انتخابات دهم انقلابى در دل انقلاب
بالاخره پس از سه ماه و اندى از شروع رقابت نفسگير كانديداهاى رياست جمهورى دهم نتيجه اين همآورد با رأى حداكثرى و اراده قاطع مردم پايان يافت. لذا اين دوره از انتخابات فصل نوينى از تاريخ را در دوران انقلاب اسلامى رقم زد. تا آنجا كه برخى زايش انقلابى نوين از دل انقلاب اصلى را دور از انتظار نمىدانند. انقلابى كه بذر آن در سوم تيرماه 84 كاشته شد و 4 سال دوران آبستنى خود را طى نمود و امروز نشانههاى تولد اين فرزند مبارك به چشم مىخورد. چنانچه درد زايش اين مولود در 10 روز پرالتهاب پايانى انتخابات دهم به وضوح احساس شد.
البته شايد بتوان اين تغييرات شگرف را همان خصيصههاى اصيل انقلاب 57 دانست كه به دليل شرايط سخت و سنگين حاكم بر كشور طى سالهاى گذشته هيچگاه فرصت بروز نيافت. چه بسا هرگاه عدهاى با نداى حقطلبى خواستار اجرا و اعاده آن آرمانهاى اصيل مىشدند عدهاى قليل كه خود را مالك انقلاب مىدانستند آنان را با انگ براندازنظام به سياهچالهاى فراموشى مىفرستادند.
همان عده قليل كه سابقه انقلابى خويش را سندى براى تملك انقلاب مي دانستند آنگونه استنتاج نمودند كه حيثيت آنان همرديف و چه بسا تمام و كمال عين حيثيت نظام جمهوري اسلامى است! و پيرو آن خود را مُحِق در همه حقوق دانستند و در همه امور از انفصال و انتصاب افراد تا خريد و فروش املاك ملى و تصاحب آن پيشتازي کردند اين عده با اتكا به عقلگرايى پوچغربى و افكار روشنفكرمابانه خود ملت مستضعف را دونتر از آن دانستند كه براى توجيح اين امور توضيحى به آنها بدهند. لذا با فراموش كردن اين مهم كه خادم مردم هستند و نه حاكم، پا برهنهها يعنى صاحبان اصلى نظام را زير چرخهاى توسعه ليبراليستى خود له كرده ودر. در راستاى اين تفكر، خود را مجاز به هرگونه استفاده و سوء استفاده از بيتالمال دانسته و با رخنه در محاكم قضايى آخرين روزنههاى اميد براى احقاق حق را نيز بستند، تا ملت ايران شاهد تبرئه متهمين پروندههايى چون استات اويل باشد.
لذا ساليان متمادى اين خواسته مشروع مستضعفين در نطفه خفه شد و تبديل به بغض فروخوردهاى گرديد كه توسط فرزند راستين انقلاب در تير ماه سال 84 فرياد زده شد. و بستري شد تا اراده ملت والد انقلاب جديدى در خرداد 88 باشد كه مشخصات گم شده انقلاب سال 57 در آن ظهور يافت. انقلاب نوينى كه در آن سبقه انقلابى اشخاص مجوزى براى غارت بيتالمال نيست و خط قرمزى براى مخاطب قرار دادن متخلفين وجود ندارد!
در اين دوران جديد حيثيت شاهانه براى احدى مفروض نيست و محاكمه غارتگران بيتالمال و بازپسگيرى اموال عمومى سند مبنا محسوب مىگردد. حال آنكه اين تكانه در قوهاى كه رئيس آن منتخب مردم است آن قدر شديد است كه قطعا ديگر قواى حاكم همچون قوه قضائيه را نيز به ايجاد انقلاب بنيانى در زيرساختهاى خود خواهد کشانيد چرا كه وقتى هيچ سدى جلودار معرفى مجرمين به مردم نباشد اين قوه نيز قطعا بايد خود را ملزم به رسيدگى به خواست مردم در مجازات اين افراد بداند كه اين مهم با ساختار فعلى قوه خوابآلود قضائيه امكانپذير نيست، بر اين مبنا به نظر مىرسد طوفان اراده ملى در 22 خرداد ماه 88 قوه قضائيه را نيز در نوردد تا نويد بخش اجراى عدالت اسلامى در همه عرصهها و براى همه اشخاص، حتى نورچشمىها، آقازادهها و خاصان باشد تا با ادامه اين روند مبارك شعار عدالتگسترى دولت نهم در دولت دهم در حيطه عمل نهادينه شود. و بالاخره ملت ايران شاهد سپردن سهام انقلاب به وارثين اصلى آن يعنى پابرهنهها و مستضعفين باشد.
بالاخره پس از سه ماه و اندى از شروع رقابت نفسگير كانديداهاى رياست جمهورى دهم نتيجه اين همآورد با رأى حداكثرى و اراده قاطع مردم پايان يافت. لذا اين دوره از انتخابات فصل نوينى از تاريخ را در دوران انقلاب اسلامى رقم زد. تا آنجا كه برخى زايش انقلابى نوين از دل انقلاب اصلى را دور از انتظار نمىدانند. انقلابى كه بذر آن در سوم تيرماه 84 كاشته شد و 4 سال دوران آبستنى خود را طى نمود و امروز نشانههاى تولد اين فرزند مبارك به چشم مىخورد. چنانچه درد زايش اين مولود در 10 روز پرالتهاب پايانى انتخابات دهم به وضوح احساس شد.
البته شايد بتوان اين تغييرات شگرف را همان خصيصههاى اصيل انقلاب 57 دانست كه به دليل شرايط سخت و سنگين حاكم بر كشور طى سالهاى گذشته هيچگاه فرصت بروز نيافت. چه بسا هرگاه عدهاى با نداى حقطلبى خواستار اجرا و اعاده آن آرمانهاى اصيل مىشدند عدهاى قليل كه خود را مالك انقلاب مىدانستند آنان را با انگ براندازنظام به سياهچالهاى فراموشى مىفرستادند.
همان عده قليل كه سابقه انقلابى خويش را سندى براى تملك انقلاب مي دانستند آنگونه استنتاج نمودند كه حيثيت آنان همرديف و چه بسا تمام و كمال عين حيثيت نظام جمهوري اسلامى است! و پيرو آن خود را مُحِق در همه حقوق دانستند و در همه امور از انفصال و انتصاب افراد تا خريد و فروش املاك ملى و تصاحب آن پيشتازي کردند اين عده با اتكا به عقلگرايى پوچغربى و افكار روشنفكرمابانه خود ملت مستضعف را دونتر از آن دانستند كه براى توجيح اين امور توضيحى به آنها بدهند. لذا با فراموش كردن اين مهم كه خادم مردم هستند و نه حاكم، پا برهنهها يعنى صاحبان اصلى نظام را زير چرخهاى توسعه ليبراليستى خود له كرده ودر. در راستاى اين تفكر، خود را مجاز به هرگونه استفاده و سوء استفاده از بيتالمال دانسته و با رخنه در محاكم قضايى آخرين روزنههاى اميد براى احقاق حق را نيز بستند، تا ملت ايران شاهد تبرئه متهمين پروندههايى چون استات اويل باشد.
لذا ساليان متمادى اين خواسته مشروع مستضعفين در نطفه خفه شد و تبديل به بغض فروخوردهاى گرديد كه توسط فرزند راستين انقلاب در تير ماه سال 84 فرياد زده شد. و بستري شد تا اراده ملت والد انقلاب جديدى در خرداد 88 باشد كه مشخصات گم شده انقلاب سال 57 در آن ظهور يافت. انقلاب نوينى كه در آن سبقه انقلابى اشخاص مجوزى براى غارت بيتالمال نيست و خط قرمزى براى مخاطب قرار دادن متخلفين وجود ندارد!
در اين دوران جديد حيثيت شاهانه براى احدى مفروض نيست و محاكمه غارتگران بيتالمال و بازپسگيرى اموال عمومى سند مبنا محسوب مىگردد. حال آنكه اين تكانه در قوهاى كه رئيس آن منتخب مردم است آن قدر شديد است كه قطعا ديگر قواى حاكم همچون قوه قضائيه را نيز به ايجاد انقلاب بنيانى در زيرساختهاى خود خواهد کشانيد چرا كه وقتى هيچ سدى جلودار معرفى مجرمين به مردم نباشد اين قوه نيز قطعا بايد خود را ملزم به رسيدگى به خواست مردم در مجازات اين افراد بداند كه اين مهم با ساختار فعلى قوه خوابآلود قضائيه امكانپذير نيست، بر اين مبنا به نظر مىرسد طوفان اراده ملى در 22 خرداد ماه 88 قوه قضائيه را نيز در نوردد تا نويد بخش اجراى عدالت اسلامى در همه عرصهها و براى همه اشخاص، حتى نورچشمىها، آقازادهها و خاصان باشد تا با ادامه اين روند مبارك شعار عدالتگسترى دولت نهم در دولت دهم در حيطه عمل نهادينه شود. و بالاخره ملت ايران شاهد سپردن سهام انقلاب به وارثين اصلى آن يعنى پابرهنهها و مستضعفين باشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر