي تر به روندي كه با ابراز دوستي با ملت اسرائيل آغاز شد و با تكريم كوروش ادامه يافت بيانديشيم وبا دقت بيشتري به ادبيات رسمي كشوركه به نحوي محسوس سعي در احياء گفتمان باستان گرايي داردگوش فرادهيم لذا در اين زمينه نقبي به تاريخ دهه 50 چراغ راه خواهد بود:
با آنكه جشنهاي 2500 ساله به خاطر هزينه هاي هنگفتش مشهور شد اما واقعيت اين بود كه در آن سالها علي رغم تبليغات ادعايي دربار پهلوي مبني بر بزرگداشت ۲۵۰۰ سال سلطنت و پادشاهي در کشور ايران، اين جشن ها، صرفاً با هدف نکوداشت خاطره و تاريخ عزيمت يهوديان از بابل به ايران و بيت المقدس در زمان کورش، در سال ۵۳۹ قبل از ميلاد برگزار گرديدو آن گونه که بعدها آشکار شد، محافل يهودي – صهيونيستي از سال ۱۳۴۰ شمسي، طرح و تمايل به برپايي اين جشن را اعلام کرده بودند. اسرائيلي‌ها تصميم داشتند تا به منظور يادبود آزادي و رهايي ملت يهود از اسارتش در بابل، کنگره اي با شرکت تاريخ نويسان برگزار نمايند.
در مورد پيشينه تاريخي اين مسئله به طور مختصر بايد گفت که بخت النصر دوم، پادشاه بابل، پس از آنکه اورشليم را فتح کرد، اسرائيلي‌ها را اسير و به بابل برد. اسارت آنها در بين النهرين، مدت چهل سال به طول انجاميد، يعني تا زماني که کورش، شاه پارس، بابل را در سال ۵۳۹ پيش از ميلاد به تصرف خود درآورد. در اين تاريخ بود که او ملت يهود را به اورشليم بازگردايند و دستور بازسازي معبدشان را صادر نمود.
بر همين اساس کانون‌هاي صهيونيستي، سال ۵۳۹ قبل از ميلاد را به عنوان مبدأ، با سال ۱۹۶۱ ميلادي (۱۳۴۰ شمسي) جمع زده و رقم ۲۵۰۰ به دست آوردند!.
داستان آزادي يهود به دست کورش در تورات نيز نقل شده و جشن‌هاي ۲۵۰۰ ساله که محمدرضا پهلوي راه انداخته بود در واقع به خرج ملت ايران و به خاطر بزرگداشت اين واقعة تاريخي محبوب يهودي‌ها و با رهبري و برنامه ريزي صهيونيست‌ها بود.
دراين زمينه محافل يهودي و صهيونيستي نيز اعترافات جالب توجهي داشتند که يک نمونه از آنها در ذيل آمده است:
لطف الله حي يکي از سران انجمن کليميان تهران، نمايندة مجلس شوراي ملي و از مشاهير و معاريف فراماسون و عضو برجسته تشکيلات صهيونيسم که رياست «شوراي يهوديان ايران» در «شوراي مرکزي جشن‌هاي ۲۵۰۰ ساله» را عهده دار بود، در مهرماه ۱۳۴۹، طي اطلاعيه اي در ميان جامعه يهود ايران، در اين باره چنين نوشت:
”اين جشن‌ها در حقيقت يادبود اولين اعلاميه حقوق بشري در ۲۵ قرن قبل است. همان اعلاميه اي که به فرمان کورش کبير شاهنشاه بزرگ ايران در آزادي ملت يهود از اسارت بابل و آبادي خانه خدا و معبد دوم در اورشليم صادر شد و نه تنها به منزله لوحه زريني در بزرگي روحي و عظمت فکر انساني شاهنشاهي ايران در تاريخ بشريت به يادگار مانده و هنوز هم مي‌درخشد بلکه مادة تاريخ ۲۵۰۰ ساله جامعه يهوديان ايران شد. در حقيقت اعلاميه کورش کبير ابتداي سکونت يهوديان ايران در ادوار عزرا و نحميا و زر و بابل در اين ديار مقدس به شمار مي‌آيد.
في الواقع جشن‌هاي سال آينده براي يهوديان ايران جنبة جشن ۲۵۰۰ ساله تاريخ ما [يهوديان] در ايران است.
از اين حقايق مهمتر آن که اين جشن‌ها در عهد سلطنت پرافتخار پدر تاجدار و انسان بزرگ قرن ما شاهنشاه آريامهر که به حق نزد يهوديان جهان کورش ثاني لقب گرفته است انجام مي‌گيرد. "
آنچه در اين بازخواني كوتاه عايد خواننده مي‌گردد همبستگي معنا داري است كه دروقايع تاريخي وجود داشته و چند سوال را بر مبناي ذيل به اذهان متبادر مي سازد:
1-آيا اظهار دوستي با ملت اسرائيل تنها يك اشتباه در گويش بود يا برنامه اي حساب شده براي سنجش حساسيت افكار عمومي؟
2- آيا پديده كوروش گرايي كه گاهي با وجود آگاهي افكار عمومي به شكل كمون به راه خودادامه مي‌دهد نظير همان اتفاقاتي است كه در دهه 50 روي داد؟
3- آيا تغيير ادبيات يكي ازمقامات رده اول اجرايي به سوي باستان گرايي نمونه جهش يافته كوروش گرايي است؟
ودر نهايت اينكه
4-آيا اسرائيليات(1) علاوه برارائه احاديث بي اصالت و جعلي در ادبيات انقلاب هم نفوذ كرده و در حال تعديل فرهنگ ضد صهيونيستي درمرحله اول و خنثي سازي آن در مراحل بعد است؟

(1)- «اسرائيليات» جمع «اسرائيليه» به معناي داستان يا افسانه اي است که منشأ اسرائيلي دارد و سلسله سند داستان به منبعی از قوم یهود، اعمّ از شخص يا کتاب، برمیگردد.

هیچ نظری موجود نیست: