۱۳۸۸ مهر ۱۲, یکشنبه

لباس شخصی کیست؟



بعد از ده سال این اولین بار بود که دوباره با این حجم از تکرار نام لباس شخصی ها مشخصات ظاهریشان و اعمال منتصب به آنها را در روزنامه های زنجیره ای می خواندم البته این بار یک روزنامه نو پا به نام کلمه سبز نیز به شدت سعی در تعریف مختصات ظاهری و اعمال انتصابی به این عده را داشت
چنانچه همواره از زمان آغاز میتینگ های غیر قانونی و انتخاباتی میر حسین و کروبی تا زمانی که انتخابات برگزار شد عده ای که توسط کلمه سبز و اقمار آن لباس شخصی معرفی می شدند مسئول ضرب وشتم هواخواهان شعار تغییر بودند
لباس شخصی در تعریف کلمه سبز و دیگر روزنامه های زنجیره ای کسی بود که پیراهنش را روی شلوارش می انداخت و صورتش ته ریش یا ریش کامل داشت !
که با این تعریف قا ئدتا می بایست عده زیادی از اطرافیان ما در کوچه و خیابان و محل کا ر جزو افراد خشونت طلب باشند ! اما افرادی که من با این مشخصات ظاهری می شناختم نه تنها انسانهای خشنی نبودند بلکه بعضا افرادی نمونه د رآداب و معاشرت و قابل احترام در جامعه نیز محسوب می شدند
به هر تقدیر قلم فرسایی روزنامه های زنجیرهای در مورد لباس شخصی ها ادامه داشت تا زمانی که انتخابات برگزار و محمود احمدی نژاد با 24 میلیو ن رای رییس جمهور منتخب مردم گردید و حامیان دکتر دو روز بعد از این پیروزی شیرین برای برگزاری جشن پیروزی در میدان ولیعصر جمع شدند تا صحنه هایی به یاد ماندنی از حضوری میلیونی را رقم بزنند
باور کردنی نبود کل میدان و تمام خیابان های منتهی به آن پر بود از مردمی که همه به اتفاق خانواده هایشان برای شرکت در جشن آمده بودند و کاری کردند که آن بعد از ظهر به یاد ماندنی نیز مثل همه روزهای ثبت شده در تاریخ انقلاب باقی بماند
امادر پایان مراسم من نیزمثل بقیه به همراه چند تن از دوستان قصد باز گشت به منزل را داشتم که در اواسط راه با خبرهای نگران کننده ای که دهان به دهان می چرخید روبرو شدیم خبر های تلخی که شیرینی آن بعد از ظهر را تحت تاثیر قرار می داد و حکایت از در گیریهایی داشت که در مسیر های انتهایی راهپیمایی مردمی آغاز شده بود و به گفته راویان شدید ترین آن در دانشگاه تهران در جریان بود
به هر حال کاری از ما بر نمی آمد و طبق برنامه به راهمان ادامه دادیم تا از خیابان 16 آذر وارد خیابان انقلاب شدیم
صحنه هایی که با ورود به خیابان انقلاب می دیدم باور کردنی نبود ! هوا از گاز اشک آور مه آلود و باران سنگ از پشت نرده های سبز رنگ دانشگاه به خیابان انقلاب می ریخت ناگهان با سفیر یک سنگ بزرگ که از کنار سرم رد شد به خود آمده و با عجله در حالی که شاهد اصابت چند سنگ به سر و بدن سایر مردم بودم از تیررس بقیه سنگهای آسمانی دور شدم
سر در گمی به نگرانیمان افزوده شده بود و در حالی که هنوز بهت زده بودم سعی داشتم از کسانی که قبل از ما در محل حاضر شده بودند شرح ماجرا را بپرسم در همین حال نیرو های گارد ویژه با آرایش خطی و تقریبا بدون هیچ عکس العملی بین مردم و اشخاص سنگ پران داخل دانشگاه قرار گرفتند و من هم که کمی از بهت زدگی خارج شده بودم کم کم مثل بقیه به درب اصلی دانشگاه نزدیک شدم آ نجا بود که فهمیدم گازهای اشک آور که نمی دانم بوسیله چه سلاحی شلیک می شد از داخل دانشگاه می آید ! البته نیروهای گارد که ماسک ضد گاز داشتند آب در دلشان تکان نمی خورد و این مردم بیچاره بودند که به زحمت تنفس می کردند و تا 10 متری خودشان را هم نمی دیدند
در همان حوالی از مردم شنیدم که این عده از هواداران موسوی هستند که دانشجو نبوده و معلوم نیست از چه راهی به دانشگاه رخنه کرده اند حتی بعضی می گفتند اینها شب را تا صبح در دانشگاه مخفی شده اند! تا امروز هم زمان در چند نقطه شهر آشوب به پا کنند
درهمین حال ناخوداگاه یاد خیابان انقلاب و حجم ترافیک آن در یک روز عادی افتادم آخر آن روز یکشنبه بود و تقریبا از سر خیابان وصال از حد فاصل شرق و میدان انقلاب از حد فاصل غرب هیچ اتوموبیلی جرات ورود به داخل محدوده را نداشت خودم را به جای مسافران خسته گذاشتم ودلم به حال آنان سوخت چون معلوم نبود باید از کدام مسیر و بعد از چند ساعت به منازلشان برسند!؟
با همین افکار خود را تا پشت نیروهای گارد ویژه رساندم آنجا عده ای مشغول صحبت با فرمانده گارد بودند تا راهی برای خاتمه این وضع بیابند در همین زمان بود که آتش سوزی کیوسک نگهبانی درب اصلی دانشگاه توجه همه را به خود جلب کرد گویا هرچه عکس العمل آرامتری از این سوی نرده ها به نمایش گذاشته می شد آن طرف نرده ای ها قصد ایجاد تشنج بیشتری را داشتند
شعارها تند و تیز تر و تعداد سنگ ها ی پرتابی بیشتر شده بود تا اینکه من هم به سکوت پایان داده و به یکی از نیروها ی گارد گفتم چرا وارد دانشگاه نمی شوید؟ او هم خیلی کوتاه در جواب من گفت : چون اجازه ورود به دانشگاه را نداریم و من دوباره گفتم پس تا کی باید شاهد این وضع باشیم ؟ این بار یکی از افراد عادی که در محل بود گفت بعد از تیر 78 قانونی تصویب شد که نیروهای انتظامی حق ورود به محدوده داخلی دانشگاه را ندارند!
به غیر از من تقریبا تمامی همه افراد دور و برم این حرف را شنیدند و احتمالا همه مثل من به این نتیجه رسیدند که این روند به غیر از یک دور باطل که به جریح شدن آن عده آشوب طلب و طولانی شدن التهاب بیانجامد نتیجه ای در بر نخواهد داشت تا جایی که کم وبیش همه بایک اختلاف زمانی کم به فرمانده گارد پیشنهاد دادند حالا که کاری از دست شما بر نمی آید اختیار رابه دست مردم بسپارید تا به غائله خاتمه دهند اما جواب فرمانده همانطور که از قبل معلوم بود منفی بود
کم کم حجم سنگ باران آنقدر زیاد شده بود که گاردی ها با وجود کلاه خود زیر سپر های خود پناه گرفته بودند که د رنتیجه برخورد سنگ با ان صدای عذاب آوری ایجاد می شد
حالا دیگر جمعیت پشت سر نیروهای گارد بسیار متراکم شده بود و مردم حاضر در محل به این نتیجه رسیده بودند که به غیر از خودشان از دست کسی کاری ساخته نیست ! کش مکش بین مردم و نیروهای گارد هم که از نزدیک شدن آنها به دانشگاه جلوگیری می کردند به مسائل قبلی اضافه شده بود حالا گاردی ها علاوه برآسمان باید مواظب مردم خشمگین هم می بودند
فشار جمعیت از یک طرف و گاز اشک آور از طرف دیگر نفس کشیدن را سخت می کرد ضمن اینکه تراکم جمعیت اجازه پناه گرفتن از آسیب سنگها را نیز به مردم نمی داد تا اینکه بالاخره فشار جمعیت نیروهای گارد را تقریبا به نرده های سبز رنگ دانشگاه چسبانید !
از فریاد الله اکبر تا غریو یا ابوالفضل به شکلی حماسی بر زبان همه جاری بود تا اینکه یک نفر فریاد زد امام بند میم را برای امروز در و صیت نامه اش گنجانیده بود ! شاید همه حتی گاردی ها منتظر شنیدن این جمله بودند تا مجوزی باشد برای ورود مردم به صحنه عمل چرا که هم زمان هم فشار مردم چند برابر شد و هم مقاومت نیروهای گارد بسیار کمتر!تا اینکه در نتیجه اصرار و پا فشاری مردم زنجیره حائل باز شد و اولین گروه با غریو الله اکبر وارد دانشگاه شدند
با اینکه تعداد افرادی که وارد دانشگاه شدند از انگشتان دو دست کمتر بود اما جمعیت آشوبگر چند صد نفره تقریبا تا فاصله 500 متری به عقب فرار کردند
با مشاهده این صحنه و تاثیر مثبت عملکرد مردمی مقاومت نیروهای گارد کمتر و تعاد بیشتری از مردم وارد دانشگاه شدند که این با تقریبا همه اغتشاش گران یا متواری ویا توسط نیروهای مردمی دستگیر و تحویل نیرو های انتظامی شدند
کل پاکسازی دانشگاه بیش از نیم ساعت به طول نیانجامید البته مردمی که بیرون از درب های دانشگاه باقی مانده بودند نیز بیکار ننشسته و به پاکسازی خیابان از سنگهای پرتاب شده پرداختند تا جایی که کمتر از یک ساعت شاهد ترافیک بعد از ظهر آن هم بعد از ظهر شلوغ یکشنبه در خیابان انقلاب بودیم !
به هر تقدیر بعد از ظهر 24 خرداد با خاطرات تلخ و شیرینش تمام شد اما آنچه امروز به آن می اندیشم این است که آن روز به غیر از نیروهای گارد تقریبا همه حتی آشوب طلب های پشت نرده های دانشگاه لباس شخصی به تن داشتند اما آیا به راستی اصطلاح لباس شخصی با آن مفهوم خاص که در روزنامه های زنجیره ای از آن یاد می شد برازنده اغتشاش گران آن سوی نردها بود که با فتنه جویی آسایش عمومی را سلب کرده بودند یا مردمی که تا پای جان برای آرمان های امام و انقلاب جنگیدند وپس از پایان فتنه بی هیچ ادعایی به خانه هایشان رفتند؟

هیچ نظری موجود نیست: